چگونه ارتباطات آسیب دیده یا قطع شده را بهبود بخشیم؟

هیچ ایامی بدتر از زمانی نیست که ارتباط بین دو دوست یا همکار خوب یا یک زوج عاشق، به هر علتی خراب شده باشد و علیرغم اینکه هر دو طرف از دوری یکدیگر رنج می‌برند اما هیچکدام پیشقدم نشوند تا دوباره این ارتباط آسیب دیده را بهبود بخشند

همیشه برای شروع دوباره امید هست. ارتباطات بین دو نفر که یکدیگر را بسیار دوست دارند، ممکن است ناگهانی و بعضا بدون دلیلی چندان جدی، از بین برود و چیزی جز نفرت باقی نماند. اگر واقعا مایلید که ارتباطات قطع شده خود با دیگران را اصلاح کرده و کدورت‌های ایجاد شده را از میان بردارید تا آخر مطلب با ما باشید.

وقت بگذارید

این قطعی ارتباط، فرقی نمی‌کند یک طرفه باشد یا دو طرفه. هر یک از طرفین باید برای از بین بردن کدورت ایجاد شده و برقراری مجدد ارتباط وقت بگذارند. باید تمام خشم‌هایی که از هم دارند را آزاد کنند و تمام صدماتی را که از یکدیگر دیده‌اند، ‌فراموش کنند تا بتوانند به آرامش برسند و بتوانند تصمیم گیری درستی داشته باشند.

برای برخی مردم گذر از این مرحله، فقط چند روز یا چند هفته طول می‌کشد. برای برخی هم ممکن است ماهها یا حتی سال‌ها طول بکشد. زمان رسیدن به این مرحله اهمیتی ندارد و مستقیما به ویژگی‌های شخصیتی هر کس بستگی دارد.

حساس باشید

اگر آغازگر این جدایی شما بودید قاعدتا زمان رسیدن به مرحله‌ی جبران، برای شما کوتاه‌تر خواهد بود. اگر طرف مقابل شمامایل باشد همه اشکال ارتباطی‌اش با شما را قطع کند، هرگز سعی نکنید او را متقاعد کنید زیرا نمی توانید و نباید کسی را وادار به انجام کاری کنید.

با گام‌ها و اقدامات کوچک شروع کنید

با اقدامات کوچک سعی کنید طرف مقابل خود را از لحاظ ذهنی آماده کنید. مثلا یک ایمیل یا یک پیامک می‌تواند آغازگر خوبی باشد. از گفت و گوی طولانی بپرهیزید زیرا به لحاظ طبیعت انسانی صحبت کردن در باره گذشته،‌ در این مرحله نمی‌تواند ایده خوبی باشد.

عذرخواهی کنید

اگر در شکسته شدن این ارتباط شما مقصر هستید، حتما باید صمیمانه عذرخواهی کنید. اگر رفتار شما طوری باشد که طرف مقابل حس کند که چندان هم از آسیبی که وارد کرده‌اید پشیمان نیستید، این آشتی به وقوع نخواهد پیوست.

مثبت باشید

سعی کنید در کلام و در عمل مثبت باشید. حتی در جایی که طرف مقابل شما هم حضور ندارد، ‌از مسیر مثبت خارج نشوید، ‌زیرا ممکن است حرف‌های احیانا منفی که شما جاهای دیگر و در غیبت دوست خود مطرح کنید هم به طریقی به گوش دوستتان برسد و رغبت او را برای ترمیم این ارتباط از بین ببرد.

با احترام رفتار کنید

اگر واقعا تصمیم دارید ارتباط آسیب دیده‌ای را اصلاح کنید، حتما احترام آمیز رفتار کنید. حتی در حضور دیگران هم بهتر است چیزی در مورد اتفاقاتی که بین شما افتاده صحبت نکنید. به این روش حتی حسادت دیگران را هم بر نمی انگیزید.

صادق باشید

زمانی که موقعیت مناسب شد و خواستید در باره علت کارهایی که کردید که باعث شد به ارتباط‌تان آسیب برسد،صحبت کنید در مورد اشتباهاتی که مرتکب شدید صادق باشید. دروغگویی نه تنها کمکی به شما نمی‌کند بلکه اگر حقیقت ماجرا از جایی دیگر کشف شود، کار بدتر خواهد شد.

پایه و اساس را بر دوستی بگذارید

کلید اصلاح ارتباطات، صرف نظر از اینکه بخواهید صمیمیت گذشته را دوباره پیدا کنید یا حتی صمیمی تر از گذشته بشوید، داشتن یک دوستی قوی و محکم است. بیاموزید که دوستانه صحبت کنید، ‌احترام یکدیگر را حفظ کنید و مانند دوستان خوب به هم بچسبید. بسیاری از زوج‌های موفق زندگی، کاری یا تحقیقاتی، در ابتدا دوستان بسیار خوبی برای هم بوده‌اند.

گرچه حل کردن مشکل یک ارتباط می‌تواند مرحله‌ای بسیار سخت در زندگی باشد اما هر ارتباط شکست خورده‌ای درس‌هایی در مورد خود شما است که شما را برای فصل دیگری در زندگی آماده می‌کند.
هیچگاه از پیشقدم شدن برای زنده کردن یک ارتباط از بین رفته نترسید. یک نفس عمیق بکشید و به خاطر داشته باشید که دوست شما هم منتظر شماست.

برقراری مجدد یک ارتباط می‌تواند تاثیر بسزایی در شادمانی و آرامش بخشیدن به روح شما داشته باشد. داشتن یک دوست خوب و نزدیک، شادی و آرامش خاصی برایتان به ارمغان خواهد آورد.

گاهی اوقات برای جبران یک اشتباه خیلی دیر می‌شود و ناگهان دیگر دوستی وجود ندارد که شما بخواهید برایش جبران اشتباه کنید. پس تا زمان هست و دوست شما هم هست، گذشته‌ها را جبران کنید و با هم سفر خوبی به سوی جاودانگی داشته باشید.

همشهری آنلاین

زیبــا شــو دات کام

مطالب مرتبط

۲۸۶ دیدگاه‌

  1. بهار گفت:

    سلام داستان عاشقی من با همه فرق داره بخوام توضیح بدم هیچ کس حوصله خوندنشو نداره من عاشق پسرعمه م شدم از نوجوانی تا به امروز که ۲۷ سالمه دانشجوی ارشد و کارمند هستم سالها دنبالش بودم اون باهام بود ولی تا اسم احساس میومد میرفت ۸ ماه ازش فاصله گرفتم با یه پیام تبریک مناسبتی برگشت ولی نه حرف میزنه و نه من اشاره ای به گذشته میکنم فقط یک بار باهم رفتیم بیرون یک هفته اس سکوت کرده و من هم سکوت کردم واقعا نمیدونم احساسش چیه فوقولاده درون گراس

    [پاسخ]

  2. سمانه گفت:

    سلام.هشت ساله با عشقم دوست هستیم همدیگرو خیلی دوست داریم..ایشون بدنسازه و به دلیل مسابقات دوماه توی شرایطی بود که نه جواب زنگ و پیام و اس ام اس هامو میداد.نه میدیدمش.بعد دوماه که من شب و روزم یکی بود اومد و گفت جبران میکنم .ولی من تغییر کردم وشدم یه دختر بداخلاق و حساس .اونم خیلی سعی برای جبران نکرد.منم هر روز باهاش دعوا دارم .ولی خیلی دوسش دارم.حالا پیام داد که ولم کن دیگه مزاحمم نشو.نمیدونم چیکار کنم نمیتونم بدون اون زندگی کنم.رابطه امو چطوری درست کنم.تورو خدا کمکم کنید

    [پاسخ]

  3. سارا گفت:

    سلام سعی کنید دلشو بدست اوردید چندین بار پیام بدهید . تسلیم نشوید

    [پاسخ]

  4. مریم گفت:

    سلام خسته نباشید من وعشقم هشت ساله که باهمیم همدیگه روهم خیلی دوست داریم نمیدونم چرادیگه من اون آدم قبل نیستم خیلی ازش دورشدم بی تفاوت شدم نسبت بهش ولی بیشترازجونم دوستش دارم واین این دورشدنم داره جفتمون بلکه بیشترعشقمواذیت میکنه ازش فرصت خواستم تاعوض بشم همش میگه رابطه گرممون شده زمستان سردیخ بی روح خواهش میکنم یه راهی پیش پام بزارید میخام به رابطمون گرماقبل روببخشم

    [پاسخ]

  5. امیر گفت:

    سلام پسری هستم هشت یاله عاشق دختری شدم که نه ردم میکنه نه میگه میخوامت فقط هی میگه تکلیفم مشخصنیست یازیاد دلخورمیشه میگه جوابم منفیه خونشون شری دیگست اول همسایه مابودن ولی سه ساله رفتن من ماهی یه بار میرم ازدورمیبینمش خودشم میدونه خیلی میخوامش خیلی سختی سرش کشیدم که به دستش بیارم ولی نشد که نشد شرط گذاشت همشونو انجام دادم حالا میگه سنت کمه من دوماه ازش بزرگترم الان دوتامون بیستوسه ایم حالا چیکارکنم شما کمکم کنین

    [پاسخ]

  6. نیلو گفت:

    سلام امروز باکسی که دوسش دارم بحثم شدخیلی ناراحتش کردم اماازش عذرخواهی کردم.اونم باناراحتی رفت😭حالامن چیکارکنم دلم آشوبههههعه😭

    [پاسخ]

  7. Sara N-208 گفت:

    سلام من سه سال پیش با یه پسری آشنا شدم ازش زیاد خوشم نمیومد یجورایی بدون حس بودم
    اولین پسری بود که باهاش بودم
    رفتم با پسرای دیگه که عشقو تجربه کنم ولی فهمیدم هیشکی مثل اولی نمیشه عاشقش شدم شدیدا وابستشم با همه مشکلاتمون کنار میایم گذشته همو فراموش کردیم خدا داره ما رو به هم میرسونه 😊 با اینکه جدا شدیم اما بازم جادمون به هم برخورد کرد 😻 اگه کسیو دوست دارید راحت چکشی بهش بگین تا راحت و‌چکشی جواب بگیرین

    [پاسخ]

  8. مهدیه گفت:

    سلام.من یه دوست صمیمی دارم که امسال دومین سال دوستیمونه.اما باهم قهر کردیم مقصر اونه بدجنس بازی درمیاره ولی ادمی هم نیست که پا پیش بذاره و بیاد منت کشی منم اگه برم سرصحبت رو باز کنم میترسم بازم به این رفتارش ادامه بده من ادم احساسی هستم از این که رابطمون بهم خورده ناراحتم اما چهره ی اون نشون میده که اصلا ناراحت نیست.انگار بازم من باید برم منت کشی الانم دارم یه هدیه براش درست میکنم که بدم یکی از دوستام بده بهش شما راه حل دیگه ای ندارین؟؟؟

    [پاسخ]

  9. زهرا گفت:

    سلام من هرکاری کردم بهش بفهمونم دوستش دارم ولی نمیفهمه
    بدتر دور میشه.
    شب با خودم تمرین میکنم که باید چی بگم ولی وقتی باهاش روبه رو میشم نمیتونم بهش حرف دلم رو بزنم
    چه طور مقدمه حرفم رو ایجاد کنم

    [پاسخ]

  10. هانا گفت:

    سلام من ٢٧ ساله هستم حدود ۴ ماه پیش با آقایى آشنا شدم قرار شد به ولسطه ى نفوذى که داره کمکم کنه وارد شرکت مورد علاقم بشم اما متاسفانه رابطه ى کارى بین ما تبدیل به رابطه ى عاطفى شد وابستگى شدیدى بینمون اتفاق افتاد از طرفى احساس مى کنم دوست نداره سر کار برم مدتى هم هست که سر خیانت یا به اصطلاح همه آقایون شیطنت هاى مردانشون باهاش به مشکل خوردم دوسش دارم اما چیزایى که ازش دیدم حسمو خیلى بد کرده از طرفى واسه تحریک من دست به هر کارى میزنه اصرار داره من شکاک و بدبینم و باید حتى اگر ایشونو با خانوم هاى مختلف دسدم اعتماد داشته باشم که از حد توان من اینهمه اعتماد خارجه ! چندین بار هم خواستم کات کنم اما گیر کارم هستم و نشد اون مى خواد که ببینیم همو ولى من سعى مى کنم با بهانه ها ى موجه نبینمش حالاخیلى عصبى وناراحتم از طرفى به خاطر انجام کارم مجبورم طاقت بیارم و ایشونم فهمیده که فقط براى انجام کارم موندم و در غیر این صورت ترکش مى کردم حالا به نظر شما دوباره رابط ه ى عاطفیو از سر بگیرم یا قید کارمو بزنم و ترکش کنم؟ کارم خیلى برام مهمه .

    [پاسخ]

  11. محمد 102 گفت:

    سلام محمد هستم ۱۸ ساله یک عاشق یک دخترم که وقتی به پدرم گفتم زود رفض کرد بعداز ۳ماه برای دختر خواستگاری امد الان مسخواهد عروسی کند الان شب و روزم فکر کردن به او شد خواهشا یه راهی بدید تا از یادم بیارمش بیرون بخدا حتی خوابم هم کم شد

    [پاسخ]

  12. Mohamad گفت:

    سلام من با یکی از رفیقام که خیلی باهم خوب بودیم سره یه چیز الکی دعوامون شد من چند بار ازش معذرت خواهی کردم ولی فایده نداشت الان یه ماهه که قهریم چیکار کنم به نظرتون

    [پاسخ]

  13. زهرا گفت:

    سلام من زودیا همه ارتباط میگیرم اما همه می خوان بین منو دوستام جدایی بندازن انگار یهو خدا از آسموناونا رو مینداز پایین تامنو خراب کنن من ۱۳ ساله تو این مشکلم که حتی بچه های فامیل هم محل به من نمی داشتن تا رفتم تکواندو و کمی احترام گیرم اومد حالا هم از تکواندو متنفرم اما برای احترام فامیل میرمت مدرسه هم با کسایی که دوستم جلوی در گوشی حرف میزنن خدا من بدبخت ترین عالمم 😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢

    [پاسخ]

  14. خانم نگار گفت:

    سلام.
    بیست و سه یا چهار سالمه
    دو سال دوس بودم
    سه سال نامزد بودم
    یه سال عقد
    الانم نه ماهی هست اومدم سر خونه زندگیم
    متأسفانه به دلایلی که نمیشه بگم تقریبا به شوهرم خیانت کردم و شوهرم فهمید و بعد از کلی دعوا و مشاجره باهام مونده
    از قبلش هم حس میکردم به اندازه من مایل به این رابطه نیست
    دوسم داره اما..
    نمیدونم شاید من بچگی میکنم اما تاحالا پیش نیومده بگم بذیم بیرون و قبول کنه
    تاحالا پیش نیومده که چیزی تعریف کنم و حس حوصله سررفتن یا پرت شدن حواسش رو نبینم
    بیشتر اوقات میخوره توذوقم
    همیشه بهش میگفتم بیا بهتر باشیم بریم بیرون بگردیم خوش باشیم و میگفت این حرکات مال فیلما و دوس دختر دوس پسراست
    حالام که بعد ازون جریان کزایی بدتر شده
    من نمیخوام از دست بدم
    میدونم شرایط سختی داره اما منم خودخواهانه کنار خودم نگهش داشتم و بهم نه نگفته
    باید چیکار کنم وعیت رابطمون بهتر شه؟
    ممنون میشم بدون محکوم کردن جواب بدین و راهنمایی کنین

    [پاسخ]

  15. زهرا گفت:

    سلام دوستان من و کسی که دوستش داشتم و دارم تو یه سفر باهم آشنا شدیم ازمن خواست باهم دوست بشیم ولی من چون اهل این حرفا نبودم قبول نکردم تا اینکه شمارشو بهم داد منم یه روز که گوشیم دست دختر داییم بود بهش زنگ زد و زود قطع کرد نمیدونم از کجا ولی فهمید منم چندروز بهم پیام میداد منم واقعا دوستش داشتم میگفت هیچوقت منو فراموش نمیکنه و دوستم داره من میترسیدم باهاش دوست شم واسه همین بهش گفتم که اگه منو دوست داره باید یه راه دیگه پیدا کنه و دیگه بهم پیام نده چند بار ازش خواستم بره ولی نرفت …. الان رفته ولی من هنوز دوستش دارم از دوستام شنیدم با چندتا دیگه هم دوست بوده ولی بازم دوستش دارم هرچند وقت یه بار میرم پروفایلشو چک میکنم واقعا دوستش دارم ولی غرورم اجازه نمیده بهش پیام بدم چیکارکنم ؟؟؟

    [پاسخ]

  16. سارا گفت:

    هیچ چیزی سخت تر از این نیست که دوست صمیمیت رو از دست بدی
    من یه دوست صمیمی داشتم خیلییی صمیمی خیلی هم دختر صادقی بود ولی متاسفانه خودش و خانواده ش همگی تصادف کردن و دوستم فوت کرد تقریبا شش ماهی میشه.شاید باور نکنین ولی بخاطرش افسردگی گرفتم ولی الحمدلله الان کمی بهترم.به نظر شما چیکار کنم تا آروم تر بشم

    [پاسخ]

  17. سارا گفت:

    سلام من پونزده سالمه.هیچ وقت تو عمرم با هیچ کس دوست صمیمی نبودم ولی یه دوستی پیدا کردم که خیلی همدیگرو دوست داشتیم.خیلی دختری صادق و باوقار و مهربون بود.اینقدر همدیگرو دوست داشتیم که اغلب اوقاتمون رو با هم میگذروندیم.واسه همدیگه نامه مینوشتیم و خلاصه خیلی صمیمی بودیم
    تا اینکه خودشو خونوادش تصادف کردن و همه فوت کردن
    الان سه ماهیه که روز و شب ندارم افسردگی گرفتم ولی بعد یه مدت کم کم خوب شدم هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم کمی راهنماییم کنین تا آروم تر بشم

    [پاسخ]

  18. نازنین گفت:

    سلام من امروز اومدم واسه یکی از دوستام از مدرسه قیبلیمون یه خاطره جالب و باحال بگم که بخنده
    یهو گفت ازت توقع نداشتم دیگه نمی خواد با من حرف بزنی
    گفتم چرا گفت دیگه باهام حرف نزن
    منم هیچی نگفتم
    زنگ آخر چند بار بهش نامه دادم بازم همون جواب هارو میداد
    بهش گفتم خواستم یه ذره بخندونمت این همه بچه تو کلاس هست که واسه تو خاطره میگن و باهم میخندین منم خوب دوستتم میخوابم برات خاطره بگم
    نمی دونم الان چه کار کنم باهام آشتی کنه
    هر دفعه به سوالاتش جواب میدادم و با مهربونی باهاش حرف میزدم
    حتی درباره امتحانات کلاس زبان هم براش توضیح می دادم ولی الان که یک ماه بیشتر از شروع مدرسه ها نگذشته باهام قهر کرده
    از امروز هم فهمیدم هیچ بچه ای دوست نداره به حرفام گوش بده
    همه دنبال بچه معروفا تو مدرسه اند حتی بقیه رو به شمار نمیارن
    منم باخودم عهد بستم که دیگه با هیچ کدوم از همکلاسی هام یک کلمه هم حرف نزنم
    لطفا جواب رو واسم ایمیل کنید خصوصی و بگید چه کار کنم😢😢😢😢

    [پاسخ]

  19. ایپک گفت:

    اگه عشقت واقعی و از ته دل باشه خوش بحالش،تو این زمونه احساسهای واقعی انگشت شمارند .
    ان شاالله یه اون چیزی که لیاقتشو دارین برسین احساس شما پاکه پس مطمئن باشین هرچی به صلاح شما باشه همون اتفاق میافته توکلتون به خدا باشه .

    [پاسخ]

  20. melina گفت:

    سلام من ۱۵ ساله . ۴ ماه پیش بایه پسر اشنا شدم ک خیلی میخاست منو و بهم ثابتم شد . بهاش دوست شدم عاشقش شدم . چند ماه ک گذشت با لج بازیام و حالا دلایله دیکه خیلی باعث شد باهام سرد بشه . الان من نمیدونم چ کنم باهم خوب بشیم

    [پاسخ]

  21. melina گفت:

    سلام. من یه مدتی بایه پسر رل بودم . اولاش خیلی دوستم داشت ولی الان که ۴ ماه گذشته باهام سرد شده . دوستاش باهام خیلی بدن و همشون سعی دارن بینمون جدایی بندازن حتی ادرسهه خونم و امارمم پیدا کردن خیلی اذیتم میکنن . عشقم هنوز از چیزی خبر نداره حت از ازار و اذیتایه دوستاش . حالا من چیکار کنم متثه قبل عاشقم شه؟ البته هنورم روم حساسه غیرتی میشه دلش تنگ میشه ولییییییی من احساس میکنم مثه قبل نیست لطفا کمکم کنید ممنون

    [پاسخ]

  22. مهدی گفت:

    سلام…
    من یه پسر ۳۰ ساله هستم ۲سال پیش تو فیسبوک خانمی رو دیدم از چهره اش خوشم اومد ازش خواستم با هم آشنا بشیم جلسه اول که از نزدیک همو دیدیم خیلی ازش خوشم اومده بود خیلی برنامه ها واسه رسیدن بهش واسه آیندمون داشتم اما متاسفانه رابطه ما با بی اعتمادی به هم دیگه و ایراد گرفتن از همدیگه شروع شد چون اون به آشنایی مجازی اعتمادی نداشت اصن به من هیچ اعتمادی نداشت اوایل خیلی سعی میکردم اعتمادشو جلب کنم اما نشد..کم کم به دعوا منجر شد و چند بار هم از هم جدا شدیم ولی هربار بعد از ۱-۲ هفته من بر میگشتم تا شروع کننده دوباره خودم باشم و هربارم که بر میگشتم سعی میکرد منو به خاطر کارم کوچیک کنه خیلی مغرورانه با من رفتار میکرد تو تمام مدتی که با هم بودیم احساس میکردم منو فقط به خاط پولم میخواد و هیچ علاقه ای بهم نداره خیلی جاها بهم دروغ میگفت ..میپیچوند رفتاراش نشون میداد که اصن بهم علاقه ای نداره و فقط داره وقتشو باهاهم میگذرونه ..خیلی جاها هم تقصیر من بود و لج بازی میکردم چون دیگه نمیخواستم بیش از این کوچیک بشم و غرورم خورد بشه تا اینکه یک روز خداحافظی کرد و رفت فک میکردم این خداحافظی مثل همیشه است و دوباره بعد از چند روز آشتی میکنیم اما رفت که رفت و الان هم ۱ ساله که شب و روز بهش فکر میکنم واسش گریه میکنم هر شب اونو از خدا میخوام و با خودم عهد می بندم که اگر دوباره برگرده دیگه کاری نکنم که از دستش بدم عهد می بندم که بهترین زندگیو واسش بسازم هر وقت دلم واسش تنگ میشه از طریق شماره ناشناس واسش جملات دلتنگی میفرستم ( پیام از شماره ناشناس به خاطر اینه که میترسم اگر بفهمه منم شمارشو عوض کنه) این روزا تنها دلخوشیم اینه که هر وقت دلم تنگ میشه جملات عاشقانه بفرستم و تیک ارسال رو ببینم و حضورشو احساس کنم با اینکه جواب پیامام رو نمیده ولی دلخوشم به اینکه میدونم میخونه ..هم من وهم اون توی رابطمون خیلی بچه بازی کردیم به خدا دوسش دارم من نمیدونم اینو به کی بگم ..خیلی دلم واسش تنگ شده خیلی دلم میخواد ببینمش دلم میخواد بهترین زندگیو واسش بسازم دلم میخواد واسه داشتنش زمین و زمان رو به هم بدوزم اما نمیدونم چیکار کنم ..خواهش میکنم یه نفر بهم کمک که چیکار کنم دوباره بدستش بیارم

    [پاسخ]

  23. محمد گفت:

    چی کار کنم؟

    [پاسخ]

  24. محمد گفت:

    من واقعا اعصابم ریخته بهم چون اون خیلی دوست خوبی بود هر شب خوابشو میبینم تو مدرسه میبینمش اونم منو میبینه ولی حرف نمیزنیم ناراحتم خیلییییی لطفا دعا کنید و خواهش میکنم خواهش میکنم یکی جواب بده شما جواب ندید کی بهم بگه چی کار کنم یکی یه راهی بزاره جلوم😭😭😭😭

    [پاسخ]

    Mohamad پاسخ در تاريخ دسامبر 7th, 2016 16:27:

    داداش درکت میکنم منم با بهترین دوستم قهرم
    ولی من مغرورم جلو نمیرم که خیلی بده اگه تو اینجوری نیستی یه راست برو خایه مالیشو کن

    [پاسخ]

  25. محمد گفت:

    سلام پسری ۱۵ ساله هستم
    قبلا دوستی داشتم که خیلی باهم خوب بودیم ولی به عنوان دوست صمیمی منو میشناخت ولی من دوس داشتیم صمیمی باشیم اینو بهش گفتم جواب نداد بعد یه مدت بلاکم کرد.حدوده ۱ ساله.
    الان خیلی ناراحتم روم نمیشی باهاش حرف بزنم به نظرتون باید رو در رو حرف بزنم؟ کمکم کنید لطفا

    [پاسخ]

  26. محمد گفت:

    سلام
    من ۱۵ سالمه با یک پسر دوست بودم اما صمیمی نبودیم یعنی اون با من معمولی دوس بود من خواستم باهم صمیمی بشیم بهشم گفتم جواب نمیداد تو مدرسه باهم هستیم ولی اصلا روم نمیشه باهاش حرف بزنم چون خیلی بی دلیل بلاکم کرد و دیگه بام قهر شد من بهترین دوست اون نبودم ولی اون برا من بهترین بود الان ۱ ساله از دستش دادم نمیدونم چی کار کنم لطفا کمک کنید فکر میکنید باید رک در رو حرف بزنم؟

    [پاسخ]

  27. شکیلا گفت:

    سلام دقیقا منم مثل شمام.۲ساله با یه نفر دوستم که نزدیک ۷ماهیه حلقه کرده دستم در صورتی که خانوادش نمیدونن و فقط خانواده من میدونن.خیلی خیلی دوسش دارم و مطمعنم اونم دوسم دارم ما مشکلمون بی اعتمادی و خیانت نیست.مشکلمون حرفایی هست که الکی بحث میشه و اخرشم به قهر وصل میشه.الان یه ۶روزیه که باهم قهریم و پیام داده به مامانم که دیگه شکیلا رو نمیخام ما تو هیچی صلاحمون نمیشه.من خیلی ناراحتم چیکار کنم خدا؟واینم بگم که یه دوست کثافت داره که همش سعی میکنه مارو از هم دور کنه.خیلی مغروره این منو خیلی زجر میده تو این ۲سال خیلی باهم قهر کردیم و همیشه هم من پیش قدم شدم حتی خودشم میگفت.الان قسم خوردم که بهش برنگردم دیگه.چون احساس میکنم زیادی خودمو کوچیک کردم.من ۲۲سالمه و اون ۲۶سال.خیلی ناراحتم 😢😢😢😢😢😢

    [پاسخ]

  28. احسان گفت:

    سلام احسانم ۲۳ سالمه اتفاقی باعث شد ایمیلی بزارم تا شاید یکم سبک بشم و دلم یکم اروم بشه اول سال ۹۵ اتفاقی با دختری همسن خودم اشنا شدم احساسی بین ماپدید اومد که دنیا ارزوشو داشت چند ماهیی باهم خوب بودیم بارها تو هر شرایطی باهاش تنها بودم ولی گفتم شاید قسمتم نباشه بهش دست نزدم تا اینکه مادرش فوت کرد دنیاش عوض شد الان ۱۲۱ روزه که نیست فقط میتونم یچیزی بگم که شاید درستم نباشه ولی بهش رسیدم تو این دنیای لعنتی به هیچکس نمیشه اطمینان کرد من دنیامو عشقمو زندگمیو کارمو دارو ندارمو فداش کردم و اخر خیلی راحت رفتو تنهام گذاشت زندگی برام تموم شده بارها باهاش صحبت کردم ولی اون دختری نبود که منو اونطور میخواستو الان نیست دلتون رو به هیچکس ندید فقط از روزی بدید که مال هم شدید هیچکس درک نمیکنه چی میگم من زندگیمو بهش دادم من دلمو بهش دادم ولی اخرش چی شد ….. ارزش عشق بیشتر از چیزیه که اسم هر رابطه رو عاشقانه بزاریم هنوزم بهش فکر میکنم قلبم تیر میکشه ولی دیگه نمیشه.
    کسی که تورو تو شرایط و روزای سخت نمیخواد روزای خوب حرومه بودنش

    [پاسخ]

    سارا پاسخ در تاريخ دسامبر 17th, 2016 10:51:

    سلام اول باید مطمئن میشودی ک واقعا دوست داره یا فقط واس دوستی..باهاته..بعدشم اگ تو این چندماه باهم بودی و فک میکردی فرد مناسبیه باید میرفتی خاستگاری..(.ولی بعضی ادما رو تا اخر عمر هم ک باهاشون باشی نمیشه شناخت..)..ی سوال از وقتی این مشکل براش پیش اومده سعیکردی دلداریش بدی کمکش کنی حالش خوب بشه..ب هرحال اون بهترین کس زندگیشو از دست داده..پس خودخواه نباشید…باید بهش نشون بدی ک برات عزیزه..

    [پاسخ]

  29. پگ گفت:

    سلام اصولا مردا اینطورن رو زنشون حساسن دوسدارن اولین مرد زندگی همسرشون باشن وباهیچ مرد دیگه ای رابطه نداشته باشن تو نباید جریان رابطتو به همسرت میگفتی اون رابطه دیگه تموم شده بوده خوب معلومه بهت بی اعتماد میشه.سعی کن اعتمادشو جلب کنی بهش بفهمونی تنها مرد زندگیته سخته ولی شدنیه.موفق باشی

    [پاسخ]

  30. ati گفت:

    سلام من با یه پسر دوست بودم که بیش از حد منو دوس داشت حتی خیلی از اطرافیان بهمون حسودی میکردن وحتی مادرش هم به مادرم زنگ زده بود که بیان خواستگاری ولی به دلایلی که ربط به خونواده خودمون داشت مادرم خواستگاریو انداخت عقب که همینطوری پیش رفت یکسال گذشت ومادر اون پسر شروع به مخالفت با ازدواجمون کرد واین میان یه دعواهایی هم بین من واون اقا شروع شد والان به من میگه هیچ احساسی بهت ندارم والانم یه مدت به خودمون فرصت دادیم رابطه رو درست کنیم اما نمیدونم چیکار کنم مثل قبلنا احساسش خوب بشه وانقدر تحت تاثیر حرفای مادرش نباشه توروخدا راهنماییم کنین ممنون

    [پاسخ]

  31. الهه آرمند گفت:

    سلام امیدوارم بتونید بهم کمک کنید چون خیلی حالم بده ۲۹ سالمه ۹ ساله ازدواج کردم یه دختر ۴ سال دارم شوهرم هم ۳۰ سالشه ,حدود یکسال پیش شوهرم زمینه بی اعتمادی و شک و رو زندگیمون ایجاد کرد که من بهش شک کردم بعدش زندگیمون تا مرز جدایی رفت ولی با وساطت خانواده ها همه چی درست شد و رابطه عاطفی بینمون بود ولی با توجه به یه سری مساعل باز من نسبت بهش شک داشتم ولی چون دوسش داشتم نمیخواستم زندگیمون از هم بپاچه,خلاصه این یکسال گذشت تا یکماه پیش که شوهرم یهو گفت از دست شکها و گیر دادنام خستس و میخواد طلاقم بده منه احمق هم التماسش کردم کلی گریه که من بدون تو میمیرم خلاصه چند روز گذشت و اصلا اجازه نمیداد بهش نزدیک بشم که بعدش بهم گفت اتفاقات خوبی بینمون نبوده و ولی امیدوارم درست بشه ,الان ۲ هفتس از این حرفش گذشته ولی مشاجره نداشتیم و منم دارم سعی میکنم اعتمادم و به دست بیارم ولی موضوعی که آزارم میده اینه که شوهرم مثل سابق بهم ابراز علاقه نمیکنه جوری که فکر میکنم دوسم نداره و نسبت به زندگی سرده و به اجبار با منه,به خاطر بچه ولی من به شدت بهش ابراز علاقه میکنم و ازش میخوام میگه لوس شدی و اهمیت نمیده و از کلمه مهم نیست زیاد استفاده میکنه خیلی نگران ادامه این رابطه هستم نمیدونم چیکار کنم منم بهش بی تفاوت بشم تا به خودش بیاد یا بهش محبت کنم خیلی ذهنم آشفتس و کارم شده گریه تو رو خدا کمکم کنید ممنون

    [پاسخ]

  32. نوشین گفت:

    سلام من پنج کلاسه با همکلاسیم که دوسته صمیمیم بود قهرم میخوام هدفعه آشتی کنم ولی. بازم دعوا میکنیم بر سره هیچی از هم دو سال پیش بدمون اومد و….. حالا هم که میخوایم با هم آشتی کنیم. نمیشه چیکار کنم….؟

    [پاسخ]

  33. عاطی گفت:

    ن برنمیگرده عشق منم رفت ولی جای برگشتنش حلقشو دیدم

    [پاسخ]

  34. حميد گفت:

    سلام حمید هستم ٢٧ساله شش ساله که با ى دختر دوستم واقعا دوسشم دارم دو سال پیش ى بار باهام تموم کرد بعد سه ماه بازم اشتى کردیم تقریبا چهار ماه پیش بهم خیانت کرد فهمید باهاش تموم کردم ولى خیلى زنک زد کریه کرد طورى که کارش به بیمارستان کشید .الانم من رفتم خواستکارى مامان باباش راضى نیستن .من کارم کرج دوستم تو شهرستانه.الانم ى مدته باهتم سرد شده میکه وقتى نبینمت نسبت بهت سرد میشم ولى من هیچ تقیرى نسبت به بهش تو خودم حس نکردم.واقعا خیلى دوسش دارم الانم به هم اس میدیم ولى مثل ثابق نیس چیکار کنم همون دختر ثابق باشه

    [پاسخ]

  35. samir گفت:

    سلام وقتتون بخیر
    من پسر ۳۰ ساله ام حدود یک ساله با یک.پزشک اشنا شدم اون عقد کرده من میخواستم کمکم کنه برای تنش های عصبی که داشتم اما به اون وابسطه شدم
    ناگفته نمونه خیلی کمکم کرده توی زندگیم خیلی موفق بودم الان نمیخوام از دستش بدم به عنوان دوست نیاز دارم بهش چیکار کنم وابستگی عشقیم کم بشه بهش
    ممنون میشم راهنمایم کنید

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − یک =