می توانید به عشقتان برسید
یکی از سوالای که مکرراً پرسیده میشود این است که “آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟” خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان میآید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمیشوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که میخواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی میشوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمیتواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما میتوانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.
میل و نا امیدی – باید نا امیدی را کنار بگذارید
بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی میآید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد میکند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را میسازد. وقتی عاشق میشوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته میشود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد میشود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدیها را دور بریزید.
چطور ناامیدیها را از بین ببرید؟
ساده ترین راه برای از میان برداشتن ناامیدیها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری ۱۰۰ درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق میشوید این نور خیلی آرام به شما میگوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آیندهای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع میشود.
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستادهاید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آمادهاید. اگر قبلاً عشقتان یک طرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطهای دوطرفه را تجربه کنید. شما قهرمان تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را میسازد. شما کنترل ۱۰۰ درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده میکنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. “معشوقتان عاشق شماست” و میبینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، “….. منو دوست داره”. ببیند در ۷-۵ روز آینده چه اتفاقی میافتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان میخندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند میزند. احساس قدرت بیشتری میکنید. با خودتان فکر میکنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت میدیدهاید و چرا قبلاً نمیتوانستهاید فراموش کنید؟
بررسی عشق
این روشها که شما را از احساسات ناامیدانه تان بیرون میکشد و باعث میشود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت میآیند و باعث میشوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق میخواستهاید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمیگردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود میدانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست میدارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:
عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق میتوانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل ۱۰ دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطهای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانهای برای او میفرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانه تان را با آن فرد میبینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطهای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمیماند زیرا الان جایی هستید که میتوانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، “من تسلیم نور معنویم هستم.” “فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم.”
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق میافتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حقشناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:
۱- ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
۲-شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساخته اید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید.
۳- یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. ۶۰،۰۰۰ فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در ۸۰ درصد از این افکار عشق و حقشناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.
مردمان
زیبــا شــو دات کام
سلام زهرا هستم ۲۱ ساله..
۶ ماه پیش با پسری آشنا شدم و ازم خواستن که با هم دوست باشیم ولی من گفتم نه شرایط این رو ندارم که با کسی باشم از وابستگی میترسم.. چون من یه مشکل جسمی حرکتی دارم با پیشنهاد ایشون مخالفت کردم ولی اصرار پشت اصرار که میخوان من رو بیشتر بشناسن..قبول کردم تا ۶ ماه خیلی خوب بودیم باهم تا اینکه چند روزی ازش خبر نشد حتی جوابم رو هم نمیداد,, بعد از چند روز جوابم رو داد و ازش دلیل خواستم .حال خوبی نداشت احساس ناامیدی میکرد و گفت که جواب این وابستگی هارو کی باید بده؟! من وابستش شده بودم و دوسش داشتم این رو فهمیده بود.. البته اون هم گفته بود که دوستم داره.. با شنیدن این حرف ازش جدا شدم ولی نمیتونم فراموشش کنم..
دوستان لطفا راهنماییم کنید
[پاسخ]
سلام من یه سوال داشتم میخواستم جوابشو به جی میلم بفرستید من تو یه بانک حساب دارم درماه شاید دو بار واسه واریز به حسابم به بانک مراجعه کنم اونجا یه کارمندی هست که نظرمنو به خودش خیلی جلب کرده هر وقت به سمت باجش میرم اون اول سلام میکنه خیلی متین و با ادبه اصلا زل نمیزنه بهم خیلی باحیاست همین محجوبییت منو شیفته خودش کرده واسه همین تمام فکر ذهنمو منو مشغول کرده تو رو خدا راهنماییم کنید خیلی احساس وابستگی بهش میکنمم حتی نمیدونم مجرده یا متاهله
[پاسخ]
سلام من ترابی هستم عاشق دختری هستم که اولش من ازش شماره گرفتم اما بعد از چند روز اس بازی احساس کردم دوست نداره واز خلقیات من خبر نداره مطمعن هستم خبر داشته باشه عاشقم میشه حال چیکار کنم که جوابم را بدرستی بده اما نرنجه؟
[پاسخ]
کمکم کنیید چطور خانوادمو راضی کنم که باعشقم که ۷ ساله باهمییم وآتشنشانه ازواج کنم
[پاسخ]
سلام من ۷ سال است با یک پسر که ۲ سال از من بزرگتر است دوست هستم رابطه خیلی خوبی داریم .دوسال اول دوستیمون بیکار بود بعد در آتش نشانی شاغل شده و تو این مدتم درسشو داره ادامه میده…خانوادم بعد ۶ سال متوجه دوستیمون شدن و قصد ازدواج داریم اما خانوادم به خاطر شغل و محل زندگیش که کرج است مخالفت میکنن …تورو خدا راهنماییم کنید چیکار کنم نه میخام عشقمو از دست بدم نه خانوادمو
[پاسخ]
manam daghighan moshkele toro daram azizam faght farghemoon ine k ma 21 inayim
[پاسخ]
سلام منم همین مشکلو داشتم بااینکه ی بار واسش عکس فرستادم ولی بازم عکس میخواست واسه همین جداشدیم.ولی کاشکی میفرستادم.دلم خیییییییییلی واسش تنگ شده .یعنی چیکارکنم؟؟؟
[پاسخ]
محمد سالمی پاسخ در تاريخ ژانویه 7th, 2015 00:41:
سلام
میدونی چرا جدا شدی چون تو قلب پاکی داری اما بعضی افراد خودشونو به دختر تداعی میکنن برا همین ترس داره ک گفت بازم عکس بفرس
[پاسخ]
الناز پاسخ در تاريخ آگوست 26th, 2016 14:16:
آبجی کسی که تو رو واقعا از تهه دلش بخاد بخاطر اینکه بهش عکس ندادی ولت نمیکنه ، ابجی دورشو خط قرمزوسیاه بکش غیدشو بزن که اصلا بدردت نمیخوره
[پاسخ]
با عرض سلام و روز بخیر
بمدت ۷ ماه فردی را می شناختم که کاملا با معیارهای من یکی بود ۷ ماه با چشم با هم صحبت کردیم تا اینکه شرایط محیا شد و اون بیان کرد که اون هم چقدر دوست داشته ما با هم باشیم و با چشم چقدر با هم صحبت کردیم…
ولی در عین ناباوری من و دوست داشتن دو طرفه به من پیشنهاد عجیبی داد عقد موقت و محرمیت اصلا برای من قابل قبول نبود باید بین علاقه و اعتقاداتم یکی رو انتخاب می کردم من هم درخواستش رو رد کردم.به گفته اون شرایط ازدواج نداشت گفتم چرا گفت کار مناسب نداره و هنوز دانشجوهست.
در عرض سه روز بعد اولین تماس و یک بار بیرون رفتن من بهش گفتم با خداوند عهد بستم و خیلی حرفای دیگه…..
من و اون هم دیگه رک دوست داریم
لطفا منو راهنمایی کنید.قلبم می گه ما به هم تعلق داریم.
[پاسخ]
ماریا پاسخ در تاريخ آوریل 14th, 2015 19:14:
دختر سر کاری داره با زبان بی زبانی ازت سو استفده می کنه
صیغه برا بیو هاست نه دختر
[پاسخ]
اندرسون پاسخ در تاريخ می 7th, 2015 18:42:
نچ نچ نچ
چقدر راحت نسه میگیچین
داره میپیچوندت؟؟؟؟
امیدوارم خودتون یه کاری رو از ته دل انجام بدید بعد طرفتون بگه شما نیت بد دارید تا دردش رو با تمام وجود احساس کنید
امیدوارم زجر تهمت خوردن رو بکشید تا راحت به مردم برچسب نزنید
حتی شایدم واقعا این بنده خدا نیتش بد باشه
هرچند که شاید نباشه
ولی شما بدون اطمینان تهمت زدی
امیدوارم خدا بیدارتون کنه تا اینقدر راحت تهمت نزنید به ادما
من خودمم دانشجو هستم اگه و خانومی رو دوست دارم
اما فعلا کارم طوری نیست که بتونم ازداج کنم اگه احتمالش رو میدادم قبول کنن ایشون
منم میرفتم و همچین چیزی میگفتم
ایشون تو صفحه لاینش پره عکس های لب گرفتن و … است در صورتی ک دختر مذهبیی هستش
خوب ایشونم نیازهایی داره
اگه میشد این کار انجام بشه چقدر برا هممون عالی بود
در مورد اینکه برای دخترها نیستم اشتباه میگید اگه پدرشون اجازه بده یا مرجعشون بگه صلاحتی دارن میتونن صیغه کنن
[پاسخ]
دختر پاسخ در تاريخ می 8th, 2015 02:18:
ببخشیدا میشه لطفا این خوش بینی رو بزاری کنار .
ببین اگه یه چسر بخوادت هر چه قدا که موقیعتشو نداشته باشه یا میاد جلو واسه خواستگاری یا خودشو کنترل میکنه پات وای میسه تا شرایطش جور بشه گول نخوریا فقط میخواد ازت ……
[پاسخ]
سلام. میدونم یه جواریی انشا نوشتم ولی لطفا اگه امکانش هست تا آخر بخونید .. به کمکتون احتیاج دارم.. ممنونم.
۱۸ سالمه.. چند وقتی هست که به یه نفر علاقمند شدم ولی اون قبلا شکست داشته و همین مسئله باعث شده که آدم سردی بشه .. ما قبلا همکلاسی بودیم .. هفته ای دوبار همدیگرو میدیدیم.. چند وقت که گذشت و من از علاقه خودم نسبت بهش مطمئن شدم تصمیم گرفتم بهش بگم.. شمارشو از قبل داشتم و بعضی وقتا بهم اس میدادیم.. تا اینکه ی روز فکرامو کردم و خواستم که بهش بگم دوسش دارم.. پسر آروم و جدی ای بود از رفتار و شخصیتش خوشم میومد.. اونم بدون هیچ حرفی خواست که باهم باشیم.. اولش از اینکه انقد راحت به عشقم رسیدم شوکه بودم و هیجان خاصی داشتم.. تا یه روز باورم نمیشد که اون ماله منه… البته این حسه مالکیت و عشق قشنگ یه شب بیشتر طول نکشید و از فرداش متوجه سردیش شدم.. دیدم عشقم یه طرفست و اون صرفا فقط از من خوشش میاد یا دوسم داره.. فقط همین!! چند بار امتحانش کردم ببینم منو میخواد یا نه مثلا یه شب بهش گفتم یه نفر منو دعوت به شام کرده.. دوروغ نگفتم ولی جوری وانمود کردم که انگار اون شخص به من نظر داره .. ولی با خونسردی جواب داد که برو خوش بگذره.. یه شب باهاش صحبت کردم و گفتم چرا باهام سردی.. اونم برام تعریف کرد که قبلا ۳ سال با ینفر بوده و بعد اون کلا سرد شده..خلاصه کمتر از یک هفته از سردیش خسته شدم و خودم خواستم که رابطمون و تموم کنیم.. میترسیدم عشقم باعث بشه خیلی بهش وابسته بشم بدون اینکه حتی از دوست داشته اون مطمئن باشم.اونم با اینکه براش مهم بود ولی اصراری به موندنم نکرد .. منم بعد از چند وقت time کلاسمو تغییر دادم.. تا با هم نباشیم از اینکارم ناراحت شد.. خلاصه گذشت تا ۲ هفته که امروز بهش اس دادم ازش پرسیدم از اینکه رفتم راضی هست .. گفت نه خیلی کسل کننده شده و باهم برنامه ریختیم که بیاد کلاسه من..
این همه گفتم تا بگم چیکار کنم که بدونه من آدمی نیستم که بخوام حتی یه لحظه ناراحتش کنم نمیگم عاشقشم.. ولی خیلی میخوامش و میدونم که اگه بخوام و جلو خودمو نگیرم عاشقش میشم.. ولی من دنباله یه رابطه سالمم نه ایکه باعث بشه بعدا باعث عذاب اون یا من بشه.. کمکم کنید تا بفهمم چطور باید با این پسر برخورد کنم که اونم به من علاقمند بشه و رابطمون واسش مهم باشه ..
منتظر جوابتون هستم . مهتاب
[پاسخ]
فریبا پاسخ در تاريخ اکتبر 23rd, 2014 14:36:
سلام مهتاب جون دقیقا منم مشگل تو رو دارم میخوامش ولی حس میکنم اونم منو دوس داره ولی اصلا هیچ رفتاری نشون نمیده
من بهش نگفتم دوسش دارم ولی جوری رفتار میکنم که اینو خودش میفهمه
نمیدونم رفتارای این جور ادما یه نوع لجبازیه
ببین مشگلش فقط عشق قبلیشه؟؟شاید بهونش این بوده بهش ثابت کن هستی وتنهاش نمیذاری
من خودم بهش گفتم موقعیت هامو رد میکنم خودش میگه اینکارو نکن ولی من به حرفاش گوش نمیدم شایدم حسی نداره ولی …
به هر حال با رفتارات نشون بده که دوسش داری زیاد احساسی رفتار نکن زیادم کنارش نباش بهش بگی دوسش داری و عاشقشی و… احساس غرور میکنه ومیره
بذار اون بیاد طرفت بهش ثابت کن دوسش داری وبعد خودتو کنار بکش که اون بیاد طرفت ….
[پاسخ]
مهتاب پاسخ در تاريخ اکتبر 23rd, 2014 20:56:
ممنونم از جوابت فریبا جان. من زیاد نمیشناسمش..
ولی چند روزی هست که وانمود میکنم که دیگه دوسش ندارم.. جالبه بدونی بیشتر باعث شده پی گیرم بشه..ولی من از بازی دادن کسی بدم میاد واسه همین همون اول راحت بهش گفتم حسمو.. ولی اشتباه کردم و اینکارم باعث شد که مغرور بشه .. حرفات کاملا درسته.. نمیدونم مشگل فقط عشقه قبلیشه یا نه فقط اینو میدونم که واقعا بی احساس شده و مناسب یه رابطه خوب نیس.. کاش میشد بدونم چیکار کنم.
[پاسخ]
ملیس پاسخ در تاريخ می 13th, 2015 17:55:
سلام مهتاب جان اگه واقعا دوسش داری سرد بودنشو تحمل کن و رابطتو باهاش نگه دار و بهش زمان بده تا بتونه تورو به عنوان شریک زندگیش بخواد مطمئن باش عاشقت میشه منم ۲سال پیش با یکی دوست شدم که شکست عشقی خورده بودو کاملا بی احساس شده بود و چون منم شکست خورده بودم جوری بود که فکر می کردیم رابطه ی ما هیچوقت عاشقانه نمیشه من که مطمئن بودم چون اون خیلی سرد بود اصلا بهم توجه نداشت حتی یه بار گفت بهم وابسته نشو من نمیمونم ولی با گذشت زمان من کم کم بهش وابسته شدم و این باعث شد که بهش توجه کنم ولی از حسم بهش چیزی نگفتم و تحمل کردم کم کم رفتارای اونم خوب شد اینکه براش مهم شدم رو احساس میکردم تا اینکه بعد ۵ ماه برای اولین بار خودش بهم گفت دوسم داره و عاشقم شده ولی من بهش گفتم چون یه بار شکست خوردم باید بیشتر بشناسمت و به این سادگیا دوباره عاشق نمیشم بعد چندوقت منم بهش گفتم عاشقشم و از اونجا رابطه ی عاشقونمون شروع شد چندوقت گذشت همه چی خوب بود قراره ازدواجم گذاشتیم ولی یدفعه سروکله ی این سرطان لعنتی پیدا شد و … اگه میشه واسش دعا کنید که خوب شه من بدون اون میمیرم
[پاسخ]
به تو چه111 پاسخ در تاريخ ژوئن 1st, 2015 19:30:
منم بدون اون مردم …از سرطان متنفرم من عاشقش بودم….حسی که ازش کم نشده به خودم تلقین میکردم دوسش ندارم اما دارم و داشتم..دارم میمیرم امیدوارم خوب شه
[پاسخ]
مرجان پاسخ در تاريخ می 29th, 2015 15:17:
عزیزم من دارم از این شهر میرم و ازش دور میشم اونم توی رابطه ی ناموفق گیر افتاده نه میخواد ادامه بده نه میتونه بهم بزنه با طرف…خیلی سردرگمه بعضی اوقات انگار اونم بهم حسی داره و بعضی وقت ها هم اصلا انگار نه انگار من وجود دارم!!!چه طور بهش حسم و نگم؟اگه نگم و برم از اینجا دیگه نمیتونم ببینمش و شاید اون هم مجبور بشه با اون دختر ازدواج کنه شاید اونم منتظر حرف منه…توروخدا راهنماییم کن چون توهم مشکل منو داری
[پاسخ]
سلام من از سال اول دبیرستان عاشق شدم و تا قبل از اون از همه پسرا بدم میومد ، اون پسرِ یکی از دوستای بابام بود یک سال ازم بزرگترین بود و من اونی سالی ی بار بیشتر نمیدیدم ولی هر روز بیشتر عاشقش میشدم چون خودمو فقط با اون تصور میکردمخلاصه رفتم پیش دانشگاهی و همینجوری عاشقش بودم و حس میکردم ک این عشق دو طرفه س ی روز صبرم تموم شد و اس دادمو همه چیو بهش گفتم اونم گفت ک ما ب درد هم نمی خوریم و من الان ترمِ دوم دانشگامو هنوزم عاشقشم الان باید چیکار کنم؟! شما فک میکنین اون برمیگرده؟؟
[پاسخ]
محمد پاسخ در تاريخ می 24th, 2015 21:28:
سلام متاسفم ولی فکر نکنم برگرده بهتر بی خیالش بشی ولی من حالم از تو خیلی بد تره
[پاسخ]
سلام سارا خانم
شما درست میگین ولی من ترس از عشق دارم دیگه نمیتونم دل ببندم اگه هم قبول کردم باهاش باشه فقط در حد یه همکلاسی بوده من خودمو جاش گذاشتم میدونم چی میکشه چون منم یه روزی عاشق بودم ولی نرسیدم بهش ونشد الان واسه بار دوم اگه این اتفاق بیافته من نمیتونم کنار بیام
[پاسخ]
من یک دخترهفده ساله ام که دوسال عشق یک نفردیوونم کرده همه میگن این احساسات زودگذره امامن اطمینان دارم صدسال دیگه هم مثل الان همینطورعاشقش میمونم ولی حالامشکل اینجاست که ازدستم فرارمیکنه واصلاحسی نسبت بهم نداره واینوگفته.این واقعادرده کسی که بخاطرش اروموقرارندارم بامن….کمک!!!!البته اگه درکم میکنیدونمیگین بچه ام!!!!!!
[پاسخ]
sonya پاسخ در تاريخ اکتبر 15th, 2014 00:14:
سلام عزیزم
نمیخوام بگم بچه هستی ولی بدون تو الان اوج هیجاناتو بلوغت قرار گرفتی که این احساساتت کاملا عادیه و حتی خود منم کاملا حست رو درک میکنم
عزیزم اولا عشق یک طرفه بدرد نمیخوره و اینو بدوووون که همین یک طرفه بودنشه که اتیش عشقتو شعله ور کرده…چون داری بخاطرش با خودت میجنگی
این حرفا رو از من بعنوان خواهر بزرگترت قبول کن و هر چند میدونم واست سخته ولی ازش بگذر
[پاسخ]
ندا پاسخ در تاريخ اکتبر 15th, 2014 19:06:
سلام سحر جون
ببین واسه چی دوسش داری؟؟؟تو بهش گفتی حستو واون قبول نکرده دلیلش چی بوده؟؟؟سعی کن فکر تو مشغول کنی به یه کاری مثل ورزش کردن و…..اگه ازت دوری میکنه حتما دلیلی واسه خودش داره نمیگم فراموشش کن اما حداقل واسه عشق وعاشقی یکسال زوده صبر کن خودت قانع میشی بعدا
[پاسخ]
www.smehdimahdavi@gmail.com پاسخ در تاريخ اکتبر 20th, 2014 00:32:
یه اصلی توی زندگی هست ب نام اصل پوشش ک اگه طرف رو بیخیال بشی و محل سگش نذاری بعد ی مدت جذبت میشه و اون دورت میگرده
هیچ وقت همه محبتت رو رو نکن چون اونایی ک عاشق نیستن یعنی تشنه هستن ی روزی سراب میشن – تو ک دختری هیچ وقت پا روی حیا و غرورت نذار—
سرمایه زندگی ان
هنرت رو نشونش بده ک جذبت بشه
[پاسخ]
رویا پاسخ در تاريخ آوریل 25th, 2015 14:12:
سحر جان سلام
من نمیگم بچه ای چون نیستی من ۱۳ سالگی عاشق شدم و هنوز اون حسو بعد ۱۰ سال تجربه نکردم عشق سن و سال نداره
بنظرم بهش محبت کن خیلی زیاد بعد یهو ولش کن بی تفاوت باش حتی وقتی دیدیش از کنارش ردشو مث غریبه ها
این کار باعث میشه فکرش مشغول تو بشه
بعدم اینکه به ظاهرت برس نه که مدای عجیب غریب اما خاص لباس بپوش مراقب باش وقار و متانتتو حفظ کنی این خیلی مهمه
خودتو ارتقا بده پسرا از دخترای در حال پیشرفت خوششون میاد
با همه این حرفا سعیتو بکن که بعدا غصه شو نخوری
موفق باشی
[پاسخ]
سلام سمیرا جان بهتره تصمیمو خودش بگیره تو ازش دوری کن هیچ عاشقی نمیتونه از کسی که دوستش داره دوری کنه و ازش دل بکنه اگه بهت علاقه داشت بر میگرده مگه نمیگی دیر ازدواج میکنی پس فعلا بیخیال شو اگه دوستت داشت نمیذاره بری به هیچ وجه
[پاسخ]
سلام :من عاشق کسی شدم که ۱۸ سال از خودم بزرگتر ولی بنا به دلایلی از هم جدا شدیم ۵ ماه از اون قضیه میگذره حتی ۵ ثانیه هم از فکرش بیرون نیومدم میدونم که اونم عاشق من دلم میخواد جذبش کنم خواهش میکنم کمکم کنید.
[پاسخ]
sonya پاسخ در تاريخ اکتبر 13th, 2014 20:54:
سلام زینب جان
من حال شما رو خوب درک میکنم ولـــــــــــــی ۱۸سال اختلاف سنی اصلا عاقلانه نیس
و بدونید اگه عاشقش هستین و به همم برسین این آتش عشق طولی نمیکشه که میخوابه
[پاسخ]
سلام دوستان
من توی یه دو راهی گیر کردم سه سال عاشق دختری بودم که همسایمون میشد من خیلی واسش گریه کردم به که حتی پدرم فهمیدوگفت قید دخترو بزن چون خوب نیس ونشد بهش برسم واقعانم دختر سالمی نبود وقتی فهمیدم از اون موقع قید عشق وعاشقی رو زدم حتی ادواج کردنو
مدتی پیش یکی از همدانشگاهیای دخترم ب صورت غیر مستقیم بهم گفت عاشقمه منم قبول کردم باهاش باشم در حدی رفتار کردم که وابستم نشه ولی شده اینو بگم که خیلی دوستم داره ولی خودش هیچ وقت حرف دلشو نمیزنه همیشه من باید پا پیش بذارم اون منو برای ازدواج میخواد ولی من فقط در حد همکلاسیو دوست معمولی وابجیم قبولش کردم نمیدونم چه رفتاری باهاش بکنم از این طرف دلم نمیاد برنجونمش از طرفی دیگه عاشقش نیستم ولی دوستش دارم نمیدونم چیکار کنم تو رو خدا مشگلمو حل کنین واجبه مرسی
[پاسخ]
sonya پاسخ در تاريخ اکتبر 13th, 2014 20:51:
سلام
ببخشید شما مطمئن هستید که عاشقش نیستید؟
شاید چون مدام همدیگه رو میبینید و با هم در ارتباط هستید اینجوری فکر میکنید
و بخاطر همین اون دختر واستون عادی شده
بهتره قبل از هر کاری خودتونو امتحان کنید یه مدت ازهم دوری کنید…بهتره این دوری از جانب اون دختر خانم صورت بگیره
اینجوری میتونید بفهمید عاشقش هستین یا نه
کلا اقایون اهل مبارزه واسه عشق هستن…و اگر کسی رو ساده بدست بیارن قدرشو نمیدونن
[پاسخ]
sara پاسخ در تاريخ اکتبر 15th, 2014 09:09:
سلام آقا کامران
شما اگر کسی رو دوست نداری اصلن درست نیست باهاش باشی و بهش محبت کنی. آدم ها دیوار نیستند و احساس دارند و ذات و فطرت ما انسان ها این هست که ازدواج کنیم و تشکیل خانواده بدهیم و ارتباط و با هم بودنمون رو با هدف والاتری ادامه بدیم. بودن با جنس مخالف و محبت کردن بهش و پس از مدتی کنار گذاشتنش …….. فقط خودتون رو جاش بذارید. اگه کسی بدون هدف بالایی با شما ارتباط برقرار کنه و شما عاشقش بشید و اون فقط شما رو در حد دوست بخواد……
[پاسخ]
کامران پاسخ در تاريخ اکتبر 15th, 2014 18:48:
سلام سونیا خانم
من شرایط ازدواج ندارم امیدواری بهش بدم بعدش نشه …
نمیدونم اون همین الان داره ازم دوری میکنه که رابطمون تو دانشگاه فقط شده سلام کردن البته غرور داره و بیش از حد دختر بودنشو به رخم میکشه من نمیتونم بهش امید بدم از نظر اینکه عاشق هستم یا نه نمیخوام وابستگی ایجاد بشه میترسم بهش علاقه پیدا کنم مثل دختری بشه که دوسش داشتم اون موقع من داغون میشم
[پاسخ]
پانی پاسخ در تاريخ نوامبر 9th, 2014 18:03:
ببین آقا کامران من یه زمانی با پسری مثل الان شما در ارتباط بودم.یعنی میگفت عاشقم نیست و قصد ازدواجم نداره ولی دوستم داره و میخواد با هم باشیم.خب میدونید این قضیه واقعا رنج آوره در واقع نه منو میخواست نه میذاشت ازش دل بکنم.در نهایت من ترکش کردم چون واقعا بهم سخت میگذشت.شما اول از همه خوب توی خلوت فکراتو بکن اگه به این نتیجه رسیدی که نمیخوای باهاش ازدواج کنی و عاشقش نیستی برنجونش از خودت.واقعیتو بگو تا بتونه بره.این خودخواهیه که فقط برای اینکه میخوای آبجیت باشه نگهش داری.اگه تو واست فرقی نداره اون هر ثانیه داره عذاب میکشه.
نکن برادر من …
نگران شکستن دلش نباش.اگه برنجونیش راحت تر میره و سعی میکنه فراموشت کنه اما تا وقتی که همه چیو شفاف نکنی اون بیچاره چون عاشقته نمیره.
اگه دوستش داری این لطفو بهش بکن دیگه محلش نده.
بازیچه ات که نیست.آغا یا دوسش داری یا نداری …
تکلیفشو مشخص کن گناه که نکرده عاشقت شده.
[پاسخ]
سلام.من ۵سالو نیم هست که باهاش هستم.۲طرفه ست.خانواده ها هم درجریان.ما باهم همسنیم.تو این مدت خیلی ازم جداشده ولی بازبرگشته درضمن ما عشق اول همدیگه هستیم.دلیل جداییش این بود که میترسید موقعیت های خوبمو ازدست بدم و سن ازدواجم دیر شه و نتونه و…ازاین حرفا.اینم بگم تو خانواده من رسم به دیر ازدواج کردنه یعنی سن بالا و اصلا هم تو سن پایین به هیچ عنوان این اتفاق نمیوفته.و درس تو اولویته.من هرچقدر بهش گفتم شرایطمو بازم قبول نمیکنه و رفته باز الان.من با خانوادش مخصوصا مادرش ارتباط دارم امشب بهم گفت قراره بره سربازی.شما بگین چیکارکنم برگرده یعنی بفمه اونه که اشتباه میکنه نه من.راجب سربازی هم بگین مخصوصا شما پسرا.تو سربازی نسبت به عشقتون چجوری میشین؟حالم بده…خیلی..ازش خبرندارم یه بار با اس حرفیدم که اصلا خوب باهام حرف نزد.مامانش گفت شرایطش اصلا خوب نیست آشفته ست…
[پاسخ]
توکل بر خدا همه چیز رو درست می کنه اگه به صلاح باشه دعا
های زیادی برای تسخیر قلب آمده که معجزه می کنه امتحان من
تا در دل معشوق خود عزبر بشید
التماس دعا
[پاسخ]
عشقمو میخوام زندگسیمو میخوام اون همه کس منه داغونم ……
خدایا تو چرا نگاهم نمیکنی
[پاسخ]
سلام من سه سال پیش با یه پسر ازطریق شوهره دختر خالم که دوست شوهره دختر خالم بود آشنا شدم بعداز یکمدت برای دیدنم اومد تهران منو دیدو ازمن خوشش اومد گفت عاشقمه گفت دوسم داره منم عاشقش شدم به راحتی بعدازیکمدت خانوادشو راضی کرد اومدن خواستگاریم بعدش باباش نزاشت باعث شد این وصلت نگیره بهم زد.الان دوسال ونیم میشد که باهم بودیم به امید اینکه باباش یه روزی راضی بشه حالا سه هفته پیش خواهراش اومدن بامادرش اجازه گرفتن ماهم اجازه دادیم بعداز دوهفته باباش تلفن کرد هرچی ازدهنش دراومد به مامان من گفت عشقم هم دیگه جوابمو نمیده آخرین بار بهم گفت فراموشم کن گفت دیگه دوسم نداره. زندگیم واسم جهنم شده انتظارشو میکشم من هنوزم عاشقشم نمیدونم چی شده یدفعه دلم گرفته از دلتنگی دارم ممیرم ……….
[پاسخ]
عاشق پاسخ در تاريخ آگوست 7th, 2015 19:54:
الهی بمیرن همچین ادامایی.وقتی خوندمش کلی گریه کردم چون خودمم همین حالو دارم تازه مال من بدتره من و عشقم از بچگی عاشق هم بودیم از وقتی که فهمیدم دوس داشتن چیه دوسش داشتم.بعد ۱۴ سال دوری و عشق دورادور همو پیدا کردیم الان نزدیک دو ساله که با تموم وجودم باهاشم.بعد اون همه عشق خودتون تصور کنید چه حسی بهش دارم.من قبل از اینکه بفهمم عشق چیه معشوقمو پیدا کرده بودم ولی الان پدرش نمیذاره بهم برسیم دارم زجر میکشم دارم دیوونه میشم ولی کاریم ازم بر نمیاد.اونم خیلی دوسم داره.تو این مدت حتی یه لحظه لم منو تنها نذاشته و همش بهم امید میده ولی من خیلی میترسم خیلی.داغووونم.هردومون داغونیم.بعد این همه سالی که منتظرش بودم نمیخوام الان از دستش بدم.
[پاسخ]
سلام نوشین جان راستش کاش اونی هم ک من دوستش دارم عین تو بود از من میدونی خیلی راحت ازش بگزری بهتره چون کسی ک اینجوریه دیگه ادم نمیشه پس به درست ادامه بده منم باهاش تو یه دانشکده درس میخونم ولی به روی خودم نمیارم ک برام مهمه ترجیح میدم تو دلم بریزم ولی جلوش کم نیارم پس جوری رفتار کن ک خودش از کارش پشیمون بشه الان۲ساله ک من دیگه بهش نمیگم دوستش دارم چون به قول تو ارزشش رو نداره پس بیخیال مجردی رو عشق است عشق و عاشقی مال تو فیلمهاست نه دنیای من و تو منم میخوام دلشو بدست بیارم ولی به خودم میگم غرورمو بخاطر کی بشکنم اخه اینو تو بگو نوشین جان?راستی شماره من اینه دوستان—اگر تمایل داشتید میتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم تا همیشه به قول قدیمیا اگه بتشی تا اخرش هستم رفاقت رو از زنبور نیاموختم هر کی خواست من تا اخرش باهاشم ولی ……/هر وقت کسی خواست بقیش رو اون میفهمه راستی جوابرو اس کنید یا بفرستید ایمیلم—
[پاسخ]
سلام دوستان میشه کمکم کنید خواهش میکنم من سه ماهی میشه عاشق هم کلاسیم شدم ولی فکر نکنم اون بهم علاقه ای داشته باشه میشه بگین چیکارکنم
[پاسخ]
هانی جان عشقت کیکاووس یاکیده نیست؟
[پاسخ]
اگه دوست نداشت که این حرفارو نمیزد داشته سر صحبتو باز میکرده الهام جون
[پاسخ]
سلام سه سال پیش یکی اومد تو زندگیم که من هیچ علاقه ای بهش نداشتم اینقدر اصرار پشت اصرار کرد که به من به شدت علاقمنده منم اویل فقط از سر ترحم باهاش بودم تا اینکه وقتی به خودم اومدم دیدم که نیمی از وجودم شده خلاصه اومد خواستگاری و نامزد شدیم همه چی خوب پیش میرفت اما نمیدونم چرااااااااااااااا یهو گفت که بیا از هم جدا شیم و این موضوع بعد از ۶ ماه که ازش گذشته هنوز واسه همه سواله که یهو چه اتفاقی افتاد که اون همه عشق و علاقه …… حالا دارم دیونه میشم چیکار کنم برگرده
[پاسخ]
سلام من یه مدتی هست که عاشق یکی از همدانشگاهیام شدم اولش ایشون یه نگاه هایی به من داشتن ولی بعد یه مدت که فک کنم فهمیدن یه حس هایی بهشون دارم اصلا بهم نگاه نمیکنه کلا توجهشو از من گرفته اصلا نمیدونم چیکار کنم باور کنین کلافه شدم من این عشق یک طرفه رو نمیخوام دیگه بریدم از زندگی خواهش میکنم کمکم کنین …
[پاسخ]
یه+بنده پاسخ در تاريخ می 28th, 2016 02:48:
ت
[پاسخ]
سلام
منم مثل همه شما یه پسر رو خیلى دوست داشتم ٣ سال با هم بودیم هم خوب بود هم بد دعوا و مشاجره زیاد بود اما همدیگه رو دوست داشتیم به عشق هم اطمینان داشتیم هر دو همسن بودیم و سی و یک ساله حالا رابطه تموم شده و اون منو ول کرده میخوام بدونم برمیگرده ؟؟؟
نمیتونم راحت ازش بگذرم من کسى رو باور نداشتم هیچوقت اما بهش اعتماد کردم و باورش کردم مشکل سر گیر دادنهاى الکى بود و خسته شده بودم از طولانى شده رابطه بدون اینکه رسمى بشه
میشه لطفا پسرا جواب بدن میخوام بدونم چه حسى داره واقعا میتونه فراموش کنه؟؟؟
[پاسخ]
یاسر پاسخ در تاريخ جولای 3rd, 2015 02:06:
سلام پرستو جون
معمولن ما پسرا برگشت ناپذیریم!!!!!
شرمنده که نمیشه دلداریت داد چون دوس ندارم دروغ بگم
[پاسخ]
من عشقمو میخوام
[پاسخ]
سلام , من ی مشکلی دارم اگه ممکنه کمکم کنید ممنون. من و عشقم همو خیلی دوست داریم و دوبار حضوری همو دیدیم اما اون از من عکس میخواد ولی من خیلی سخت میتونم ب پسرا اعتمادکنم درواقع بهش اعتماد دارم اما بازم میترسم توروخدا بهم بگید چیکارکنم براش بفرستم یا ن؟؟
[پاسخ]
sara پاسخ در تاريخ اکتبر 15th, 2014 10:07:
سلام
عکس نفرست براش
خیلی هم همو دوست داشته باشید تا وقتی تعهدی نداره بهت ته دلت کمی بی اعتمادی بذار که این کار عاقلانست. خیلی هم احساساتی نباش. چون همه چیز گذرا هست مگر اینکه بهم تعهد داشته باشید
[پاسخ]
سلام به تمامی دوستان اگر منو راهنمایی کنید یک دنیا ممنونتون میشم.من بمدت دو سال عاشق دختری بودم و این عشق دوطرفه بود و همه چی داشت خوب پیش میرفت که یهو یه حس عجیبی درونم ایجاد شد حس سردی وفاصله خلاصه زیاد ننویسم باعث شد که بینمون فاصله بیوفته و در آخر جدایی الانم یک سال از اون ماجرا میگذره و من داغون تر میشم حتی چند باری ازش خواستم که برگرده ولی دگ دیر بود همه چی تموم شد الانم میخوام دوباره و با تجربه های گذشتم یه زندگی جدیدی رو شروع کنم و اشتباهات گذشتم و جبران کنم و یکی و تو زندگیم داشته باشم و دوباره طعم عشق و بچشم ولی انگار همه چی ضد من هستش چه کنم خواهش میکنم راهنماییم کنید…
[پاسخ]
مرضیه پاسخ در تاريخ اکتبر 7th, 2014 00:23:
چه حسی؟تو ک دوسش داشتی؟اخه عشق من هم دوسم داشت اما یهو گفت ک سرد شدم.چرا چنین اتفاقی میافته؟اما من نمیخوام بره دوسش دارم
[پاسخ]
النا جان…منم تقریبا وضعیت شمارو دارم با این تفاوت که ما فامیل نیستیم و از طریق کلاس و موسیقی باهم در ارتباط هستیم و بعلاوه هم سنیم…نمیدونم چجوری میشه فهمید چون خوب بهر حال فاصله ایجاد شده مشکل سازه ولی میتونیم قسمت پر لیوان رو ببینیم…یعنی بگیم دورتر عزیز تر 🙂 اما واقعگرا بودن بهتره…باید یه جزءیاتی رو از رفتار قبل و بعدشون میگفتین تا بهتر بشه نتیجا گیری کرد…چون وضعیت مشابهی داریم خوشحال میشم نظرتونو راجع به موضول خودم بدونم 🙂
[پاسخ]
سلام..میشه نظرتونو راجع به یه اتفاق بدونم؟
به شخصی علاقه دارم که هم سنیم و هردو از نظر خانواده در یک سطح هستیم…از نظر درسی هردو سطح بالایی داریم و اولین بحث برای هر دو ما درس هست و امسال کنکور داریم.نظر دبیرامون راجع به ایشون اینکه فردی زرنگن و اهل دور زدن دختر و به قول معروف تو دبه ترشی انداختشونه..
اما رابطه ما دو سال باقی مونده..هر دفعه که میگفت خدافظ من موافقت میکردم چون نمیخواستم اجباری باشه ..اما خودش نرفته برمیگشت….ارتباط ما از طریق چت بود و شماره منو نداشتن…اما من همیشه تصور میکردم که یه روز بهم زنگ میزنه و همین اتفاق هم رخ داد و خودشون شروع کردن..اما بازم رفتن و برگشتن ادامه داشت…تا چند وقت پیش که من گفتم کاملا خدافظ و گفتن باشه…بعد سه روز ساعت ۱ شب با یه شعر از خودشون برگشتن ( هردو شاعریم) ..
من هیچ وقت بهش پیام نمیدم…جوری نشون میدم که با وجود علاقه بهش بی تفاوتم…
اما اون همیشه پیام میده و همیشه میگه حرف بزنیم یا بریم بیرون یا …ولی میگه یه دوست معمولی برام…اما نقیض این حرفشون خیلی جاها ثابت شده…..بین دو راهی موندم..
نظر شما چیه..فکر میکنید با توجه به تصوری که داشتم و نتیجه داد الان میتونم بگم به من علاقه دارن یا نه؟
[پاسخ]
سلام … خوش حالم که اینجا کسایی هستن که حرف منو میفهمن
یک ساله یکی از هم کلاسیامو دوست دارم ولی اون اصلا ارزش دوست داشتن منو نداره، نمیدونم چه جوری دلبسته همچین آدمی شدم مخصوصا از وقتی فهمیدم با یکی دیگه از دخترای دانشکده دوسته و باهم رفتن مسافرت، خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی نمیشه ، از خودم بدم میاد و تو فکر انصراف از دانشکده هستم تمنا میکنم کمکم کنید …
[پاسخ]
سلام meliجان.
باورت میشه همین اتفاقی که گفتی دقیقا عینه همون اتفاقی هست که برا من افتاده؟ حتی از لحاظ سالهایی که گفتی و اون یواشکی رابطه داشتن و …
خیلییییییییییییییییییییییییییی تعجب کردم وقتی خوندم حرفاتو!
ببین لازم نیس به عشقت بگی که لت و پارش کنه، فقط کافیه بهش محل نزاره که از حرفای تو معلومه که خیلی دوستت داره به کسی جز تو محل نمیزاره..
البته خودت میدونی هاااا ولی تجربه ی شخصیه من میگه ولش کنین بزارین از حسودی بترکه وقتی میبینه شما انقد همدیگه رو میخوایین…. اینجوری بهتره چون اسمتون تو فامیل بد درنمیاد و اون دختر داییت نمیتونه زیاد پشت سرتون حرف دربیاره.
من و عشقم از این ماجرا به آسونی گذشتیم چون هردومون مطمین بودیم که همدیگه رو میخواییم و به دیگران هیچ توجهی نکردیم، الانم مشکلی با این ماجرا نداریم.امیدوارم همیشه لبت خندون دلت شاد باشه.بای
[پاسخ]
سلام من یک عشقی دارم که اگه بشنوید همه میزنید زیر خنده عشق من ۱۷ سال از خوم بزرگ تره واینه بازیگره وای خدا یک روزم نمیتونم فکرشو نکنم دارم از غصه اب میشم خیلی سخته تو هروز بهش فکر میکنی درحالی که اون نمیدونه نو وجود داری اصلا نمیتونم فراموشش کنم اصلا.
[پاسخ]
سیما پاسخ در تاريخ آگوست 3rd, 2014 23:44:
میتونم درکت کنم منم یه ساله یه پسریو دوس دارم که حتی اسممو نمیدونه و فقط مثل یه مشتریه ساده باهام رفتار میکنه یکی نیس بهش بگه آخه برادر من مگه نمی بینی هر روز خدا به خاطر تو تو سرما و گرما میام بستنی کوفت میکنم خوب حداقل بهم بگو ازم خوشت نمیاد
[پاسخ]
سلام بچه ها،من ۴سال پیش با ی پسر آشنا شدم ک واقعا عاشق هم بودیم تااینکه بخاطری موضوعاتی جدا شدیم و یواشکی در ارتباط بودیم اما من داغون شده بودم و مجبورشدم ولش کنم اما بعده ۲سال برگشتم پیشش اونم بازقبولم کرد،حالا نکته اینجاس ک دختر داییم عشقه منو دوس داره اما منو عشقم فقط عاشقه همیم!ب نظرتون اجازه بدم ک عشقم بزنه دخترداییمو لت پار کنه یا ن؟شما چ پیشنهادی دارین؟عشقم فقط منتظره من ی اشاره کنم تا دخترداییمو حالشو بگیره
[پاسخ]