کارکردن برای کودک، بچهبازی نیست!
|
2015/01/20, ساعت 15:19
ارسال: #1
|
|||
|
|||
کارکردن برای کودک، بچهبازی نیست!
اين نكته كه كار كردن برای كودكان مشكل است تبديل به شعار شده است، اما كمتر به ارائه دليل برای چنين امر مهمی پرداختهايم.
شهرزاد: به گفته مسوولان رسانه ملي برنامههاي كودك و نوجوان از اهميت خاصي برخوردار است. با چنين پيش فرضي، توقعي كه از رسانه ملي در زمينه توليدات كودك ميرود آن است كه برنامههايي با كيفيت مطلوب و بر اساس دانايي توليد كند، اما تفاوت آنچه ميان گفته و عمل است، از كجاست تا به كجا؟ كودك مخاطبي خاص خويش است كه از منظر خود به دنيا و پديدههاي آن مينگرد، بر همين اساس برنامه اي كه براي اين مخاطب ميبايستي توليد شود، برنامه اي خاص است. فراموش نكنيم دنياي كودك دنيايي است كه به سبب شناخت محدود وي از پيرامونش خيلي با منطق بزرگسالي همخواني ندارد. از سوي ديگر در زمينه توليدات فرهنگي كودك، صاحبنظران بر اين اعتقادند كه ارزشهاي يك جامعه كه از طريق مقولات فرهنگي و هنري كه براي كودكان بيان شود، ماندگاري بيشتري خواهد داشت و توجه به كودكان به عنوان آينده سازان هر كشوري نكتهاي است كه همواره مورد توجه بوده است. بر اين اساس نوع نگرش كودك به يك برنامه تلويزيوني با بزرگسال متفاوت است، بزرگسالان در بسياري موارد متوجه هستند كه وقايعي كه بر صفحه جادويي تلويزيون ميبينند، فقط يك برنامه تلويزيوني است، اما براي كودكي كه اين اصل را نميداند، اينگونه نيست. يكي از عملكردهاي مهم برنامههاي كودك جامعهپذيري است. احترام به مخاطب: نبايد اينگونه فكر كرد كه برنامه كودك، برنامهاي است كودكانه به معني بچه بازي، بسياري از تصاويري كه در برنامههاي كودك ارائه ميگردد، تا پايان عمر فرد همراه وي خواهند بود. بر همين اساس لازم است با تفكر و تدبر بيشتر با كودك به عنوان عنصري فعال در جامعه و نيز آينده ساز برخورد و براي وي ارزش قائل شويم. شناخت كودك و نيازهاي آن: اين نكته كه كار كردن براي كودكان مشكل است تبديل به شعار شده است، اما كمتر به ارائه دليل براي چنين امر مهمي پرداختهايم. يكي از مواردي كه كار براي كودكان را مشكل ميكند آن است كه كودك، ما را بايد به عنوان دوست بپذيرد و اين ممكن نيست مگر با شناخت ويژگيهاي خاص او. در مواردي كه هنرمند با اين ويژگيها به درستي آشنا باشد، نتيجه، نتيجهاي شايسته خواهد بود و چنانچه هنرمند نتواند بر اساس آگاهي عمل نمايد به ورطه تقليد و ادا درآوردن، سقوط ميكند. به راستي آيا تاكنون از خود پرسيده ايد تصويري از بزرگترهايي كه برخي از اين مجريها نماينده آنها هستند و از طريق برنامه در ذهن مخاطب نقش ميبندد چه خواهد بود؟ اين سوالي است كه مسئولين رسانه ملي ميبايستي پاسخ آن را داشته باشند. آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند… |
|||
|