چگونه ارتباطات آسیب دیده یا قطع شده را بهبود بخشیم؟
هیچ ایامی بدتر از زمانی نیست که ارتباط بین دو دوست یا همکار خوب یا یک زوج عاشق، به هر علتی خراب شده باشد و علیرغم اینکه هر دو طرف از دوری یکدیگر رنج میبرند اما هیچکدام پیشقدم نشوند تا دوباره این ارتباط آسیب دیده را بهبود بخشند
همیشه برای شروع دوباره امید هست. ارتباطات بین دو نفر که یکدیگر را بسیار دوست دارند، ممکن است ناگهانی و بعضا بدون دلیلی چندان جدی، از بین برود و چیزی جز نفرت باقی نماند. اگر واقعا مایلید که ارتباطات قطع شده خود با دیگران را اصلاح کرده و کدورتهای ایجاد شده را از میان بردارید تا آخر مطلب با ما باشید.
وقت بگذارید
این قطعی ارتباط، فرقی نمیکند یک طرفه باشد یا دو طرفه. هر یک از طرفین باید برای از بین بردن کدورت ایجاد شده و برقراری مجدد ارتباط وقت بگذارند. باید تمام خشمهایی که از هم دارند را آزاد کنند و تمام صدماتی را که از یکدیگر دیدهاند، فراموش کنند تا بتوانند به آرامش برسند و بتوانند تصمیم گیری درستی داشته باشند.
برای برخی مردم گذر از این مرحله، فقط چند روز یا چند هفته طول میکشد. برای برخی هم ممکن است ماهها یا حتی سالها طول بکشد. زمان رسیدن به این مرحله اهمیتی ندارد و مستقیما به ویژگیهای شخصیتی هر کس بستگی دارد.
حساس باشید
اگر آغازگر این جدایی شما بودید قاعدتا زمان رسیدن به مرحلهی جبران، برای شما کوتاهتر خواهد بود. اگر طرف مقابل شمامایل باشد همه اشکال ارتباطیاش با شما را قطع کند، هرگز سعی نکنید او را متقاعد کنید زیرا نمی توانید و نباید کسی را وادار به انجام کاری کنید.
با گامها و اقدامات کوچک شروع کنید
با اقدامات کوچک سعی کنید طرف مقابل خود را از لحاظ ذهنی آماده کنید. مثلا یک ایمیل یا یک پیامک میتواند آغازگر خوبی باشد. از گفت و گوی طولانی بپرهیزید زیرا به لحاظ طبیعت انسانی صحبت کردن در باره گذشته، در این مرحله نمیتواند ایده خوبی باشد.
عذرخواهی کنید
اگر در شکسته شدن این ارتباط شما مقصر هستید، حتما باید صمیمانه عذرخواهی کنید. اگر رفتار شما طوری باشد که طرف مقابل حس کند که چندان هم از آسیبی که وارد کردهاید پشیمان نیستید، این آشتی به وقوع نخواهد پیوست.
مثبت باشید
سعی کنید در کلام و در عمل مثبت باشید. حتی در جایی که طرف مقابل شما هم حضور ندارد، از مسیر مثبت خارج نشوید، زیرا ممکن است حرفهای احیانا منفی که شما جاهای دیگر و در غیبت دوست خود مطرح کنید هم به طریقی به گوش دوستتان برسد و رغبت او را برای ترمیم این ارتباط از بین ببرد.
با احترام رفتار کنید
اگر واقعا تصمیم دارید ارتباط آسیب دیدهای را اصلاح کنید، حتما احترام آمیز رفتار کنید. حتی در حضور دیگران هم بهتر است چیزی در مورد اتفاقاتی که بین شما افتاده صحبت نکنید. به این روش حتی حسادت دیگران را هم بر نمی انگیزید.
صادق باشید
زمانی که موقعیت مناسب شد و خواستید در باره علت کارهایی که کردید که باعث شد به ارتباطتان آسیب برسد،صحبت کنید در مورد اشتباهاتی که مرتکب شدید صادق باشید. دروغگویی نه تنها کمکی به شما نمیکند بلکه اگر حقیقت ماجرا از جایی دیگر کشف شود، کار بدتر خواهد شد.
پایه و اساس را بر دوستی بگذارید
کلید اصلاح ارتباطات، صرف نظر از اینکه بخواهید صمیمیت گذشته را دوباره پیدا کنید یا حتی صمیمی تر از گذشته بشوید، داشتن یک دوستی قوی و محکم است. بیاموزید که دوستانه صحبت کنید، احترام یکدیگر را حفظ کنید و مانند دوستان خوب به هم بچسبید. بسیاری از زوجهای موفق زندگی، کاری یا تحقیقاتی، در ابتدا دوستان بسیار خوبی برای هم بودهاند.
گرچه حل کردن مشکل یک ارتباط میتواند مرحلهای بسیار سخت در زندگی باشد اما هر ارتباط شکست خوردهای درسهایی در مورد خود شما است که شما را برای فصل دیگری در زندگی آماده میکند.
هیچگاه از پیشقدم شدن برای زنده کردن یک ارتباط از بین رفته نترسید. یک نفس عمیق بکشید و به خاطر داشته باشید که دوست شما هم منتظر شماست.
برقراری مجدد یک ارتباط میتواند تاثیر بسزایی در شادمانی و آرامش بخشیدن به روح شما داشته باشد. داشتن یک دوست خوب و نزدیک، شادی و آرامش خاصی برایتان به ارمغان خواهد آورد.
گاهی اوقات برای جبران یک اشتباه خیلی دیر میشود و ناگهان دیگر دوستی وجود ندارد که شما بخواهید برایش جبران اشتباه کنید. پس تا زمان هست و دوست شما هم هست، گذشتهها را جبران کنید و با هم سفر خوبی به سوی جاودانگی داشته باشید.
همشهری آنلاین
زیبــا شــو دات کام
سلام من پونزده سالمه شیش ماه با ی پسری دوس بودم اونم هیفده سالش بود خیلی باهم خوب بودیم اون خیلی دوسم داشت و واسم هرکاری میکرد اگ قهر میکردم کلی منت میکشید و عاشقم بود منم خیلی دوسش داشتم تا اینک ما کمکم باهم میرفتیم بیرون اینا کلا خیلی رابطمون خوب بود تا اینک از خرداد تا الان باهام سرد شد جواب اسامو نمیداد و خلاصه چندبار باهام تموم کرد من دوباره رفتم سراغش ک بازم سرد بود و منو پس میزد تا چندروز پیش ک برداشت بهم گفت تو اگ سالم بودی باهام بیرون نمیومدی منم خیلی ناراحت شدم زنگ زدم بهش گریه کردم گفتم دوست داشتم ک اومدم گفت من نمیخوامت الان خیلی ناراحتم توروخدا کمکم کنید من میخوام برگرده حتی شده واس یبار تا منم باهاش بد باشم ببینم خوبه یا ن بگید چکارکنم توروخدا کمک کنید بهم داغونم
[پاسخ]
حسین پاسخ در تاريخ سپتامبر 10th, 2016 03:06:
سلام زندگی همیشه هست ادم وقتی دور از جون عزیزشم میمیره خیلی سخته ولی مجبوره ک زندگی کنه توام باید با خودت کنار بیای ک هدف زندگیت چیه زندگی کن خودتو کوچیک نشمار ک تو زندگی خیلیا هستن ک دنبال ادمای ضعیفن
[پاسخ]
باور کن هم زنگ زدم هم مسیج دادام هم پی ام ولی انقدر سرد برخورد میکنه که آدم میمونه که این همون آدمه که من ٣ روز پیشش بودم…یعنی اون متوجه نمیشه؟؟؟؟ والا دوستشم میگه من نفهمیدم چرا انقدر دوستم یهو اینجور شد..اینم از شانس ماست که اصلاً نمیخواستم وارد همچین داستانی بشمو حالا که شدم انقدر اذیتم😔😔من دختر ندیده نیستم ولی همیشه دخترای درجه ١ میخوره به پستم برای آشنایی ولی نمیدونم چرا این موضوع نتونستم درک کنم
[پاسخ]
سلام دوستم به من اعتمادکردبود یه یک حرفی روبه من زد که درباره ی یک نفره دیگه بود من به اسرارخودش توی یه گفتو گوی شدید اون حرفارو که من زده بود زدم واز از من نارحت شد گفت دیگه نمی تونم به تو اعتمادکنم چراکه اون دوستش دیگه بش اعتمادنمی کنه من ازش طلب بخشش کردم اون بخشید اما دوستیش بامن سر شده وازش پرسیدم چرا گفت دیگه چه جوری میشه به تو اعتمادکنم جواب این سوال منو بده تادوباره دوستی خوبی باهم داشته باشیم
[پاسخ]
من نمیدونم چیکار کنم. قبل ازدواجم یکی رو دوس داشتم و باهاش دوست بودم پدرم ارتباطمونو قطع کرد و سعی کردم فراموشش کنم بعد بطور سنتی ازدواج کردم باکسی که از فامیلامون بود و به نظر آدم خوبی بود با خانواده خوب
نوزده سالم بود و مامانه زرنگی نداشتم که یادم بده چطوری زندگی کنم فک میکردم زندگی هم مث دوستیه اما زندگی خیلی سیاست میخواد سخته من اشتباهات رفتاری زیادی تو رابطه با همسرم و خانوادش داشتم
اما در کل همو دوس داشتیم بعد عروسی چن روز نمدونم چرا حالم بد بود همسرم باهام صحبت کرد و اعتراض کرد که نمدونم چیشد ک بهش گفتم قبلن یکی رو دوس داشتم
هیچی نگف اما کم کم رابطمون سرد شد به مرور ازم دور شد فقط ۴ ساعت خونه بود اونم واسه خواب
ظاهرن خوب بودیم اما از هم دور بودیم
سرگرمیم شده بود چت روم رفتنای بی هدف …با یکی آشناشدم ک خیلی مهربون بود شمارمو دادم بهش
اما به شب که زنگ زد شوهرم خونه بود و فهمید
التماسش کردم که ببخشتم بلاخره بخشید اما رابطمون بدتر شد خیلی بدتر داش تصمیم به طلاق میگرفت که حامله شدم خوب بود تو حاملگیم خیلی خوب شد تا بچه به دنیا اومد تا یه ماه عاشقه منو بچه بود
کم کم تمام توجهش رفته رو دخترمون خیلی خیلی بیش از حد عاشقشه
بامن هم بدجور سرده میگم چرا میگه فقط به خاطر بچه دارم تحملت میکنم سعی کن درست رفتار کنی و منو عصبانی نکنی وگ رنه میزنم لهت میکنم بعدشم باید بری خونه مامانت
حالا کسی هس که منو بفهمه قبول دارم خیلی بچگی کردم اشتباه کردم اما حاله الانم حقمه؟
من که چشم و گوش بسته بودم و تا چشم باز کردم دوستام منو بایکی آشنا کردن که بدون فکر حس کردم دوسش دارم.فراموش کردنش سخت بود و هیچکس کنارم نبود که باهاش حرفمو بزنم
فک کردم چه همسرخوبی دارم چقد باهاش صمیمی ام که میتونم همه چیز زندگیمو بهش بگم
اما بعد از اولین درد و دل تنها ترین شدم
یکی پیداشد که مهربون بود بی منت من فقط چنبار باهاش تلفنی حرف زده بودم که خیانت حساب شد
حالا که مادر هم شدم خیلی احساس ضعف میکنم واقعن احتیاج به کمک و مهربونی دارم بخدا حقم نیس انقد تنها باشم
دوس دارم قوی باشم اما آخه نباید به یه چیزی به کسی دلم گرم باشه؟
چیکار کنم؟ رابطم با همسرم درست شدنیه؟
[پاسخ]
Halima پاسخ در تاريخ فوریه 15th, 2017 21:51:
سلام عزیزم . من یه مادرم و یک زن . می فهمم چی می گی . مشکلات وقتی تموم میشه که تحمل و توکل آدم بره بالا. امتحان کردم که دارم میگم. دلتو به خدا بسپار . با احترام و صبوری با همسرت رفتار کن . اون یه انسانه ، محبت کوه رو نرم می کنه چه برسه به انسان . فقط صبر ، بزرگ منشی و احترام و ایمان و توکل به خداوند. همه چیز درست میشه . بهت قول می دم. مادر خوبی واسه بچه ت و همسر مهربان و صبوری برای شوهرت باش. یاعلی
[پاسخ]
سلام
دخترى هستم ٢۵ ساله حدود ١١ ماه با پسرى ٢۶ ساله البته مطلقه دوستم از همه لحاظ کنارش بود چون تازه طلاق گرفته بود خیلى حالش بد و عصبى میشد حتى تشویقش کردم بره دانشگاه که به گذشتش زیاد فکر نکنه ماه هاى اول خیلى بهم ابراز علاقه مى کرد و میگفت براى ازدواج میخوامت تا چند ماه دیگه به خواستگاریت میام منو با دختر عمش آشنا کرد چندروز بعدش دختر عمش شروع کرد به آزار دادن من یعنى قشنگ شب تولدم که این منو میخواد منو دوست داره و ازین حرفا به من پیام میداد بعد به اون زنگ میزد گریه میکرد که دوست دخترت داره اذیتم میکنه اونم هى هروز دورتر میشد ازم بعد ١ماه باز اومد سمتم منم چون دوستش داشتم قبولش کردم عکسمون زده توى اتاقش روى دیوار یعنى خانوادش میدونستن با همیم و میگفت قبول کردن اما معلوم نیست کى بیان خواستگارى.تا اینکه بابام توى خیابون مارو دید.بازم رفتارش خوب بود میگفت میام خواستگارى ابراز علاقه میکرد اما یهو رفتارش تغییر کرد سنگین شد جواب تلفن نمیداد تو برنامه هاى اینترنتى تا نزدیک صبح آنلاینه اما جواب منو به زور میده.الان ازش که میپرسم چرا اینجورى شدى؟!هنوزم دوستم دارى یا نه؟میگه حالم بده نمیدونم!!!
الان باید چیکار کنم رابطم درست شه؟هر موقع تنها میشم خودبه خود یادش میوفتم اشکم در میاد توى هیچ جمعى دوست ندارم برم اما تا دورم ساکت میشه میرم تو فکرش گریم میگیره هرشب خوابشو میبینم
باید چیکار کنم؟!؟!
[پاسخ]
mina پاسخ در تاريخ جولای 28th, 2016 18:48:
مگه شمام مطلقه ای؟؟؟
بنظرم رابطه ی اشتباهیو شرو کردید وقتی اون جدا شده تا ۶ ماه نباید با کسی ارتباط بگیره و اگه بگیره ارتباطش بی پایس!
بنظرم سعی کنید فراموشش کنید تا و بیشتر از این عمرتونو پاش نزارید
[پاسخ]
سلام من یه پسر ۳۱ سالم که از طرف یکی از دوستای دخترم دعوت شدم برم مسافرت کیش که با یکی از دوستاش آشنا بشم..چند روز قبل از اینکه برم باهم حرف میزدیمو اون کلی مشتاق بود که من برم پیشش حتی اون دعوتم کرد برم خونش ولی من چون نمیخواستم سر بار کسی باشم هتل گرفتم..۴روز اونجا بودم که ٣روزش فوق العاده بود ولی یهو روزآخر احساس کردم ١٨٠ درجه رفتارش برگشت و یواش یواش سرد شد….وقتی اونجا بودم محوش شدم..روزه آخری که میخواستم برگردم بهم گفت تو هیچ مشکلی نداریو همه چی تمومی و کلی ازم تعریف کرد وگفت متاًسفانه نتونستی دلمو به دست بیاری در صورتی که توی اون ٣ روز خلاف این حرفاش بود…توروخدا یکی بهم کمک کنه الان چند روزه برگشتم همش فکرم پیششه که داره چیکار میکنه..نمیدونم چیکار کردم که اینجوری شد..اون دوستی که بهم این خانم معرفی کرد گفت که کارت سخته ولی فکرشو نمیکردم
داشتم زندگیمو میکردم نمیدونم چطوری انقدر علاقه مند شدم که نمیتونم این داستان فراموش کنم..دوس دارم بازم ببینمش خیلی دلم میخوادش😔😔 خواهشاً یه مشورت بهم بدین
[پاسخ]
mina پاسخ در تاريخ جولای 28th, 2016 18:46:
چرا شما پسرا اینجورید
خوب میخای علاقه مند شدی دوباره و سه باره ازش بخاه!!!
تلفنی یا تلگرامی بگو علاقمند شدی بپرس مشکلت چی بوده و هرکاری میکنی که مشکلتو رفع کنی و درسش کنی
[پاسخ]
امیر پاسخ در تاريخ سپتامبر 26th, 2016 02:26:
سلام بچها
من پسری۲۲ساله هستم که با دختری آشنا شدم و۱سال هست که باهم هستیم و من از ایشون درخواست ازدواج کردم.
ایشون اولش باورش نشد ول. من باز درخواست خودمو مطرح کردم و بهش گفتم که عاشقتم و تورو برای زندگی انتخاب کردم.((من بیشتر به کمک شما دخترا احتیاج دارم چون شما بیشتر میتونید کمک کنید بهم.چون شما هم دختر هستید و من چندتا سوال دارم))
تو این یک سال هر ثانیه باهم بودیم و اون خیلی روی من تعصب و غیرتی هست
ی مدت گذشت و من تصمیم گرفتم که بخاطر اینکه من بهش درخواست ازدواج دادم یکم تو رفتارم جدی تر باشم البته منظورم خشک بودن نیست اخه قبل از درخواستم در مورد موضوع های مختلف اونم بدون تعیین بدون هیچ حد و مرزی حرف میزدیم و من تصمیم گرفتم بعد ار درخواست ازدواج این حد ممرز هارو رعایت کنم
چند ماهی گذشت و من همین کارو کردم
اون بهم گفت رفتارت یجوری شده یعنی مثل قبل نیست
و منم یجوری بهش فهموندم که موضوع چیه و چرا اینجوری شده
چند ماه دیگه گذشت و بهم گفت که من خواستگار دارم و منم خیلی ناراحت شدم و دوباره محکم تر از قبل بهش گفتم که من از صمیم قلب دوستش دارم و عاشقم
اونم بهم گفت که منو دوست داره و عاشقم هست
خلاصه خواستگارو به هر شکلی بود رد کرد و دوباره من خیالم راحت شد و تصمیم گرفتم درباره ی موضوع مهمی باهاش حرف بزنم
بهش گفتم من باید کار کنم و درامدی داشته باشم تا بتونم بیام خواستگاری و این خیلی مهمه که من سرمایه ای داشته باشم(منظورم پول برای خونه و……..)
البته من اون موقع شاغل بودم که این حرفو زدم،،،اما اون وابستگی شدیدی بهم داشت و راضی نمیشه که من برم سرکار و کار کنم.
بارها بهش گفتم که مسئله ی درآمد خیلی مهمه ولی قبول نمیکردم اونم فقط بخاطر اینکه میترسی که من تو سرکا. دخت. دیگه ای ببینم یا دختر دیگه ا. منو ببینه و از این حرفا همش ازش میشنیدم و کلی شک میکرد.
حتی بعضی وقتا برای اثبات حرفامنطقی و کارام براش مدرک میبردم تا بهش بیشتر ثابت کنم که در اشتباه هست.
تا اینکه اون بخاطر مشکلی از تهران رفتن شهرستان تا اونجا زندگی کنن
حالا که اونجا هستن ما تلفنی با هم در ارتباط هستیم و شکش بیشتر میشه و مدام قهر میکنه
مثلا ی شب بهش گفتم که من باید امشب برم خونه خواهرم بخاطر اینکه شوهرش شب کاره اونم کلی ناراحت شد و گفت منم دارم میزنم بیرون و میخوام برم بیرون،،حالا ساعت۲۲:۳۰بود و گفت میخوام تنها بزم بیرون،،من بهش گفتم این موقع شب تنها کجا میخوای بری گفت میرم دنبال مامانم
خلاصه اینجوری میکنه و بیشتر وقتا الکی قهر میکنه که من واقعا کآری نکردم که باعث ناراحتیش بشه و نمیدونم اصلا چرا قهر میکنه
چند وقت پیش همش رفته بود شهرستان خونشون و برای پسرش اون رو خواستگاری کرده بود و اونم رد کرد و بهم گفت من تورومیخوام.
تو این ۱سال خب ما زیاد دعوا داشتیم باهم ولی من خودم همیشه پیش قدم شدم و اشتی کردیم اونم همون روز
خیلی روحیه ی حساسی داره و رو من خیلی غیرتی هست
چند بار که قهر کرده بود من از طریق یکی از دوستای صمیمیش اشتی کردم باهاش که باز ناراحت میشد که چرا با دوست من حرف زدی
اون دوستش میگفت که چقدر به من علاقه داره و درباره ی من حرف میزنه
ولی این برای من جای سوال داره چرا الکی الکی قهر میکنه
بعضی،وقتا من واقعا نگران میش
نمیدونم چرا قهر میکنه اخه من کآری نکردم که ناراحت بشه
معمولا دخترا میدونن که چرا این اتفاق میوفته چون خود دخترا یکسری سیاست رفتاری دارن که ار اون سیاست ها برای پیشبرد کارشون استفاده میکنن
اینم بگم که بارها و بارها منو امتحان کرده و متوجه این شده که من واقعا فقط اون رو میخوام و عاشقشم
ولی تنها چیزی که گیجم کرده این رفتارش هست،،،بعضی وقتا جوری رفتار میکنه که انگار من کار اشتباهی انجام دادم و سر همون قهر میکنه.درصورتی که من هیچ کار خطایی نکردم که اون ناراحت بشه
ولی میخوام بدونم با این نوع رفتار باید چیکار کنم،،بارها بهش گفتم علت این قهر چیه ولی بدون گفتن چیزی میره و من علتشو نمیفهمم
بارها ازش خواستم که در موردعلت قهرش حرف بزنیم ولی چیزی نمیگه
تازگیا حس میکنم رفتارش سرد شده
البته کاملا مطمئن هستم که دوستم داره
البته بعضی وقتا الکی بهم میگه که دوستم نداره ولی زود پشیمون میشه از حرفش و بهم واقعیتو میگه
میخوام بدونم باید درمقابل این نوع رفتار باید چیکار کنم
من دنبال ی راه درس هستم وگرنه خیلی،کارا میتونم انجام بدم
منتها نمیخوام چیزی رو خراب کنم
[پاسخ]
شقایق بشتر پاسخ در تاريخ اکتبر 5th, 2016 16:39:
سلام
وقتی الحمد الله تا این حد رابطه ی خوبی رو تجربه می کنید، تنها راهی که می تونید اعتمادش رو نسبت به خودتون واقعا بالا ببرید اینه که رابطتون رو با دخترای دیگه کاملا قطع کنید.
چون اون معلومه که تمام شما رو برای خودش می خواد.
حرف زدن
بیرون رفتن
درد و دل
و….
دوس داره که اون تنها دختری باشه که حق داره تو خلوت شما پا بذاره
انشالله که موثر باشه
[پاسخ]
سلام.
بش ثابت کن ک میتونه بت اعتماد کنه و جواب اعتمادشو میدی.چون قبلا ی بار اعتماد کرده و شکست خورده کارت سخت ترم هست.
البته داداش پیج های مبتذل رو هم ادم الکی فالو نمیکنه
موفق باشی
[پاسخ]
سلام دوست من.
شاید بشه گفت رابطه خاهربرادر خیلی دوس داشتنیو خوبه ولی رابطه عشقو عاشقی نمیتونه باشه.
حسی ک تو الان داری عشقو عاشقیه نه خواهربرادر.
بنظرمن دیگه نمیتونی داشته باشیش یاحداقل مثل قبل.
فک نکنم مورد خوبی برا ا دواج هم باشه چون شیش سال بزرگتراز تو یه.
و اینکه داری اشتباه راه رو میری.اگه میخای برگرده بهش کم محلی کن.دخترا یکیرو میخان ک غرور مردونشو زیرپا نزاره.غرورتو نشکن.این تنها راهشه.یا برمیگرده یا اینکه غرورت نمیشکنه…
این نظر و کمک من بود.
یاعلی
[پاسخ]
سلام بعد از پنج سال عمرمو جونم احساس میکنم بهم خیانت میکنه دارم دیونه میشم بگید چی کار کنم که برگرده
[پاسخ]
سلام. چند وقتیه که خانمی مطلقه و زیبا که همسر دوست من بود رو در محیط کار میبینم و با توجه به دلایل زیادی به او علاقمند شدم و به نظر میرسید که او هم به من علاقمند شده اما تا حالا فقط ارتباط ما ارتباط چشمی و غیر کلامی بوده.چند هفته پیش با اکانت جعلی به اینستاگرام او پیامی فرستادم که احوال پرسی بود اما متاسفانه به دلیل عدم آشنایی با اینستگرام و عدم خصوصی سازی آن لیست مخاطبهام را که دو برادرم با ذکر فایل بودند و همچنین ۳ مورد اکانتهای مبتذل را هم بدون منظور خاصی فالو کردم.خیلی مبتذل .از اونهایی که با دیدنش هر کس فکر بدی در مورد فرد به ذهنش میاد .بعد از این جریان به شدت از من فراری شده ودر یک ماه و نیم فقط یک بار اونم در مسیر رستوران اداره اونم از دور او را دیدم که آنجا از من فرار کرد.احتمالا او فکر کرده من آدم کثیفی هستم و به دنبال سو استفاده و نه عشق بوده ام. خیلی از من میترسه.زمان ترک اداره اش را هم تغییر داده و من فکر میکنم در رابطه با این موضوع باشه. از اینکه چنین فکری در مورد من بکنه و منی که از صمیم قلب دوستش داشتم و احترام براش قائل بودم را آدمی پلید بداند دارم دق میکنم.تو رو به خدا راهنمائی کنید.چه کارکنم؟پیام عذر خواهی و توضیحی بفرستم میترسم عصبانی تر بشه.وقت بهش بدم که فروکش کنه؟برم حقیقت رو بگم؟کی باید بگم؟دارم از شرمساری ناخواسته و سو تفاهم نسبت به خودم دق میکنم.کمک کنید خواهشا.
[پاسخ]
با سلام دو ساله با دوستم قهرم با هم خیلی دعوا میکنیم دوستامون هم یکیه و در همه جا هر مهمونی و قرار های دوستی میبینمش میخوام آشتی کنم ولی غرورم اجازه نمیده با هم خیلی بحث میکنیم بعضی وقتا ازش متنفر میشم پنج سال باهاش دوست صمیمی بودم الان دو ساله با هم قهریم و فهمیدم که ساله بعد هم توی کلاسه منه
[پاسخ]
با سلام من دو ساله با دوستم قهرم و هر سال باهاش هم کلاسی میشم با هم خیلی دعوا میکنیم و….. پنج سال باهاش دوست بودم و دو ساله که باهاش قهرم اصلا با هم صحبت نمیکنیم و ساله بعد هم توی کلاسه منه بعضی وقتها ازش متنفر میشم ولی بعضی وقتها هم دلم براش تنگ میشه اونم همینطور ولی میدونم دیگه رابطه ی ما درست نمیشه و اگر هم درست بشه هیچ وقت مثل آون پنج سال نمیشه…! من باید چیکار کنم هرروزه بهش فکر میکنم ولی باز باهم دعوا میکنیم اصلا خودمم نمیدونم ازش متنفرم یانه اونم نمیدونه اصلا بدون دلیل دیگه از هم بیزار شدیم
[پاسخ]
ملیکا جان منم الان وضعیت تو رو دارم خیلی سخته واقعا درکت میکنم عزیزم میدونی باید ی مدت باش کاری نداشته باشی اگه واقعا دوستت داشته باشه بر میگرده من الان نزدیک ۲ ماهی میشه با عشقم کات کردم در واقع خودش باهام کات کرد سر چیزای الکی همین اونم خیلی حساسه الانم بهش بی ام میدم میخونه اما ج نمیده ولی ی حسی بهم میگه ی روزی بر میگرده هرشب کارم شده گریه خودتو ناراحت نکن ان شا الله برمیگرده دوست خوبم برات دعا میکنم
[پاسخ]
سلام
نمیدونم اینجا جوابی میگیرم یا نه اما نوشتنش شاید یکم ارومم کنه
چند وقتی هستش که با یه دختر آشنا شدم
شاید فکر کنید موضوع همیشگی عشق و عاشقی و ازدواجه
اما نه
این دختر تقریبا شش سال از من بزرگتره
رابطمون مثل خواهر برادر بود
خیلی خیلی پاک
یه حس خیلی خاص تکیه گاه بهش دارم از طرفی هم من تک فرزندم نه خواهری دارم نه برادر
خیلی هوامو داشت درسم کارم کلا همه چی
اما چند بار دعوامون شد بیشترش هم تقصیر من بود
خیلی حرف های بدی زدم بهش
اما اوت با اینکه جون داداشش رو قسم خورده بود منو بخشید
دفعه آخر من با اینکه قول داده بودم بازم اذیتش کردم
اونم گذاشت رفت یعنی دیگه حتی جواب پیام منو نمیده
خودم قبول دارم مثل چوپان دروغ گو شدم
اما واقعا خودمو میخوام اصلاح کنم حتی پیش روانشناس هم رفتم و دارم میرم
اما اون دیگه حتی جواب منو نمیده
خواهشا اگه واستون مقدور هستش کمکم کنید
خواهشا خواهرمو،همه زندگیمو کمک کنید باهاش اشتی کنم
من خواهر نداشتم حالا که پیدا کردم نمیتونم بیخیال بشم
ببخشید که طولانی نوشتم
[پاسخ]
سلام و عرض ادب خدمت تان من چند روز میشه رابطه ما بایک دختر که قبلا خیلی خوب بود خراب شده
و بسیار کوشش کردم که دو باره ارتباط خود را خوب کنم اما نتوانستم از اینکه مطلب خود شما را مطالعه کردم
انشالله که در عملی کردن آن موفق باشم
تشکر
[پاسخ]
لطفا نظر بنده رو ب نمایش بزارید ممنون
[پاسخ]
با ی دختر بودم ک دوسال رابطمون طول کشید.رابطمون باهم خوب بود.ولی اخرش با هزارسختی ازم جداشد چون خودم بخاطر مشکلا شخصیم خاستم ک تمومش کنیم.ازم خاست ک باش بمونم و برم خاستگاریش ولی نتونستم قبول کنم.چندماهی میشه ک فقط اسم همدیگه بگوشمون میخوره و نخاستم هبچ خبری ازش بگیرم
اما الان هرچی فکرمیکنم میبینم مورد بهتراز اون برای ازدواج سراغ ندارم چون تو سن ازداجم و ۲۴سالمه.
بخاطرهمین ی بارتلاش کردم برای برگردوندنش ولی موفق نبودم.
راه حل های شماهم خیلی عالین
ولی میخام اینو بدونم
میتونم قلبشو دوباره بدست بیارم؟
[پاسخ]
سلام…من ی دختری رو دوس دارم ک اونم حاظر بود بخاطر من از خانوادش بگذره…من متولد ماه ابانم..تعریف نیست ولی اخلاقم خاصه..تنها ایرادم این بود ک مشروب میخوردم…هردمون همو دوس داشتیم من هنوزم بخاطرش هرکاری میکنم..تقریبا س ماه میشه ک خدافظی کرده…میگفت اونی که فکر کردم نیستی…ولی من احساس میکنم هنوز دوستم داره فقط خواس کاری کنه من دیگه لب ب مشروبات نزنم…برام دعا کنین برگرده…دلم خیلی براش تنگ شده…
س ماه ک رفته س ماه ک صداشو نشنیدم ازش پیام ندارم…س ماه ک لب ب هیچی نزدم…
همیشه برا همه دعا کردم…حالا ازتون خواهش میکنم یبار شما برام دعا کنین…الانم اشکم در اومد…ب خدا نگید هرچی صلاحه…بگید برشگردونه فقط…هرچی شد تا تهش میمونم…قسم خوردم دیگه نگم ارایش نکن چادر سر کن…مرگ امیرحسین دعا کنین برگرده…ایشالا هرچی از خدا میخواید بهتون بده…خدافظ همگی
[پاسخ]
مؤید پاسخ در تاريخ ژوئن 15th, 2016 22:14:
سلام امیر حسین جان.
قشنگ درکت می کنم چون منم وضعیتم تا حدودی مشابهه
فقط یادت باشه هرزگاهی پیامک بدی و حالشو بپرسی و اینکه زیاد رومانتیک نباش چون ارزششون میاد پایین ( چون هی گفته میشن) واسه همه عاشقا دعا کردم و بازم می کنم. یخرده صبوری می دونم پدر آدمو درمیاره ولی چاره چیه.
برمیگرده. غمت نباشه. نا امید نشو.
[پاسخ]
سلام دوستان.
من تازه با اینجا آشنا شدم.
راستش،یه مدتیه که با یه دختری دوست شدم.
اون خیلی به من اعتماد داشت ولی من یه ذره بهش شک کردم.
برای همین،تلگرامش را هک کردم.
ولی متاسفانه اون فهمید.
خیلی هم ازش عذر خواهی کردم.
ولی فایده ای نداشت.
الان خیلی پشیمونم.
نمیدونم باید چیکار کنم.
خواهشا کمکم کنید.
ممنون.
[پاسخ]
سلام من یه دختر ١۶ ساله هستم چهارسال با یه پسری که چهارسال از من بزرگتر بود دوست بودم و همه چیز خیلی عالی پیش میرفت… تا اینکه یه ماه پیش یکدفعه باهام سرد شد بعد هن رفت و نگفت چرا! من هنوز هم دوستش دارم، ولی نمیدونم آیا پیش قدم بشم برای برقراری رابطه دوباره یا نه… چون اون قبلا هم یه بار رفته بود… و علاوه بر اون این مدت خیلی از کاراش واقعا ناراحتم می کرد، مثلا با یکی از دوستای دانشگاهش خیلی خیلی صمیمی شده بود و من هیچ کاری از دستم بر نمیومد!اون اعتماد منو برای بار دوم از بین برد ولی من هنوز هم دوستش دارم متاسفانه… نمیدونم بهش زمان بدم، یا فراموشش کنم
[پاسخ]
اینجا کسی جواب سوالامونو نمیده؟
[پاسخ]
لطفا پاسخگو باشید
[پاسخ]
سلام من تو مدرسه ی جدیدم با یه دختر خیلی خوبی خیلی دوسش دارم دوس شدم خیلی با هم صمیمی بودیم تا اینکه من یه اشتباهی کردم و اون الان دیگه بهم حتی نگاه نمیکنه ولی من خیلی دوسش دارم لطفا راهنمایی کنید چطوری دوباره باهاش دوس بشم
[پاسخ]
من با دوستم قهر شدم حدود سه ماهه می خوام دوباره باهم باشیم اما اوون رفته با یه نفر دیگه چیکار کنم؟
[پاسخ]
سلام من با دوستم قهر شده ام سه ماهه اون رفته با یه نفر دیگه میخوام دوباره باهم باشیم چه کار کنم
[پاسخ]
کمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممک
[پاسخ]
خواهش میکنم کمکم کنید؟
[پاسخ]
سلام دوستان عزیز من یه دوست هم کلاسی دارم اسمش حمیراس من خیلی بهش وابسته ام وقتی باهم دعوا میکنیم من بهش التماس میکنم بیا دوس شیم حالا امروز بهش گفتم کینه داری اعصبانی شده از دستم یه دوست دیگه دارم که حمیرا بیشتر با اون صمیمیه منم حسودیم میشه اونم مثل من به حمیرا گفت اره کینه داری ولی زنگ آخر بهش گفتم ازدستم ناراحت نیستی بهد اونیکی دوست هم برگش گفت از دستمون ناراحت نیستی ولی حمیرابه من برگشت گفت میترا ازدست تو ناراحتم ولی ازدست اون یکی نه.خواهش میکنم کمکم کنید چیکار کنم؟
[پاسخ]
سلام
راستش من حدود دو یا سه سال که با یه دختر دوستم.مهربونه و خیلی گذشت داره.من سه چهار بار ناراحتش کردم ولی آون منو بخشیده .دفعه آخر بهم گفت جدا شیم منم که خیلی بهش وابسته شده بودم نتونستم درک کنم یه حرف بدی بش زدم.دو سه ماه بعد که دیدمش ازش معذرت خواهی کردم آون بازم منو بخشید من ازش دوباره خواستم که دوست بشیم آون به صورت واضح نگفت باشه ولی معلوم بود که دوست داره با هم باشیم من دفعه دوم یا سوممه که ازش میخوام دوست شیم.از یه سایتی خوندم آگه با دختری به هم میزنی دیگه بهش پیشنهاد دوستی نده چون تو براش بعد از آون اتفاق که باعث جودایتون شده مثه یه بت هستی براش.
من دوباره باهاش دوست شدم ولی نمیدونم که کار درستی کردم یا نه لطفا یه جوابی بدید.
ممنونم.
[پاسخ]
سلام
من با همکلاسیم که رفیق صمیمیم بود از تابستون قهر کریدیم تا الان که البته دعوا رو اون شروع کرد و من الان نارحت هستم و الان هم یک مدرسه هستیم و روز که میبینمش ناراحت تر میشوم و بعضی اوقات خوابش را میبینم دوست دارم باهاش اشتی کنم لطفا راهنمایی کنید
با تشکر.
[پاسخ]
سلام دوستان من به راهنماییتون نیازدارم
چن ماه پیش باپسری اشناشدم وواقعاعاشق بودم وهستم امابه خاطریه سوتفاهم باهام کات کردوبهم تهمت زدهرچقدرخواستم بهش ثابت کنم که واقعاعاشقشم وسوتفاهم ازبین بره قبول نمیکردخرفموتابلاخره فهمیدم بهم خیانت کرده وبهونه ساخته بودباهام کات کنه بعداین جریانات بعددوماه بهم پیام دادکه بازیدش کات کرده وازم عذرخواهی کردامابهش گفتم دوباره بیاباهم باشیم قبول نکردمنم برای اینکه باهام برگرده بهش گفتم منوبادوستت اشناکن بهش خیلی برخوردگفت دوستم زیدنمیخواداخرسردوباره بهش گفتم برگرده بهم گفت حالم ازت بهم میخوره ورفیقمودوس داری برنمیگردم
لطفابهم بگیدچیکارکنم دوباره باهم باشیم؟
[پاسخ]
سلام
کمکم کنید.کسی که همه زندگم بود روتوو یه لحظه از دست دادم.الان ۲ ماهه که هیچ خبری ازش ندارم.حتی جوابمم نمیده.چیکار کنم دارم دیونه میشم
[پاسخ]
من با دوستم آشتی کردم ممنون البته نه با راه حل های سایت شما با راه حل های سایتای دیگه
البته یک کم هم با کمک سایت شما
به همه ی اونایی که با دوستاشون قهرن توصیه میکنم همین الان گوشی رو بردارن وبه دوستشون زنگ بزنن وازش بپرسن احساسش نسبت بهتون چیه و ازش معذرت بخوان تا سو تفاهمای بینشون حل شه
من خودم همین کارو کردم
با تشکر
[پاسخ]
به نظر من براش یه نامه ی معذرت خواهی بنویس
باهاش خوب برخورد کن
سعی کن همش دربارش به دیگران خوب بگی
این کاری که میگم اجباری نیست ولی اگه خواستی انجام بده یه با که حواسش پرت شد از پشت بغلش کن بگو ببخشید خیلی دوستت دارم
هر وقت دوست شدید خبر بده
برات دعا میکنم از این حال خراب در بیای تو هم دعا کن من با دوستم دوست شم
[پاسخ]
ببخشید ادمین من یه سوال دارم من سه هفته است با صمیمی ترین دوستم قهرم دفعه ی پیش اومدم سایت و کار های بالا رو انجام ددم حتی نامه ی عذر خواهی دادم ولی بازم جوابمو نداد
الان باید چیکار کنم شما راه حلتون چیه؟
از انایی هم که میان سایت هم تقاضا دارم اگه راه حلی دارن بگن
ممنون
[پاسخ]