والـدین هــوشـمند فرزندان با نشاط
ممکن است شما در خانوادهای بزرگ شده باشید که پدر و مادرتان در کنار هم زندگی خوشی داشتهاند و محبت زیادی نثار هم میکردند و یا برعکس، از همان کودکی در خانواده شما همیشه بین پدر و مادرتان جنگ و نزاع بوده و آنها سر هر مسألهای با هم درگیر میشدند و نهایتا هم از یکدیگر جدا شدند. پژوهشگران معتقدند روشی که پدر و مادر انتخاب میکنند تا عشقشان را نسبت به هم ابراز و یا یکدیگر را مرتب سرکوب کنند، نخستین الگوی فرزندان در زندگی مشترک آیندهشان خواهد بود. عشقی که فرزندان از همان کودکی بین پدر و مادر خود میبینند، پایههای اصلی افکار آنها را تشکیل میدهد. زندگی مشترک والدین هرچه که باشد (خوب یا بد)، تاثیری ماندگار و همیشگی در ذهن کودکان میگذارد و در رفتارها، تصمیمگیریها، حالات و روحیات و نوع ارتباطی که در آینده با همسرشان خواهند داشت، تکرار خواهد شد.
اگر پدر و مادر زندگی زناشویی موفقی داشته باشند، کودک از همان دوران بچگی و نوجوانی میبیند که چطور دو نفر با افکار و عقاید مختص خود، میتوانند در کنار هم زندگی کنند و با وجود تفاوتهای شخصیتی، جنسی، فرهنگی، خانوادگی و… زندگیشان تداوم یابد. اما اگر کودک در خانوادهای بزرگ شده باشد که پدر و مادرش هیچگاه سرسازگاری با هم نداشتند و از هر اختلافی جنگی بزرگ به راه میافتاد و همیشه نگران دعواهای آنها بوده است، هر آنچه دیده و شنیده در آیندهاش بازتاب خواهد داشت. البته این بدان معنا نیست که این کودکان حتما در زندگی مشترک آینده خود محکوم به شکست خواهند بود. زوجهای بسیاری هستند که با وجود اختلافات شدیدی که بین پدر و مادرشان وجود داشته، با شروع زندگی مشترک خود تصمیم میگیرند هرگز اشتباهات آنها را تکرار نکنند.
برخی از افراد در مورد تجربههای خود و نقش پدر و مادر در یادگیری و مسائل زندگی، مطالبی را عنوان کردهاند که در ادامه مطلب به آنها اشاره میکنیم:
شوخی و بذلهگویی را فراموش نکنید
پدر و مادر من مرتب با هم شوخی میکنند. پدرم عاشق مادرم است و مادرم هم این روحیه شاد و سرزنده پدرم را خیلی دوست دارد. من از شوخطبعیهای پدر و مادرم و شادیهای آنها آموختهام که این نوع تفریحات و شادیهای خانوادگی به ازدواج و زندگی مشترک حیات میبخشد. من هم دوست دارم در آینده همسر مردی شوم که روحیه شاد و سرزندهای داشته باشد؛ مثل پدرم.
(یک دختر ۲۱ ساله)
خنده را فراموش نکنید
پدر و مادر من سالهاست که با هم زندگی میکنند و در طول این سالیان، خنده هیچگاه در خانه ما تعطیل نشده است. سکوت آنها به من میگوید که در محیط خانه و در میان اعضای خانواده بسیاری از مسائل را نباید جدی گرفت و از کنار خیلی چیزها باید با خنده رد شد. (یک پسر ۲۴ ساله)
با هم صمیمانه حرف بزنید
پدر و مادر من از وقتی که بچه بودم عادت داشتند شبها با هم حرف بزنند. این حرف زدنها به من فهماند که چقدر مهم است زن و شوهر توانایی حرف زدن با هم را داشته باشند. حالا من هم گویی که این عادت را از آنها به ارث بردهام، اگر هر شب هم نتوانم با همسرم حرف بزنم، لااقل روزهای تعطیل زمان زیادی را به این کار اختصاص میدهم.
(یک مرد ۴۷ ساله)
با مهربانی و احترام با هم حرف بزنید
مادر من هم همیشه به من میگفت که پدرم باهوش، زرنگ و سختکوش است. حرفهای مثبت و خوب او راجع به پدرم، تاثیر زیادی روی زندگی من داشت، حالا من و همسرم، وقتی که در کنار فرزندانمان هستیم، از یکدیگر تعریف میکنیم. با آنکه ازدواج ما یک ازدواج کامل و بینقص نیست، ولی سعی میکنیم هیچوقت آگاهانه دل هم را نشکنیم و یکدیگر را سرزنش نکنیم و درهر شرایطی احترام هم را حفظ کنیم. (مرد ۵۱ ساله)
استقلال خود را به فرزندانتان نشان دهید
پدرم به شکار علاقه داشت. مادرم هم سرگرمیهای خودش را داشت. من از همان ابتدا آموختم که انسانها علایق مختلفی دارند و باید به علایق یکدیگر و اوقاتی که میخواهند برای خودشان تنها باشند، احترام بگذارند. (زن ۴۱ ساله)
به یکدیگر لقبهای شیرین و دلچسب بدهید
به یاد دارم حتی مواقعی که پدر و مادرم کمی رابطهشان با هم سرد میشد، باز هم یکدیگر را با القاب و اسمهای شیرین صدا میکردند؛ مثل عزیزم، خوب من، دلبندم و این علاقه عمیق آنها را نشان میداد و بسیاری از مسائل راحت و ساده تمام میشد. (دختر ۲۴ ساله)
کارها و تفریحات خود را با هم تقسیم کنید
پدر و مادر من همیشه در حال کار و تلاش بودند. از صبح تا شب کار میکردند و بعد از بازگشت به خانه با هم غذا میخوردند و به بچهها و امور خانه رسیدگی و لذت تعمیر برخی از وسایل و نظافت خانه را با هم تقسیم میکردند. (مرد ۳۱ ساله)
با یکدیگر یک تیم تشکیل دهید
پدر و مادر من وقت کمی را در کنار هم میگذراندند و معمولا نمیشد آنها را با هم یافت. من از همان کودکی میدانستم که اگر چیزی از پدر بخواهم و او نه بگوید، حتما مادرم به آن پاسخ مثبت میدهد و برعکس، جواب منفی مادرم حتما جواب مثبت پدرم را در پی داشت. اما من و همسرم بعد از حرفهای بسیاری که با هم زدیم، نتیجه گرفتیم که باید با هم یک تیم دو نفره تشکیل دهیم و البته وقت بیشتری را به یکدیگر اختصاص دهیم. (زن ۳۷ ساله)
اول زندگی مشترک، بعد فرزندان
پدر و مادرم به من آموختندکه زندگی مشترک باید همیشه در اولویت باشد و هرگز نباید اجازه دهیم که مشکلات بچهها روی رابطه با همسرم سایه بیندازد. همچنین، بهترین هدیهای که میتوانم به فرزندانم هدیه بدهم، یک رابطه شاد و سالم است. حالا من و همسرم بعد از ازدواج دخترمان و دوری از ما، با آنکه تنهاتر شدهایم، ولی همچنان شادیم؛ چرا که هنوز همدیگر را داریم. (زن ۴۹ ساله)
توجه به همسرتان را هرگز فراموش نکنید
پدر من همیشه مراقب مادرم بود و رفتار شایستهای با او داشت. با اینکه مادرم یک زن کاملا مستقل بود، ولی هر بار که پدرم در را برایش باز میکرد و یا دسته گلی برایش میفرستاد، رضایت و خوشحالی بسیاری در چهرهاش هویدا میشد. (یک مرد ۴۹ ساله)
تحریریه دنیای سلامت
زیبــا شـــو دات کام
با خسته نباشید نکته های خوبی بود. ممنون
[پاسخ]