ترس از مجرد ماندن!

بطور روزانه با مراجعه کنندگان جوان،‌یعنی دخترها و پسرهایی روبرو می‌‌شوم که مجردند و به ظاهر زندگی آرام و خوبی دارند اما به شدت ناامیدند و از زندگی مجردی خود می‌‌ترسند و نگران آینده هستند. از طرفی با خانم‌ها و آقایان زیادی مواجه می‌‌شوم که متاهل اند و به دنبال هر دستاویزی می‌‌گردند تا خود را از زندگی زناشویی سخت و طاقت فرسای خود رها کنند‌. از خود می‌‌پرسم حق با کدام دسته است؟ و همیشه به‌یک پاسخ می‌‌رسم. حق با هر دو گروه است‌. اما چرا‌؟ چون برای برخی از افراد، مجرد بودن به شدت مخرب و حتی افسرده کننده است و برای برخی دیگر متاهل بودن و البته برای هر دو گروه، افتادن در دام ازدواج‌های ناهماهنگ که بطور روزانه آنها را در معرض تخریب و حتی اختلالات جسمی‌‌و روانی قرار می‌‌دهد‌.

مجرد بودن برای چه کسانی بهتر است؟
گرچه مجرد ماندن، برای بیشتر افراد ، چندان مناسب نیست اما برخی افراد، به دلیل داشتن برخی ویژگی‌ها و اختلالات بهتر است تا قبل از این که درمان شوند مجرد بمانند‌. برای مثال برخی افراد هستند که به خاطر نوع شخصیت خود (که روانشناسان به آنها شخصیت اسکیزوئیدى مى‏گویند)، طورى در ازدواج ظاهر مى‏شوند که به خود و دیگران آسیب‌های جدی وارد می‌‌آورند‌. البته به دلیل آسیب‏هاى جدى دوران کودکى این افراد، نمى‏خواهم آنها را به خاطر این ویژگى‏هایشان مقصر بدانم، اما به هر حال مى‏توان گفت که مجرد ماندنشان سود و منفعت بیشتری دارد.
غیر از این دسته، گروه‏هاى دیگرى هم هستند که به دلایل مختلف ازدواج کردن به صلاحشان نیست. چون قرار گرفتن در روابط نزدیک و صمیمى باعث مى‏شود نه تنها به همسر و فرزند، که حتى بیشتر به خودشان آسیب بزنند و گاهى هم پختگى لازم، آمادگى یا رشد کافى براى ورود به تجربه ازدواج را ندارند. این افراد، یا همان‏هایى هستند که به زعم روانشناسان و محققان، از رابطه صمیمانه فرارى‏اند و می‏ترسند صمیمیت و نزدیکى با کسى داشته باشند و یا وقتى در داخل رابطه‏اى قرار مى‏گیرند انگیزه‏هاى ناخودآگاه، آنها را به سمت آسیب زدن به خود، یا طرف مقابل سوق مى‏دهد. حتماً اصطلاحات سادیسم و مازوخیسم را شنیده‏اید که به معناى دیگر آزار یا خودآزارند. البته من در اینجا، به دنبال توضیح و تشریح معناى واژه ‏هاى روانشناختى نیستم، اما می‏خواهم اشاره ‏اى به اختلال‏هایى داشته باشم که حداقل در تجرد و تنهایى تخریب کمترى را متوجه خود و اطرافیان دارند و ماهیت آنها به گونه ‏اى است که آسیب‏هاى جدى به دیگران و خصوصاً به نزدیکان فرد وارد مى ‏آورند.

براى مثال افرادى که دیگران و خصوصاً همسر خود را به شدت کتک مى‏زنند یا انواع خشونت‏هاى جسمانى – روانى را در مورد آنها اعمال مى‏کنند، همچنین کسانى که فرزندان خود را بدون احساس گناه یا ناراحتى، با شدت زیاد جلوى چشم دیگران یا در خفا به باد کتک و ضرب و شتم یا تحقیر شدید مى‏گیرند از این دسته ‏اند. حتى افرادى که به ظاهر آرام و مهربانند اما همسر و فرزندان و نزدیکان آنها هرگز در آنها نشانه‏اى از محبت حقیقى، همدلى یا دلسوزى نمى‏بینند یا کسانى که ناخوآگاه تا جایى که مى‏توانند خود را از نظر عاطفى از فرزند و همسر دور نگه مى ‏دارند و اصلا حاضر نیستند با آنها و با مسائل، مشکلات و حتى شادى ‏هاى آنها قاطى شوند، و تعامل و تبادل احساسى عاطفى و کلامى داشته باشند از این دسته ‏اند، و بالاخره کسانى که وقتى جر و بحث، مشاجره، مشکل یا بحرانى پیش مى ‏آید به شدت به خود آسیب مى‏زنند، مثلاً خود را مى ‏زنند، با تیغ یا چاقو زخمى مى‏کنند، دست، پا یا انگشتان خود را مى ‏شکنند و حتى دست به خودکشى، خودسوزى و نظایر اینها مى ‏زنند در زمره افرادى هستند که درگیر اختلالات روانى نظیر سادیسم، اختلالات اسکیزوئیدى، مازوخیسم و نظایر اینهایند و برقرارى روابط نزدیک، براى خود آنها یا اطرافیانشان، مضر و حتى خطرناک است.
تحقیقات و بررسى ‏ها نشان مى‏دهد غیر از دسته ‏هایى که ذکر شد افراد معمولى ‏تر هم که در برقرارى رابطه و مهم‏تر از آن، در همذات‏پندارى (یعنى خود را به جاى طرف مقابل گذاشتن و مثل او فکر کردن) با طرف مقابل، ضعف جدى دارند یا کاملاً ناتوانند، بهتر است با احتیاط بیشترى به سراغ ازدواج بروند، چون برقرارى و سیالیت ارتباط و توانایى همذات پندارى و همذات‏گرى و خود را به جاى دیگران گذاشتن و از نگاه آنها دنیا را دیدن، از ملزومات اولیه ازدواج است و اگر طرفین قادر به ایجاد و برقرارى چنین رابطه عمیق و همدلانه‏اى نباشند حتى اگر زیر یک سقف هم باشند و از زوایایى (مانند زاویه جنسى، یا تعاملات مالى یا…) ارتباط برقرار کنند، اما در واقع مجردند و بودن آنها در کنار هم و زندگى با همدیگر، محصولى (معنوى) ندارد.
از بیماران حاد و جدى ‏تر جسمى و روانى هم نمى‏ گویم چون تکلیف‌شان معلوم است و بسیار بسیار بعید به نظر مى‏رسد که بتوانند وارد روابط موفق زناشویى شوند.

ترس از مجرد ماندن
متاسفانه افراد زیادی وجود دارند که به دلیل ترس و هراس از تجرد، رابطه‌ای رقت‌انگیز و حتی آمیخته با سوءرفتار و سوءاستفاده را ادامه می‌دهند و به طرف مقابل انواع باج‌ها را می‌‌دهند تا با آنها بماند ! بدیهی است که چنین ماندنی نمی‌‌تواند از سر شوق و محبت باشد و به‌ تدریج رابطه‌ یک طرفه شده و مبدل به معامله ای می‌‌شود که باعث سقوط‌یکی از طرفین‌یا هر دو آنها خواهد شد‌.
متأسفانه عواملی مانند ترس از مشکلات مالی، نداشتن اعتماد به نفس در پیداکردن همسر ، شرمندگی از دربه‌دری و از دست‌دادن پایگاه اجتماعی است که باعث می‌شود فرد‌یک عمر به رابطه‌ای ناخوشایند و حتی خطرناک تن بدهد. بنابراین اگر شما هم جزو این دسته از افراد هستید لااقل قبل از آن که وارد ارتباط شوید از خود بپرسید چرا می‌‌خواهم به تجرد خود پایان بدهم‌؟ چرا از مجرد بودن می‌‌ترسم‌؟ چرا می‌‌خواهم به هر نحوی شده، هر خواری و خفتی را تحمل کنم اما مجرد نمانم‌؟
برخی از دلایلی که افراد برای ترس خود از تجرد بیان می‌‌کنند به شرح زیر هستند :
ترس از این که خانواده‌ یا اجتماع مرا طرد کنند‌.
ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر
ترس از این که آبرویم نزد همسن و سال‌هایم برود‌.
ترس از اداره کردن مالی زندگی
ترس از این که اطرافیان برچسب‌هایی بر من بزنند‌.
ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر‌یا برادر‌های بعدی‌ام باشم‌.
ترس از کم شدن معاشرت‌ها
عدم تحمل کم پولی
فشار خانواده‌ها و اطرافیان
بالاتر رفتن سن و سال
محرومیت از برخی امکانات اجتماعی مانند وام‌ها و‌…

همانطور که ملاحظه می‌‌کنید بسیاری از ترس‌های مرتبط با تجرد، در اثر شرطی شدگی و برخی هنجارهای تحمیلی هستند، و ترس‌های واقعی محسوب نمی‌‌شوند و در نتیجه نمی‌‌توانند دلایل واقعی برای ازدواج تلقی شوند ‌. دلایل واقعی برای ازدواج عبارتند از نیاز ریشه دار ( نه مقطعی و گذرا) به همدلی و محبت‌. نیازهای جنسی خودانگیخته ( نه با تحریک محرک‌های محیطی)، نیاز ماندگار به داشتن جفت و زندگی مشترک ( نه برای چشم و هم چشمی) و نیز پیدا کردن کسی است که می‌‌تواند همسر مناسب و هماهنگی برای ما باشد‌. بدیهی است که اگر تنها از روی ترس و اضطراب تن به ازدواج بدهیم، همیشه مانند برده‌ طرف مقابل خواهیم ماند. چون طرف مقابل به راحتی در می‌‌یابد که ما حاضریم تن به هر ذلتی بدهیم اما مجرد نشویم ‌یا مجرد نمانیم. او به راحتی متوجه می‌‌شود که انتخاب ما انتخابی آزادانه نیست‌. بلکه انتخابی است از سر ترس، کمبود اعتماد به نفس و کمبود خود کفایی. بنابراین آگاهانه‌یا ناخودآگاه، به نسبت‌های مختلف ما را مورد بهره‌کشی و آزارهای ناشی از آن قرار می‌‌دهد‌.

برخی نکات مهم برای مجردها
از برقرار‌کردن روابط ناموفق و نافرجام اجتناب کنید و مراقب گزینه‌های نامناسبی که به شما پیشنهاد می‌شود ‌یا شما به دیگران پیشنهاد می‌کنید، باشید. در این میان (گزینه‌ها)‌ افرادی می‌توانند اهل بدرفتاری باشند‌یا جزو کسانی باشند که نمی‌توانند‌یا نمی‌خواهند دنبال تعهد واقعی باشند. خود را فریب ندهید‌.
از آمادگی احساسی و هیجانی خود مطمئن شوید. اگر از قبل روابطی داشته‌اید که هنوز با آنها مشغله ذهنی دارید، پس هنوز برای‌یک رابطه ماندگار آماده نیستید. همچنین بدانید در هر مقطعی از زندگی‌یک نفر هست که به شما علاقه‌مند شود و به شما نیاز بیشتری داشته باشد تا شما به او. نباید فقط صرف نیاز طرف مقابل «درگیر» رابطه با وی شوید.
بر معیارها و ارزش‌های اصلی خود تمرکز کنید. به صفات، خصوصیات و رفتارهایی که طرف مقابل‌تان حتما باید داشته باشد فکر کنید. شاید صداقت، وفاداری،‌ قابل اعتماد بودن، دلسوزی و شوخ‌طبعی برای شما ارزشمند باشد.
ببینید آیا واقعا به‌ یک رابطه جدید نیاز دارید و رابطه جدیدی را می‌خواهید و از خود بپرسید اگر الان رابطه دلخواه خود را داشتم، اوضاع چه فرقی می‌کرد؟ سپس به واکنش‌تان در برابر این سوال فکر کنید.
هنگام مجردی هرگز این باور دردآور را که «راه‌ حلی ندارید» دنبال نکنید. وقتی به این باور غلط پناه می‌برید نه‌ تنها اوضاع بهتر نخواهد شد، بلکه رنج زیادی را به خود تحمیل می‌کنید، بخش بالغ ‌وجود شما می‌گوید شما بدون وجود دیگری نیز زنده خواهید ماند و به زندگی ادامه خواهید داد و اگر باورهای غلط خود را درباره تجرد کنار بگذارید؛ حتی خوشحال‌تر، قوی‌تر و کامرواتر نیز خواهید شد!
با همه‌ ی این توضیحات امیدوارم این تصور پیش نیاید که باید فرصت‏هاى رشد و تعالى را که توسط ازدواج فراهم مى ‏شود نادیده بگیریم. چون ازدواج هماهنگ و خوب، فرصتی است برای فرا رفتن از خود و کنار گذاشتن منیت و تمرین مؤثرى براى رشد روحی به حساب می‌‌آید و تاثیرات مثبت جسمانی، روانی و حتی روحی به دنبال دارد‌. اما ازدواج‌هـــای ناهماهنگ، و ازدواج‌هایی که ازروی ترس انجام می‌‌شود، متاسفانه، جز تخریب طرفین و افتادن در وادی طلاق نتیجه ای نخواهد داشت‌.

رکسانا خوشابی کارشناس ارشد مشاوره

زیبــاشــو دات کام

مطالب مرتبط

۱۶ دیدگاه‌

  1. سیما گفت:

    مجردها من هم مجرد هستم روی صحبت م با خانم ها هست اولا شما خودتونید که رنج میکشید سرکوفت ازار دهنده هست اما اگر از مجردی ناراحت نبودید از این حرفها ناراحت نمی شدید دوم اون خانم ها و اقایونی که میگند مجردی خیلی خوبه به نظر سرد مزاج تر از بقیه میاند اما اونها هم الان داغ هستند وقتی به سنی برسی که هیچ خواستگاری نداشته باشی اونوقت میفهمی عجب اشتباهی کردی و اگر یک مقدار انعطاف پذیرتر بودی و یکی رو انتخاب میکردی وضع این نبود، اون دخترایی که اصلا خواستگار ندارند هم ایشالا خدا یه مورد جور کنه و اقایونی که فکر میکنند از هفت دولت ازادند و هر وقت بخواند ازدواج میکنند اشتباه بزرگشون اینه که ازدواج در سن بالا دیگه معنا و مفهوم خودش رو از دست میده پس دست از کثافت کاری بردارید و صیغه برید زن بگیرید به نظر من نود درصد داستان مجرد بودن پسرها و دخترها خانواده ها هستند که همش تو دل جونها را خالی می کنند و از مشکلات ازداج میگند مثل خانم دکتر و جونهاشون رو به مجرد بودن تشویق میکنند درحالی که سواره از پیاده خبر نداره مجرد بودن نشاط جونها انگیزه شادی تلاش همه چیزشون رو ازشون میگیره مگر این که مثل احمقهایی که خودشون رو به خوشحال بودن در دوران مجردی میزنند در توهم باشی و وقتی به خودت بیای که نه توانابی بچه دار شدن رو دارید و نه زیبایی اولیه پس واقع بین باشید و خودتون رو گول نزنید

    [پاسخ]

  2. mp گفت:

    سلام دوستان.به نظرمن اگه قرار باشه زیاد ناامیدانه به قضیه ازدواج فکرکنیم هیچی حل نمیشه .ادم منطقی هستم و فکرمیکنم علت تااین سن (۲۷)مجرد موندنم اینه که هنوز به اون خودشناسی واقعی نرسیدم .فکرمی کنم اگه جوونابدونن از زندگی چی میخوان به نتیجه بهتری برسن.یکی ازدلیلای ازدواجای نا موفق اینه که نه میدونیم خودمون چی می خوایم ونه انتظارمون از طرف مقابل چیه.یه راه حل هم برای شاد زندگی کردن دارم واون اینه که سعی کنید توحال زندگی کنیدآینده هنوزنیومده ومعلوم نیست چه اتفاقی میوفته گذشته هم که گذشته وتموم شده از چیزایی که الان دارید لذت ببرید ازجوونی تون از توانایی های جسمی که وقتی پیر میشی دیگه نداریشون.از لذتای سالم زندگی بهره ببرید.چیزایی که دوست داریدبخورید جاهایی که دوست داریدبرید.یه روزمیاد که حسرت همین روزایی که گذشته می خوریم .ازدواج تنهالذتی نیست که خداتوزندگی ما گذاشته.تازه اگه یه خورده رو خودمون کارکنیم وخوبیهامونو تقویت کنیم واخلاقای بدمونو تر ک کنیم مطمئنن جاذبه ها مون بیشترازدافعه هامون میشه.به امید روزی که همه جوونای ایرانی شادشاد زندگی کنن واززندگی لذت ببرن.

    [پاسخ]

  3. taylor launter گفت:

    سلام پسری هستم ۲۴ ساله با قدی بلند و چهره ای وحشی نمیدونم چرا هیچوقت غرورم هیچ وفت اجاره نداد به دختری پیشنهاد دوستی بدم و یک رابطه عاطفی رو شروع کنم تا به الان هر چی دوست دختر داشتم پیشنهاد ها از طرف اونا بوده نه من و جالب اینجاست چه ۱ سال چه ۲ سال با هر کدوم بودم وقتی خواست بره بدون هیچ ناراحتی گفتم برو و هیچ عذابی نکشیدم الان میترسم این غرورم باعث شه تو زندگی ایندم به مشکل بر بخورم از یه طرف دید بدی نسیت یه دخترای ایرانی دارم و حس میکنم اگه با یه دختر خارجی ازدواج کنم به مشکل کمتری بر میخورم حالا موندم چیکار کنم نمیدونم چرا اینطوریم کمکم کنید

    [پاسخ]

    افرا پاسخ در تاريخ مارس 12th, 2015 20:50:

    سلام taylor عزیز
    شما برای ازدواج به بلوغ عاطفی نرسیدی اگه واقعا دوست داری تشکیل خانواده بدی و فکر میکنی بقیه شرایط ازدواجو داری پیشنهاد میکنم یه مدت از دوست دخترات فاصله بگیری و این که اگه تا حالا با دختر خوبی برخورد نکردی به خاطر افکار خودته به هرچی فکر کنی همونو جذب میکنی در ضمن ایرانیا چه دختر و چه پسر یکی از یکی گل ترن ویه توصیه شخصی:غرورتو کنار بذار تا دلت راهشو پیدا کنه

    [پاسخ]

  4. نیلوفر گفت:

    سلام. خیلی ممنون از متن جالبتون. متاسفانه شرایط سالمی برای زندگی مجردی وجود نداره. کاش میشد مجردی زندگی کرد بدون دغدغه و انتظارات بی جا اطرافیان.

    [پاسخ]

  5. نیما گفت:

    بامن ازدواج میکنی….

    [پاسخ]

  6. ريحانه پزشكي وحدتي گفت:

    با سلام و احترام ؛

    زیاد جالب نبود مطالب شما در این قسمت کمی بیشتر درباره این مطالب فکر کنید بعد مطلب بزارید در ضمن مجرد موندن هیچ ترسی نداره اگه ادم مجرد بمونه بهتر از اینه که یه مردی گیرش بیاد که همش اذیتش کنه . مردهایی هستن که تحصیلات عالی دارن اما اخلاق ندارن عنق و بد اخلاق هستن همون بهتر که دخترای ما ازدواج نکنن با این اخلاق گنده بعضی از مردها مجرد بودن هم یه نعمته هم ارامش داری هم می تونی هرکاری دوست داری انجام بدی کسی هم نیست که همش بهت بگه اینجوری بپوش اونجوری نپوش این راه رو برو این راه رو نرو با این دوستت معاشرت نکن ویا ………….خلاصه برای خودت هستی و کسی حاکم یا فرمانروای قلمرو زندگی تو نیست پس نتیجه میگیریم که مجرد بودن بهتر از متاهل بودنه

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ آگوست 31st, 2014 14:11:

    سلام ریحانه خانم. شما نباید اینقدر از مردها بد بگید چون خانم ها هم خیلی از خود راضی و پرتوقع هستند . همش وظیفه مرد می دونند همه چیز را آماده کنه کاستی نباشه . فقط خانم ها خرج کنند و بپوشند . خودشون دوهزار داشته باشند به هیچ احدو ناسی نمی دهند. خودمونیم ما هنوز یاد نگرفتیم زندگی مشترک یعنی مشترک دو طرف. نه بهنفع خود فکر کردن. موفق باشید.

    [پاسخ]

    افرا پاسخ در تاريخ مارس 13th, 2015 22:54:

    سلام اقا reza
    اگه خانمی از مردش میخواد که براش چیزی بخره به خاطر اینه که اونو توانا تر از خودش میبیه و اگه از خود راضی به نظر میرسه به خاطر اینه که توجه بیشتری میخواد و اگه انتظار داره مردش همه چیزو بدون کاستی اماده کنه به خاطر اینه که مردشو کامل میدونه! ایا اینقدری که خانما از احساسشون خرج میکنن اقایونم این کارو میکنن!؟ چقد خوب میشد دنیا رو از نگاه دیگران هم میدیدیم
    وقتی همش به این فکر کنیم که بیشتر به نفع کی شده نیمه پر لیوانو نمیبینیم بیان همدیگرو مثل نیمه دیگه خودمون بدونیم
    خانما اقایون ایا حاضر نیستین برای خودتون بدون انتظار خرج کنین!؟
    البته به شرطی مطمعن باشین نیمتونو پیدا کردین

    [پاسخ]

  7. ريحانه پزشكي وحدتي گفت:

    زیاد جالب نبود مطالب شما در این قسمت کمی بیشتر درباره این مطالب فکر کنید بعد مطلب بزارید در ضمن مجرد موندن هیچ ترسی نداره اگه ادم مجرد بمونه بهتر از اینه که یه مردی گیرش بیاد که همش اذیتش کنه . مردهایی هستن که تحصیلات عالی دارن اما اخلاق ندارن عنق و بد اخلاق هستن همون بهتر که دخترای ما ازدواج نکنن با این اخلاق گنده بعضی از مردها مجرد بودن هم یه نعمته هم ارامش داری هم می تونی هرکاری دوست داری انجام بدی کسی هم نیست که همش بهت بگه اینجوری بپوش اونجوری نپوش این راه رو برو این راه رو نرو با این دوستت معاشرت نکن ویا ………….خلاصه برای خودت هستی و کسی حاکم یا فرمانروای قلمرو زندگی تو نیست پس نتیجه میگیریم که مجرد بودن بهتر از متاهل بودنه

    [پاسخ]

    علیرضا پاسخ در تاريخ می 15th, 2014 13:50:

    کاملا موافقم

    [پاسخ]

  8. سمیرا گفت:

    با سلام
    من ۳۳ سالمه و هنوز مجردم بنظرم به یک همسر وفادار نیاز دارم و از اینکه ندارم رنج میکشم البته از دوران نوجوانی به بعد خواستگار نداشتم و نمیدونم علتش چیه هم زیبام هم شاغل و هم اجتماعی و هم مهربان و تحصیلکرده . دنبال گزینه های انحرافی که شمام ازش حرف زدید نبودم بنظرم بعضی افراد مثل من محکوم به مجرد ماندنن. ناامیدم برای همیشه

    [پاسخ]

    سحر پاسخ در تاريخ ژوئن 3rd, 2014 09:54:

    نا امید نباش-توکل کن به خدا

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ آگوست 31st, 2014 14:07:

    سمیرا جان سلام . شما باید کمی هم اجتماعیتر برای جلب توجه جنس مخالف باشید . بعضی از خانم های مجرد خجالت می کشند با جنس مخالف مجرد حرف بزنند . برای همین یا با متاهلین زیاد اخت می شند که این دقیقا به ضررشون تموم میشه یا اینکه با خانم ها اجتماعی هستند. بنظر بنده شما شاید همه حسن ها را داشته باشید ولی شاید خیلی از دوستان به خاطر توقعات بالایی که انتظار دارند شما داشته باشید بطرف شما نمی یایند . کافیه به دو سه نفر از همکارانتون توقعات خودتون را توضیح دهید و بگید اهل زندگی هستید اونوقت هست که در عرض زمان کمی خواستگار خواهید داشت. موفق باشید و شاد

    [پاسخ]

    ماریا پاسخ در تاريخ فوریه 13th, 2015 06:31:

    منم مثل توام ۲۹ سالمه شاید بدتر از تو از بس سرکوفت شنیذم خسته شدم. اگر خانواده ی خوبی داری برو خدا را شکر کن. اونقدر والدینم جانماز آبکش هستن . او نقدر سرکوفتمان می زنند که آرزوی مرگشان را دارم. تنهایی بد دردیه . خسته شدم.خسته نه والدین با محبیت دارم ن اعصابم ضعیف شد از بس شنیدم دوره دختر سنگین بودن گذشته. دوره دخترهای خودنماست.خدایش هم در زندگی از ما جلو هستن چه کاری چه کیس های ازدواج

    من تنها آرامش دلم می خواد. و چندتا بچه و یک محیط شاد…
    چرا اگر بی بند و بار نباشی نباید زندگی کنی
    چرا در این زمانه به دنیا آمدم
    نمی گم خواستگار نداشتم . داشتم اما خوباشو مادرم رد کرد. کیس خوبم بودن

    خسته شدم از بس حرف شنیدم چرا فلان پسر فامیل نیام خواستگاری تو و به جاش فلان دختر فامیل که حتی از پیرمرد نمی گذشت را گرفته………… به من چه پسرها قرتی پسند شدن.ظاهرم متعارفه اما اهل آرایش و آرایشگاه و خرابکاری نیستم. ای خدا مرگم را برسان راحتم کن. افسرده شدم

    [پاسخ]

    بنده+خدا پاسخ در تاريخ مارس 6th, 2015 21:22:

    ماریاجان چرا باخنوادت رک ورو راست حرف نمیزنی خانواده های ما ایرانی ها البته بعضی هاشون جوری هستندکه جنبه احترام گذاشتن ندارند وباید توی روشون وایسی.ازمن میشنوی اولین خواستگارخوبی که اومدقبول کن.
    منم دیگه همین تصمیموگرفتم.امیدوارم روزای خوبی در انتظارت باشه

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × چهار =