چگونه ارتباطات آسیب دیده یا قطع شده را بهبود بخشیم؟
هیچ ایامی بدتر از زمانی نیست که ارتباط بین دو دوست یا همکار خوب یا یک زوج عاشق، به هر علتی خراب شده باشد و علیرغم اینکه هر دو طرف از دوری یکدیگر رنج میبرند اما هیچکدام پیشقدم نشوند تا دوباره این ارتباط آسیب دیده را بهبود بخشند
همیشه برای شروع دوباره امید هست. ارتباطات بین دو نفر که یکدیگر را بسیار دوست دارند، ممکن است ناگهانی و بعضا بدون دلیلی چندان جدی، از بین برود و چیزی جز نفرت باقی نماند. اگر واقعا مایلید که ارتباطات قطع شده خود با دیگران را اصلاح کرده و کدورتهای ایجاد شده را از میان بردارید تا آخر مطلب با ما باشید.
وقت بگذارید
این قطعی ارتباط، فرقی نمیکند یک طرفه باشد یا دو طرفه. هر یک از طرفین باید برای از بین بردن کدورت ایجاد شده و برقراری مجدد ارتباط وقت بگذارند. باید تمام خشمهایی که از هم دارند را آزاد کنند و تمام صدماتی را که از یکدیگر دیدهاند، فراموش کنند تا بتوانند به آرامش برسند و بتوانند تصمیم گیری درستی داشته باشند.
برای برخی مردم گذر از این مرحله، فقط چند روز یا چند هفته طول میکشد. برای برخی هم ممکن است ماهها یا حتی سالها طول بکشد. زمان رسیدن به این مرحله اهمیتی ندارد و مستقیما به ویژگیهای شخصیتی هر کس بستگی دارد.
حساس باشید
اگر آغازگر این جدایی شما بودید قاعدتا زمان رسیدن به مرحلهی جبران، برای شما کوتاهتر خواهد بود. اگر طرف مقابل شمامایل باشد همه اشکال ارتباطیاش با شما را قطع کند، هرگز سعی نکنید او را متقاعد کنید زیرا نمی توانید و نباید کسی را وادار به انجام کاری کنید.
با گامها و اقدامات کوچک شروع کنید
با اقدامات کوچک سعی کنید طرف مقابل خود را از لحاظ ذهنی آماده کنید. مثلا یک ایمیل یا یک پیامک میتواند آغازگر خوبی باشد. از گفت و گوی طولانی بپرهیزید زیرا به لحاظ طبیعت انسانی صحبت کردن در باره گذشته، در این مرحله نمیتواند ایده خوبی باشد.
عذرخواهی کنید
اگر در شکسته شدن این ارتباط شما مقصر هستید، حتما باید صمیمانه عذرخواهی کنید. اگر رفتار شما طوری باشد که طرف مقابل حس کند که چندان هم از آسیبی که وارد کردهاید پشیمان نیستید، این آشتی به وقوع نخواهد پیوست.
مثبت باشید
سعی کنید در کلام و در عمل مثبت باشید. حتی در جایی که طرف مقابل شما هم حضور ندارد، از مسیر مثبت خارج نشوید، زیرا ممکن است حرفهای احیانا منفی که شما جاهای دیگر و در غیبت دوست خود مطرح کنید هم به طریقی به گوش دوستتان برسد و رغبت او را برای ترمیم این ارتباط از بین ببرد.
با احترام رفتار کنید
اگر واقعا تصمیم دارید ارتباط آسیب دیدهای را اصلاح کنید، حتما احترام آمیز رفتار کنید. حتی در حضور دیگران هم بهتر است چیزی در مورد اتفاقاتی که بین شما افتاده صحبت نکنید. به این روش حتی حسادت دیگران را هم بر نمی انگیزید.
صادق باشید
زمانی که موقعیت مناسب شد و خواستید در باره علت کارهایی که کردید که باعث شد به ارتباطتان آسیب برسد،صحبت کنید در مورد اشتباهاتی که مرتکب شدید صادق باشید. دروغگویی نه تنها کمکی به شما نمیکند بلکه اگر حقیقت ماجرا از جایی دیگر کشف شود، کار بدتر خواهد شد.
پایه و اساس را بر دوستی بگذارید
کلید اصلاح ارتباطات، صرف نظر از اینکه بخواهید صمیمیت گذشته را دوباره پیدا کنید یا حتی صمیمی تر از گذشته بشوید، داشتن یک دوستی قوی و محکم است. بیاموزید که دوستانه صحبت کنید، احترام یکدیگر را حفظ کنید و مانند دوستان خوب به هم بچسبید. بسیاری از زوجهای موفق زندگی، کاری یا تحقیقاتی، در ابتدا دوستان بسیار خوبی برای هم بودهاند.
گرچه حل کردن مشکل یک ارتباط میتواند مرحلهای بسیار سخت در زندگی باشد اما هر ارتباط شکست خوردهای درسهایی در مورد خود شما است که شما را برای فصل دیگری در زندگی آماده میکند.
هیچگاه از پیشقدم شدن برای زنده کردن یک ارتباط از بین رفته نترسید. یک نفس عمیق بکشید و به خاطر داشته باشید که دوست شما هم منتظر شماست.
برقراری مجدد یک ارتباط میتواند تاثیر بسزایی در شادمانی و آرامش بخشیدن به روح شما داشته باشد. داشتن یک دوست خوب و نزدیک، شادی و آرامش خاصی برایتان به ارمغان خواهد آورد.
گاهی اوقات برای جبران یک اشتباه خیلی دیر میشود و ناگهان دیگر دوستی وجود ندارد که شما بخواهید برایش جبران اشتباه کنید. پس تا زمان هست و دوست شما هم هست، گذشتهها را جبران کنید و با هم سفر خوبی به سوی جاودانگی داشته باشید.
همشهری آنلاین
زیبــا شــو دات کام
سلام هفت سال با یه پسر بودم خانوادش اجازه ندادن ازدواج کنیم خیلی دوسش دارم رابطمونو خراب کردن براش همه کار کردم بد دله چون تو خیابون باهم دوس شدیم وخودشم خیلی دختر دورورشه ازم سرد شده نمیدونم چیکار کنم چطور دوباره نظرشو به خودم جلب کنم چطور برشگردونم تو رو خدا کمکم کنید وگرنه میمیرم فکر اینکه با کسای دیگه میچرخه داره داغونم میکنه لطفا راهنمایم کنید
[پاسخ]
دوست عزیز سلام,لطفا همانند یک انسان واقعى صبر,ارامش,غرور,تعصب,وحرمت خود را حفظ کن بگذار برایت تلاش کنند نه اینکه خود را در مقابل کسى که لایق عشق تو نیست حبابى فرض کنى خواهشا رنگ تازه اى به زندگیت بده با اعتماد به نفس و توکل خدا.
[پاسخ]
سلام و عرض ادب,دوستان بیایید کمى راجب به داشتهاى انسانیتون بگید,اخه غرور وتعصب شما کجاست که به اجبار در معرض فروش گذاشته اید,احساس زیباترین چیزى هست که خداوند عطا کرده,لطفا در جاده بمبست حرکت نکنید,بیاید ١بار هم که شده از خودتون ازمون بگیرید,کافیه.
[پاسخ]
fereshte پاسخ در تاريخ سپتامبر 13th, 2019 22:23:
سلام خسته نباشید من یه سال با یه پسر اشنا شدم کع خیلی عاشقم بود و از طرفی من گذشته خوبی نداشتم و برای این که دیگران به گوشش میرسونن ناراحتیش بدتره من خودم گفتم بهش و ایشون نمیتونه با گذشته ام کنار بیاد و میگه خیلی دوسم داره و الان جوری شده که داریم جفتمون مریض میشیم نه بدون هم میتونیم باشیم نه با هم لطفا راهنماییم کنیددد
[پاسخ]
سلام من بانامزدم حدود هشت ماه است که نامزد کرده ایم واقعا هم همدیگه رو دوست داشتیم ولی چند بحث کوچک سر موضاعات پیش پا افتاده باهم داشتیم و این ها باعث دلسرد شدن نامزدم از من شده بود بگونه ای که از من متنفر شده است ولی من خیلی دوستش دارم و دوریش برایم مشکل است خیلی اصرار کردم برای بازگشتش ولی برنگشت بهنظر شما چکار کنم
[پاسخ]
سلام.من نزدیک دو سال با پسری که همکلاسی دانشگاهمه رابطه صمیمی داشتم که هدفمون ازدواج بود.همه چیز خوب بود تا دو هفته ی پیش که سر یه چیز نه چندان مهم بحثمون شد و اونقدر ادامه پیدا کرد تا من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و باهاش بد حرف زدم و توهین کردم.و اون دیگه جوابمو نداد و ترکم کرد.ما تو مدت دوسال خیلی باهم خوب بودیم.خانوادمون میدونستن.خیلی قهر و آشتی داشتیم و هردفه کوتاه میومدیم. ولی این دفه اون کوتاه نیومد و زد زیر همه قول وقرارامون. هنوز نتونستم فراموشش کنم ومیخوام رابطمونو برگردونم. بخاطر خوب و پاک بودنش نمیخوام از دستش بدم لطفا کمکم کنید عشقش واقعا خالصانه بود.پشیمونم که بهش توهین کردم.نمیدونم بهش زنگ بزنم یا نه.واقع سر در گم شدم و فکرم خیلی مشغوله.
[پاسخ]
سلام
من یکی از بهترین دوستامو از دست دادمو دیگه نمیخواد با من دوست باشه چون چندین بار ناراحتش کردم
الان میگه که دیگه انگیزه ای نداره
منم هر روز تقریبا بهش میگم که همه چیز درست میشه و…
دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم
خواهش می کنم راهنماییم کنید?
[پاسخ]
سلام من کیان ۱۴ ساله هستم,با دوستم حدود شش ماهی هست که قهریم ما پارسال خیلی باهم صمیمی بودیم همباشگاهی و همکلاسی هم هستیم, چیکار کنم تا دوستی کنیم؟؟
[پاسخ]
سلام من باپسری یک سال ونیمه ک دوستم خیلی همومیخواییم قراره بیادخواستگاریم .یک ماه پیش تولددوستش بود بهم گفت میایی گفتم اره ولی بایدروسریمودرارم گف ن بعدزنگ زد که تولدجورنشدوازاین حرفا.ولی بعداغکسشودیدم ک خودش رفته و بادوس دختردوستاش حسابی گرم گرفته وقتی بهش گفتم گفت چون دوست داشتم نبردمت تواون مهمونی دوس نداشتم لباستو دراری.چیکارکنم بهش بی اعتمادشدم توروخدا جواب ب اینیلم بدیمtaranesaadat0@gmil.com
[پاسخ]
anis پاسخ در تاريخ اکتبر 27th, 2015 17:06:
سلام….ببین عزیزم این یه موضوع خیلی پیچیدس و نمیشه خیلی راحت ازش گذشت….این وسط پای یه دروغ وسطه طرف ب شما گفته ک جشن کنسل شده ولی خودش تنها رفته و بقول خودت با بقیه گرم گرفته…از طرفی هم گفته چون دوست داشتم نبردمت….این دوتا موضوع اصلا با عقل و منطق آدم جور درنمیاد….سعی کن منطقی ب این اتفاق نگاه کنی و اگر واقعا دوسش داری حتما با یه آدم فهمیده مثل یه مشاور صحبت کن///کسی ک همه ی جوانب رو در نظر بگیره
[پاسخ]
سما پاسخ در تاريخ دسامبر 2nd, 2015 20:14:
سلام عزیزم من اگه جای شما بودم اصلا وقتمو واسه همچین ادمی تلف نمیکردم
[پاسخ]
سلام من حدود ۱ ساله با یه استاد دانشگاهی دوست شدم _ اون همسرش فوت کرده بود و من اونو از حالت افسردگی خارج کردم _ چند بار اومد شهرمون تا منو ببینه ولی من پیچوندم و چندبار خواست هدیه بفرسته که من قبول نکرذم _ تایم چت ما ب ۱۳ ساعت در روز میرسید ولی تازگیا خیلی کم شده بود و فقط متن میفرستاذ
بهش گفتم خواستگار دارم
از اون روز ب بعد دیکه یدونه پی ام هم نداده!!!!
چرا یدفعه بیخیال شد؟؟؟ما رابطمون خیلی خوب بود:-(
[پاسخ]
سلام من مدتی با شخصی دوست بودم که در اواخر دوستی به علت مشغله کاری باهم بودیم و من که به ایشون عادت کرده بودم همیشه ازشون گله میکردم که کمتر به من توجه میکنه و حتی شاید از من سرد شده که ایشون میگفتن منرا دوست دارن فقط باید کمی صبر کنم تا اوضاع کاری روبه راه شه. من هم به پیشنهاد یکی از دوستام دیگه سراغی از ایشون نمیگرفتم تا به قول معروف بترسونم ولی این راه فقط اوضاع رو به هم ریخت تا اینکه کاملا رابطه قطع شد با اینکه تقصیر من بود ولی پا پیش نگذاشتم و ایشون ٣ بار با فاصله زمانی زیاد اصرار کردن از نو شروع کنیم ولی نمیدانم چرا میگفتم نه با اینکه عاشقش بودم دفعه آخرم گفتم که به ایشون علاقه ندارم و دیگه خبری نشد تا اینکه متوجه شدم با کس دیگه دوست شدن اون موقع یه بارم زنگ زدن من پرسیدم که چیزی شده چیزی نگفتن و من میخواستم ایندفعه خودم پا پیش بذارم چون واقعا دوستشون دارم که گفتن وقتی من گفتم دیگه حسی بهش ندارم اون هم من را فراموش کرده من هم دیگه چیزی نگفتم فقط صبر میکنم. به نظر شما حرف ایشون صادق بود؟ اگر به من فکر نمیکنن پس چرا با وجود دوستی دیگر به من زنگ زدن؟ آیا به راحتی میتوان کسی را فراموش کرد؟ با اینکه باز هم نشانه هایی میبینم که میفهمم من را دنبال میکنن؟ چطور میتوانم رابطه ای را که خراب کردم آن هم با حرف مردم دوباره درست کنم؟ فقط دیگر غرور دخترانه ام اجازه نمیدهد باز هم پا پیش بگذارم؟ آیا فقط صبر کنم؟
[پاسخ]
و,,,ح پاسخ در تاريخ نوامبر 7th, 2015 04:39:
سلام گلم,موضوع شما بسیار تعجب برانگیز است,شک نکنید سردى ایشون به دلیل کار و مشغله نبوده و چه بسا حدس شما راجب به تمایلشون با دیگرى درست بوده اما خود را اسباب بازى دست کسى که حرمت عشق شما را له کرد قرار ندید,لطفا بر خود ارزش بگذارید,غرور شما وقتى یک با له بشه صد بار دیگر هم خواهد شد چون خواسته شماست خواهش دارم تعصب داشته و نسبت به یک دنیاى جدید خودتونو اماده کنید و هرگز در کنار ایشون قرار نگیرید که چه بسا این بار بدتر خواهد شد,قیمت شما نامحدود و ارزشمند هستش سعى کنید اول عاشق خودتون باشید تا بتونید در معناى واقعى کسى رو دوست داشته باشید.
[پاسخ]
سلام.من همونیم که قبلا نظر گذاشتم توسایتتون.
ففط اومدم بگم که عشقم برگشته :))))
[پاسخ]
بعضی وقتها عجولانه برای بدست اوردن مجدد محبوب عمل میشه، ازانجا که انسان فطرتا جذب خدای خویش است.بهتر است وقتی سردرگم هستیم که چه باید بکنیم ،از خدا یاد بگیریم!!او چه میکند که معبود ومحبوب معشوق است؟؟ما میتوانیم از خدایمان بیاموزیم:بزرگ و سربزیر وسخت….و در سکوت،کمال وجلوه های خوبی و الهی مان را نه برای خودنمایی که صرفا بخاطر نفس و خود آن کار نمایان کنیم.کسی که خود را در یک رابطه عاطفی حقیر کند،عشقش را نیز قادر نخواهد بود حفظ کند!!!!
[پاسخ]
گاهی اوقات ارتباط عاطفی ما بایک فرد،گرچه برای ما مطلوب و غیر قابل کنارگذاشتن بنظر می اید،ولی واقعیت اینست که اگر سنخیتی بین ما و محبوبمان وجود ندارد،بایستی این عشق.را فقط از دور نگریست.وصال به هرقیمتی نباید اتفاق بیفتد چون وصال محبوبی که به هر دلیلی هم سنخ ما نیست،خاطره تلخ بدنبال دارد،بطوریکه باتجربه عواقبش به این نتیجه خواهیم رسید که ایکاش دوری امیخته باعشق را به وصالی که به اتمام عشق ختم شده ترجیحداده بودیم.
[پاسخ]
سلام. اگر دل کسی که دوستش دارید مال شخص دیگریست ، اون خانم هم یکی مثل شماست و در صورتی که عشق آنها دو طرفه باشد، دور از انصاف است که تلاش کنید او را دچار شکست عاطفی کنید که البته تبعات تلخی برای او در پی خواهد داشت. مگر اینکه عشق آنها یک طرفه و از جانب همین آقا باشد. از سوی دیگر گاهی با حفظ صلابت و عجول نبودن، شخصیت شما ممکن است خودبخود او را جذب کند. در نهایت به قول معروف: مرگ پایان کبوتر نیست!
[پاسخ]
با سلام. اگر شما روابط و رفتار خود را بررسی کرده و دیدید مشکلی در رفتارتان وجود نداشته که ایشان را دلسرد کند، بایستی جوانب دیگر مسئله را بشکافید. البته لازم به ذکر است که ما در کاوش رفتار و شخصیت خود لزوما موفق و دقیق نیستیم و این کار نیاز به ژرف نگری و تعمق دارد. در هر حال اگر عشق یا علاقه ای که ما در زندگی می یابیم، ما را تعالی ندهد بلکه به حقارت و التماس ما بینجامد فاقد ارزش است چون به مرور هویت ما را منقلب می کند. برای پذیرش برخی واقعیات باید محکم و قوی بود. اگر او رهایتان کرده و هرگز بهایی به پی گیری و التماس و عشقتان نمی دهد با توکل به خدا، خودتان را از این دلبستگی آسیب زا نجات دهید.
[پاسخ]
در اینجور مواقع صبر و سکوت و حفظ عزت نفس رو همیشه باید در نظر گرفت و از چهارچوب احترام به خویشتن خارج نشد.پذیرش قصور و اشتباه کار درستیه ولی گاهی باید منتظرمعجزه گذر زمان بود.گذر زمان ایجاد ارامش و نسیان اون خاطرات تلخ رو در پی داره.حالا که عذرخواهی کردید و میبینید که با پی گیریتون عصبی تر هم میشه،یه مدت راحتش بزارید،چه بسا اگه اونم به شما علاقه و دلبستگی داشته باشه،خودبخود دلتنگ بشه و برگرده.
[پاسخ]
بعضی وقتا آدم رفتار و صداقت خودش رو که بررسی میکنه میبینه مشکل خاصی وجود نداره،البته اطمینان به این امر هم دقت و واقع بینی میطلبد.وقتی مشکل در رفتارتان نبوده و ترکتون کردند، هرنوع التماسی برای بازگرداندن معشوق،به حقارت می انجامد،در حالیکه عشق تعالی بخش است نه ذلت آور.برای پذیرش شکست عشقی که همه بنوعی تجربه اش کرده ایم،شهامت و ایمان لازم است.هیچ عشقی ارزش حقیرشدمان را ندارد. فقط هوس و نفسانی بودن دلدادگی است که کوچکمان میکند.شجاع باشید واگر رفته درگیرش نشوید.
[پاسخ]
سلام خواهش میکنم جوابمو بدین.من عاشق یه پسر شدم که قرار شد یه پسر دیگه کمکم کنه که به اونی که عاشقش شدم برسم.بعد از مدتی اون پسری که میخواست کمکم کنه بهم علاقه مند شد بعدش بهم گفت اگه به عشقت نرسیدی باید بهم اجازه بدی بیام خواستگاریت .تو چت روم باهاش آشناشدم حرفاش جدی بود.میگفت دوسم داره.میگفت قیافه براش اصلا مهم نیست.بعد که عکسمو دید به کلی نظرش در موردم تغییر کرد.الان من موندم و حرفایی که قبلا بهم زد حس میکنم بهش علاقه مند شدم.بهم بگین چیکار کنم تا دوباره نظرش در موردم برگرده؟
[پاسخ]
ایلار پاسخ در تاريخ سپتامبر 20th, 2015 16:04:
حفظ و یا برگرداندن به اصطلاح محبتی با این ویژگی که فرمودید،به قیمت تحقیرتان، خواهد بود.کسی که ظاهرتان راملاک انتخاب ساخته،دیریازود رفتنی است.البته میپذیرم که دل کندن از دلبستگی سخت است،نفس بنده از جای گرم بلند نمیشه!!!!اگر صبور ومحکم باشید یا می اید یا خیر..در هر دو صورت سربلند می مانید.
[پاسخ]
من میخوام زود برام بگید چیکار کنم
[پاسخ]
سلام…من چند سال پیش پسرم و همسرم رو از دست دادم بعد از اون هیچ ارتباطی با کسی نداشتم فقط سرکار رفتم و خانواده نزدیکم رو دیدم سال ها گذشت تا از عزاداری در اومدم چند ماه پیش با آقایی مربپط به کارم آشنا شدم که اصرا بسیار کرد با من دوست بشه و گفت از شدت عشق به من داره دیوونه میشه و کلی حرف های عاشقانه و پر از احساس…منم ارتباط دوستی رو باهاش شروع کردم هفته پیش از من تقاضای پول کرد و گفتم ندارم بعد به طور ناگهانی سرد شد تا حدی که یک روز کامل ازش خبر نداشتم بعد بهش زنگ زدم گفتم تو برای پول با من حرف زدی ناراحت شد و اونقدر خالت حق به جانب گرفت که بماند بعد گفت دیگه به من زنگ نزن نمیخوام بهم وابسته بشی برات خوب نیست…من خیلی ناراحتم چون بعد از مرگ همسرم این اولین بار بود که احساس رو تجربه می کردم…اول رابطه که شروعش نمیکردم بهش گفتم من داغ دیدم حساسم منو رها نکنی میگفت نه من تا آخر عمرت کنارت هستم…به نظرتون من چهکنم…بسیار غمگینم….
[پاسخ]
سلام
من هابیل از کردستان عراق این یک سالی میشه با زنی اشنا شدم در ایران و رابته ما خیلی خوب بود تا این یک ماهی میشه که سرد شده و کم جوابامو میده منم دارم دیونه میشم نفسم بزور بالا میاد و خیلی داغونم چون از جونم بیشتر دوسش دارم تا حد پرستش .
الان چیکار کنم که خوب بشه ها کمک کنید
[پاسخ]
سلام .وقتتون بخیر.ما پارسال با پسری از راه نت برای مساعل درسی اشنا شدم..با گذشت زمان و اصرار ایشون باهم دوست شدیم خیلی دوسم داشت همه جوره واسم وقت میزاشت و بگم مهربون ترین پسری ک دیدم….خیلی خصوصیت های خوب اما من دختر سختگیری بودم و همش بهش گیر میدادم سر قلیون نکشیدن و نماز همیشه خوندن و و خیلی چیزای کوچیک باهاش بحث میکردم اینقد خوب بود ک اصن باهام بد نمیشد….منم فکر میکردم کارم درسته ک زود عصبی میشم…از همه خصوصیاتم راضی بود زیباییم…حجابم…حیام .تو یه سال باهم بودنمون ک کلن ۴بار همو دیدیم بخاطر فاصله شهرامون….همش من میگفتم خسه شدم و تموم کنیم….اما اون من و نیگه داش و میگف بمون پام….تا اینکه بلخره خودش سرد شد و گف منصوره خسته شدم و گف دیگه نمیخوامت و رف…منم اصلا باهاش کاری نداشتم ام و تو مدت سه ماه همش گریه کردم و واقعا میخواستمش اما چون گف نمیخوامت فهمیدم بریده ازم…بعد سه ماه بهم پیام داد ک دلتنگتم….منم چون تو این مدت منتظرش بودم سر صحبت و باز کردم..بهش گفتم بیا ادامه بدیم اما گف منصوره میخوامت اما نمیتونم تو ادم جدی هستی من و دلسرد کردی ….بعد کلی خواهش گف اگه میخوای برات بمونم از خدا بخواه مهرت و بدلم دوباره بندازه…میدونم دوسم داره اما راهکار میخوام ک چیجوری مال خودم کنم حامدمو…کمکم کنید ممنون
[پاسخ]
سلام دوستان. برام دعا کنید من عاشقش بودم هستم زندگیمو به پاش ریختم دوسم داشت یا داره ولی نه در حد عاشق بودن … بعد چهار سال سختی شرایطش ونداشته هاش و…. ساختم .اومد خواستگاری اما تسلیم حرفایی خانوادش شد خانوادش با حرفاشون کوچیکمم کردن مادرش مذهبی و…. موندم کسی که نماز می خونه وقران و با حجاب وخدا رو قبول داره وادعاشون میشه آخر کلاس هستن فقط ادعاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بیان در مورد ظاهر بنده خدا بگن ، بزرگتر ،و بد و باباش ورشکسته ستتتتتتتتتتتتت …….. وفقط اشتباه اولیه منو در نظر بگیرن ولی خوبی هایی که در حق پسرشون کردم هیچی نداشت با خوبی وتلاش من واز خود گذشتگیم وپولللللل من به همه چی رسید …. حالا من شدمممممممممم بدددددددددد در نظرشونننننننن موندم خدااااا کی میخواد به دادم برسه …… برامم دعا کنید ۳۲ ساله اممم زندگیمو به پاش گذاشتممممم…… میدونم .یقین دارم یه روز متوجه میشه اما اون روز ……………………………احمدددددد فقط از خدااااااا بترسسسس تو که ادعاتتت میشه مسلمونی و باخداااا ……
[پاسخ]
نمی دونم من یه تومار نوشتم از زندگیم …میل شد براتون یا نه ..کمک کنید
[پاسخ]
کمکم کنید ،خواهش میکنم
[پاسخ]
سلام ،من به کمک شماها نیاز دارم لطفا کمکم کنید ،من ترم ۴ دانشگاه بودم و رشتم مهندسیه شهرسازیه و نقاش هم هستم و چون تو رشته تحصیلیم از نظر اسکیس مهارت داشتم استاد دانشگام ازم خواست تو موقع تدریس بهش کمک کنم ..تو همین کلاس وقتی به بچه ها اسکیس یاد میدادم یکی از پسرا ینی همون عشقم بهم ابراز عشق کرد و چون ایشون هم شاعر بودن احساسشون مثل خودم بود…کم کم به هم نزدیک شدیم و خودش میگفت که قبلا یبار عاشق شده بوده ولی اون ترکش کرده بوده ولی من اولین کسی بود که باهاش ارتباط داشتم ..بالاخره من قبول کردم که به قوله خودش یارش باشم ..قبول کردم ،خیلی با هم خوب شدیم هر روز که میگذشت عشق رو تو چشاش میدیدم که خیلی دوستم داشت البته منم عاشقش شدم یه دو ماهی رابطمون خیلی خوب بود بیرون میریفتیم کنار هم بودیم ولی هفته ای یبار ،باره اخری که دیدیم گفت هیچ وقت دستامو ول نکن …تا این که ترم ت شد و تابستون اومد وسط ..اولاش خیلی خوب بودیم خیلی ابراز عشق میکرد هر روز چه شعرای عاشقونه ای برام مینوشت …ولی چون سرکار میرفت گفت نمیتونه بیاد منو ببینه ولی به جاش پاییز جبران میکنه حتی عاشق تر از قبل دستامو میگیره ..روز ها گذشت تا اینکه یهو سره یه بهونه الکی بهم گفت برم ما به درد هم نمیخوریم من هی التماسش کردم گفتم ترکم نکن ..تا این که گفت تازه فهمیده مریضی قلبی گرفته که حالشم خیلی بده جوری که هر هفته آمپول خدادتومانی میزد و اگه با امپول خوب نشه امکان زنده بودنش کمه ..از من خواست ترکش کنم که خودمو نجات بدم ..ولی من موندم چون دوسش داشتم بهش امید دادم تا این که کمکم سرد شد ازم دوباره خواست ولش کنم ولی من دوباره التماسش کردم گفتم بدونه تو میمیرم ..ولی اون گفت داره بهم لطف میکنه بعدا میفهمم ..خلاصه خیلی حرفای بدی بهم زد گفت که لطف کن مزاحم آرامش تنهاییم نشو ..برو ..من اصرار که نمیرم ..ولی اون منو تحقیر کرد ّ گفت دیگ دوستم نداره …من بازم چند بار پیام دادم اما جوابمو نمیده …خوااااهش میکنم کمکم کنید بدونه اون میمیرم ..ینی واقعا دوستم نداشت یا در حقم فداکاری کرد ؟اخه مگه میشه آدم از عشقش بگذره …اون از من ساده گذشت ..تورخدا کمکم کنید چیکار کنم که برگرده ؟اصلا برمی گرده ..من خودمو خیلی کوچیک کردم التماسش کردم …ینی برای چی یهو اینجوری شد ؟اون که عاشقم بود ؟نکنه یاده عشقه قدیمیش افتاده ؟یا این که میخواسته منو زده کنه ؟چه شعرای عاشقونه و نابی برام نوشت …تورخدا نطراتتونو بگین ؟منو از سردرگمی نجات بدیم دارم میمیرم ..میمیرم
[پاسخ]
نيلو پاسخ در تاريخ سپتامبر 20th, 2015 12:50:
اخه ما دخترا تاکی باید کول احساسات بسرا رو بخوریم کی میخوایم ازخواب خرکوشی بیدارشیم? بابا یارو واسه خوشکذرونی خواستت جرا سریش میشیجرا خودتوکوجیک میکنی ولت کرده خب به درک
[پاسخ]
سلام. خواهش میکنم پیامم روچاپ نکنیدوجواب روایمیل کنیدبرام,نزدیک یک ساله باپسری که درشهردیگه ای زندگی میکردوتوی دانشگاه باهاش اشناشدم دوست بودم,احساس میکردم خیلی دوسم داره چون دوسال داننشگاه اصرار میکردبهم منم سال سوم دانشگاه قبول کردمتواین یکسال به شدت بهش دلبسته شدم وباتموم وجقش بودم وهستم تواین مدت که ازم دوره همش میگفت عقیدم وتغییربدم وبزارم بغلم کنه ومنوببوسه ومیگفت نیازداره ونمیتونه تحمل کنه. ولی. یکم که باهاش حرف میزدم راضی میشدودوباره همون ادم قبل میشدوبهم ابرازعلاقه میکرد,الان ازهم دوریم وچن شب پیش گفت که بدردهم نمیخوریم. وپیش مشاوررفته وگفته بایددنبال شریک جنسی باشه ,تواین مدت نیازش بیشترشده بودومیگفت داره اذیت میشه,اوایل میگفت راهشوازدوستاش جداکرده ومیخوادبه فکرزندگی باشه ولی منتظربمونم تاشرایط فراهم بشه اماحالا دوباره زیرحرفاش زدوگفت به ازدواج فک نمیکنه وبدردهم نمیخوریم,وپنوتنهاگذاشت حالا من موندم بااین همه دلبستگی ,ادم بدی نبودهمش فکرمیکنم ازدوستایی که داشت تاثیرگرفته وبااین نیازجنسیه بالایی که داشت اینکاروباهام کرده نمیتونم باورکنم که دوستم نداره اون حتی توی خوابگاه به خاطردانشجوبودنش زندگی میکردبه هاطرم ازخیلی ازدوستاش برجداشدوهمش توی دانشگاه بامن بودوهیچوقت ازش بدی ندیدم واخلاقش باهام خوب بودحتی چن شب قبل این خرفاشم بهم ابرازعلاقه نیکردمث گذشته وازاینده ی بامن. حرف میزدنمیتونم باورکتم که دوسم نداره ذات خوبی داشت واحساس میکنم به کمک نیازداره وراهنماییه درست نمیشه قضاوت نمیکنم ولی فک نمیکنم دوستاش بیتقصیرنباشن دوس دارم برش گردونم چون زندگی بدون اون برام سخته. بهش ازطریق اینترنت پیام دادم وگذشتمونوبراش یاداوری کردم وگفتم که. چراانقدباهام بدکرده بهش گفتم ازاپام هشتم کمک بخواه تاراه غلط رونری وبه حرف مشاورت گوش ندی ولی هیچ جواب نداد,همش احساس میکنم بایدباهاش حرف بزنم ازیه طرف نمیخوام غرورم بیشترازاین شکسته شه ازطرفی همیشه که باهاش حرف میزدم راضیش میکردم خودشم میگفت بخاطرم ازخیلی چیزا گذشت ولی پشیمون نیس نمیدونم تواین چن روزه نیازشچقدبهش فشاراورده وچه کسایی روش تاثیرگذاشتن که دوباره بدشده,کمکم کنیدمن بایدچجوری به خودم وخودش کمک کنم وقتی میدونم اون ادم بدی نبودچرامیگه ازم سردشده,دوس نداشتم تورابطم گناه کنم وقتی پیشم بودزودراضی میشدوقبول میکردومیگفت تحمل میکنه اماحالا که دورشده ومنونمیبینه عوض شده من چیکارکنم که دوباره برگرده پیشم چجوری کمک کنم بهش بعضی وقتادوس دارم بازم براش پیام بارم چون هنوزبلاکم نکرده وپیامام رومیخونه ولی هیچ جوابی نمیده,کمکم کنیدخیلی عاشقشم هیچ وقتم ازش بدی ای ندیدم اصن نمیدونم یهوچراازم گذشت تاکی انتظاربکشم که برگرده میترسم اگه سراغی نگیرم ازش ازم دورتربشه ودیگه منویادش نبادازطرفی هم غرورموچه کنم,یه ماه دیگه دانشگاه شروع میشه ومن میبینپش. اینجوری داغون میشم,کمکم کنید.خواهش میکنم پیامم روچاپ نکنیدبخاطرغلط املایی منو ببخشیدچون باعجله نوشتم
[پاسخ]
شایان پاسخ در تاريخ سپتامبر 2nd, 2015 11:25:
سلام عزیز..
تو بهتره از نفوذی که در اون داری کمال استفاده رو بکنی چون حتما اگر این کارو انجام بدی یه کارای اتفاق میفته و تو باید بهش محبت بیشتر ابراز کنی تا متوجه بشه که چقدر اونو دوست داری و برات مهمه،به خدا توکل کن و شروع کن تا دیر نشده…بای
[پاسخ]
سلام.من با دوس دخترم بهم زدم…خیلی همو دوست داشتیم تا اینکه بخاطر یه سووتفاهم که دوستم به دوس دخترم گفته بوده من دستمو تیغ زدم اما من نزده بودم بعد چند روز گفتم عکس دستتو بده گفتم نزدم میخواست بره اما نزاشتم ولی خیلی باهام سرد شد تا اینکه کارمون رسید به جایی که بهم دیگه فوش دادیم خیلی پشیمونم میشه کمک کنید برش گردونم
؟؟؟؟
[پاسخ]
به نظر من پای کسی که دوستش دارین بمونین ولی اگر زمانی متوجه شدین تمایلی واقعا نداره بزارینش به حال خودش…
دوست داشتن رو نمیشه به زور در خواست کرد
تو ۷ میلیارد ادم رو کره زمین هستن کسایی که خوشبخت تر شین
همه چیز به مناسبترین انتخابتون بستگی داره
منی که به این نتیجه رسیدم یه ادم بی تجربه از عشق نیستم.نمیخوام بگم الانم بی عاطفه شدم به خاطر اتفاقایی که برام به خاطرش افتاد…کسی غیر خودش نمی فهمه اندازه ی عشق منو.خیلی از شبو روزا به خاطر رفتارای تندش از اتاق پامو بیرون نذاشتم …حتی به خودشم نمیتونستم بگم چقدر اذیت میشم.یه جور برخورد تندی داشت که نمیشد باهاش راحت حتی صحبت کرد…به هر حال یکم مواظبه خودتون باشین.طرف مقابل همون قدری براتون احترام قایله که شما به خودتون احترام میزارین
[پاسخ]
پارسال اردیبهشت بالاخره با کسی که ۵ ماه دنبالم بود دوست شدم.همه چیز تا ۶ ماهه اول فوق العاده بود.ولی بعد از اون…
به بهانه ی بدهکاری و مشکلاتی که خونه داشت روز به روز اخلاقش تند تر شد.من تموم سعی ام رو کردم که بهتر شه.گاهی هدیه های کوچیک میگرفتم خوشحالش کنم.گاهی یه شام میخوردیم دور هم.ولی تاثیرش به اندازه همون لحظه بود.بعضی وقتا خود ادم هم میفهمه که چیزی عوض نمیشه ولی میخواد تموم تلاششو بکنه.
عجیب شده بود تموم تقصیر ها هم می انداخت گردن من!
زمانی که متوجه شدم تلاشم بیخوده بهش گفتم میتونه دنبال زندگیش بره ولی قبول نکرد…
چند ماه به همین روال دحشتناک گذشت
فروردین امسال ازم خواست که یک مدت با خودش تنها باشه.خب این هم یک بهانه بود…
میدونستم دیگه بی فایدس هر حرکتی از جانب من.رفت…
یه مدت بعد از تمام شبکه های اجتماعی منو بلاک کرد…
فقط ۲ هفته طول کشید تا بفهمم برای همیشه رفته،پای نفر ۳ هم در میدنه با اینکه خودش حای بعد اون ماجرا بار ها اعتراف کرد تو واسه ی من هیچی کم نزاشتی…حالا مگر اینکه من حدود رو رعایت میکردم که خوشحالم از این بابت.
یه مدت بعد هم تموم دروغاش و تموم کاراش بر ملا شد…خودش هیچ دفاع یا حرفی واسه کارا نداشت
حتی وقتی پرسیدم چرا هم زمان با من وقتی حتی ازش خواستم که بره و نرفت پای کس دیگه ای در میدن بود جوابی نداشت بده و گفت واقعا نمیدونم چیکار کردم…ازم خواست فقط ببخشمش و گفت که با اینکه من دوستت داشتم ولی همه ی دوست داشتنا به جایی ختم نمیشه!که این جملش کافی بود واسه اینکه بفهمم این مدت با کی گذروندم…
یه مدت یعد هم فهمیدم احتمالا از مواد مخدر جدیدا داره استفاده میکنه و تو خونشون هم همین وضعه و با یه دختر خیلی پایین تر و بی بندو بار میگرده…
کلا از این دوست داشتنا بکشین کنار به نظرم…
رفتارایی که باهام داشت اینقدر تلخ بود که الان فکر اینکه بخوام دوباره این حماقت رو کنم با اینکه درسته همه ادم ها مثل هم نیستن ولی خیلی میترسم…من واقعاااا دوستش داشتم…هر جوری که بود…حتی با تموم کارایی که در حقم کرد و گفت میدونه بد کرده…ولی از طرفیم اگر بیشتر طول میکشید من بیشتر تو این رابطه به مرور یه طرفه ضریه میخوردم…
همیشه دوست داشتن کافی نیست…به نظرم اول باید مناسب خودتو پیدا کنی بعد با عقل دوستش داشته باشی
زابطه هایی که فقط قلب وسط باشه با اینکه یه عشق بی دلیله ولی اکثرا تهش جداییه
زمانی که منطقتم بگه طرفت مناسبته و عقلتم تاییدش کنه واسه دوست داشتن،اون عشق واقعیه…
این نظر شخصیمه.چون هر کدوم از شما الان عاشق که باشین هیچ حرفی تاثیر نداره
به هر حال مواظبه خودتون باشین
مرسی که خوندین❤
[پاسخ]
سلام من به شدت کمک میخوام
من یه دخترم وبایه پسرهم سن خودم دوست به هیچ وجه ما عاشق شدیم ومن ازین بابت مطمعنن چن وختی گذشت یه سه باری غیبش زد ولی باراخررفت ک رفت وقتی بهش اس دادم گوشیش پیش رفیقش بود وروز بعدخودش اس داد اما ازون روز ویچیزی شبیه دعوارفت ودیگه نیومد…
تا هشت ماه ازاین ماجرا گذشت ومن خبردار شدم که یکی ازدوستای من خواسته باهاش دوست بشه اما اون رد کرده ودرمورد من باهاش صحبت کرده واون گفته من دوستش داشتم وعاشقش بودن اما اون(ینی من)خیلی سزد برخورد کرده
من بهش حق میدم من توی زوابط احساسی لنگم ینی نمیتونم احساساتمو به راحتی بیان کنم واون ازین جریان به این نتیجه رسیده ک من دوستش ندارم البته چن باریم وخیلی زدم توذوقش ینی کامل ازمن ناامید شده وفک کرده رفتارم سرده وبه دوستم گفته ک دیگه نمیخوادبامن باشه و اون منودوست نداشته
نظرتون چیه؟؟
[پاسخ]
من همکارمو به شدت دوست دارم .دوبار ازش خواستگاری کردم اون به من جواب رد داده و بعد از اون کلا با من قطع ارتباط کرده و جواب سلامم نمیده .امیدی به برقراری رابط هست؟ لطفا راهنمایی کنید
[پاسخ]
Mc kheili mamnonam…
[پاسخ]
من دختری ۱۷ساله هستم.الان حدود ۶ماهه ک با پسری که همسن خودم هست دوست بودم دراصل اون بود ک عاشقم کرد و خیلی دوسم داشت البته تا امروز.من قبلا یکبار اونم بدلیل اینکه مجبور شدم بهش دروغ گفتم.ولی بعداز اون خیلی خوب بودیم باهم.چندین بار شد ک ناراحتم کرد خیلی شدید.و حتی دوشب پیش مشکلی پیش اومد ک گفتم تنهاییو ب ناراحتی ترجیح میدم و اونم گف باشه خدافظ.ولی بعدش دوباره رابطمون درس شد تا امروز که من به خواست دوستم یه برنامه رو نصب کردم و پاک کردم بعدش و ابشون گفته بود اون برنامه نرو.و من بدخاطر اینکه نفهمه رفتم بلاکش کرده بودم و برنامرم پاک کردم ولی ایشون با گوشی دیکه رفته و دیده ک من انلاین بودمو الان فک میکنه من بهش دوباره دروغ گفتم.ولیاینطور نیست.من بهش گفتم ببخش و اشتباه از من بوده ولی ایشون گفتن که دوسم دارن ولی میخوان فراموشم کنن چون دیگه باورم ندارن.و حسشونو به من سرکوب میکنن از این پس .من حتی خیلی سعی کردم برگردن حدود۸۰تا اس زدم ولی دریغ از ی جواب فقط ی جواب.زنگم زدم جواب ندادن و گفتن کلا تمومه.میخواستم کمکم کنین اینکه آیا ممکنه پای شخص سومی وسط باشه؟یا واقعا اعتمادش رفته.اخه بخاطر یه همچین موضوعی مگه میشه از کسی ک ادعا داشت عاشقشه و گذشت.کمکم کنین خواهش میکنم. من دوسش دارم
[پاسخ]
علی پاسخ در تاريخ جولای 22nd, 2015 17:22:
خانوم محترم با سلام شما اول این که نباید بهش دروغ میگفتی چون پسر از کوچک ترین دروغی نمی گذرن (درسته شما گفتید من دروغ نگفتم ولی پسرا به دروغ بسار حساس هستن )و اگه شما واقعا واقعا دوسش دارید خودتون برید سراغش و برگردونیدش ولی اگر دوسش ندارید حماقت محضه برید سراغش .اون وقت هم احتمال اینکه شخص سومی باشه خیلیخیلی زیاده چون خودتون باعث شدید که شخص سومی به وجود بیاد
[پاسخ]
سلام من ۳سال باهمکلاسیم ۱رابطه عادی داشتیم ولی همیشه حتی روزهای سختم کنارم بودمن بعد۳سال بهش علاقه مند شدم ولی اون ۱دیگه دوست داره ولی قبول کرد باهام دوست بشه ولی همش به اون دخترفکرمیکنه در ارتباط باهاش من چیکارکنم که بیخیال این دختربشه و عاشق من بشه خواهش میکنم کمکم کنید
[پاسخ]