سلام مهمان گرامی ، خوش آمدید. آیا این نخستین بازدید شماست ؟ وارد شده یا عضو شوید
با سلام مهمان گرامی ،
اطلاعات کاربری به ما نشان می دهد که شما در انجــمن های زیبـــایی و سلامت عضو نشده اید برای اینکه از امکانات این تالار گفتگو استفاده کنید ، باید عضو شوید.

پس هر چه زود تر اقدام به عضــویت نمائید و یا وارد شوید.

انجــمن های زیبـــایی و سلامت

انجمن های زیبایی سلامت زیباشو

توجه: دوره آموزش فرمولاسیون رنگهای زیبای مو انجمن زیباشو ๑۩۞۩.... لطفا پرسش های خود در زمینه رنگ مو را فقط اینجا مطرح کنید..... ۩۞۩๑ ๑❀95❀ مسـابـقــه : عکس از سفره هفــت سیـن ❀95❀
 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پایان ماجرای ازدواج عاشقانه زن41 ساله با کارگر ساده21ساله
2015/08/06, ساعت 16:29
ارسال: #1
پایان ماجرای ازدواج عاشقانه زن41 ساله با کارگر ساده21ساله
روز نو : زن ۵۱ ساله‌اي که مدعي بود شوهرش او را از زندگي‌اش بيرون انداخته و با دختر ديگري ازدواج کرده است و اکنون بر سر دوراهي طلاق و ادامه زندگي در برابر تصميمي سخت قرار دارد، به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري کاظم‌آباد مشهد گفت: به خاطر سخت‌گيري‌هايي که در انتخاب همسر داشتم نتوانسته بودم در دوران جواني ازدواج کنم. اين در حالي بود که به عنوان مدير داخلي يک شرکت خصوصي مشغول کار بودم و به اين موضوع توجهي نداشتم که ديگر چهل و يکمين بهار زندگي‌ام را پشت سر مي‌گذارم.

در همين روزها بود که يکي از همکارانم از من خواست تا زمينه استخدام يکي از آشنايانش را که جوان ۲۱ ساله‌اي بود در شرکت فراهم کنم. آن روز به خاطر همکارم با استخدام کيارش موافقت کردم و او به عنوان کارگري ساده در شرکت مشغول کار شد.

کيارش جوان فعالي بود و همه کارهايش را با صداقت و درست انجام مي‌داد هنوز چند ماه از استخدام او سپري نشده بود که متوجه نگاه‌هاي عاشقانه او شدم. چند روز بعد کيارش به من پيشنهاد ازدواج داد و با خانواده‌اش به خواستگاري ام آمد اما پدرم به شدت با اين ازدواج مخالفت کرد و گفت: دخترم از قديم گفته‌اند «آن چه جوان در آينه بيند پير در خشت خام مي‌بيند» اين ازدواج دوامي نخواهد داشت چرا که تنها عاشق شدن براي يک زندگي موفق کافي نيست اما من در عالم ديگري سير مي‌کردم و تصورم بر اين بود که مي‌توانم يک جوان ۲۱ ساله را به زندگي مشترک پايبند کنم.

اين گونه بود که مقابل خانواده‌ام ايستادم و زندگي مشترکمان با کيارش شروع شد. در حالي که صاحب دختر زيبايي شده بودم به خواست همسرم کارم را ترک کردم چرا که وضعيت مالي شوهرم بهتر شده بود و توانست مغازه‌اي خريداري کند. اما مدتي بعد رفتارهاي او به شدت تغيير کرد به طوري که نه تنها ديروقت به منزل مي‌آمد بلکه همواره با بهانه‌هاي واهي با من به مشاجره مي‌پرداخت تا اين که چند ماه قبل فهميدم او با توجيه تفاوت سني و اين که نمي‌توانم نيازهاي او را تأمين کنم با دختر ديگري ازدواج کرده است. وقتي موضوع را به او گفتم مرا از خانه بيرون انداخت و گفت ديگر تو را نمي‌خواهم! حالا هم با يک فرزند کوچک بر سر دوراهي مانده‌ام.

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پاییم بکشند…
« قدیمی تر | تازه‌ تر »
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  پایان زندگی مشترک به خاطر شغل زن Afshin 2 3,126 2018/08/17 ساعت 14:14
آخرین ارسال: vahid022
  اخرین اخبار از دستگیری کودک 5 ساله ایرانی توسط امریکایی ها می گوید zahra009 0 1,758 2017/03/07 ساعت 22:31
آخرین ارسال: zahra009
  ماجرای ترور سفیر روسیه در ترکیه zahra009 0 1,176 2017/02/28 ساعت 03:06
آخرین ارسال: zahra009
  قاتل دختر8 ساله صحنه جنایت را تشریح کرد Afshin 0 1,881 2015/10/23 ساعت 14:41
آخرین ارسال: Afshin
  پدر، پشت فرمان خوابش یرد، دو فرزند 3 و 5 ساله اش را از دست داد Afshin 0 1,882 2015/10/23 ساعت 14:31
آخرین ارسال: Afshin
  مرگ تلخ دختر 13 ساله در سقوط از پل Afshin 0 1,975 2015/10/14 ساعت 18:44
آخرین ارسال: Afshin
  «مهمانی» دلیل شوهر برای پایان زندگی مشترک Afshin 0 2,243 2015/10/07 ساعت 05:07
آخرین ارسال: Afshin
  چرخ گوشت انگشتان کودک دو ساله را بلعید Afshin 1 2,255 2015/10/06 ساعت 20:25
آخرین ارسال: @Raha@
  درخواست از مردم برای یافتن پسر ۵ ساله Afshin 0 2,094 2015/09/30 ساعت 18:31
آخرین ارسال: Afshin
  زن 59 ساله مزاحم تلفنی اورژانس! Afshin 0 1,931 2015/09/19 ساعت 16:50
آخرین ارسال: Afshin

پرش به انجمن: