می توانید به عشقتان برسید
یکی از سوالای که مکرراً پرسیده میشود این است که “آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟” خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان میآید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمیشوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که میخواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی میشوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمیتواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما میتوانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.
میل و نا امیدی – باید نا امیدی را کنار بگذارید
بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی میآید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد میکند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را میسازد. وقتی عاشق میشوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته میشود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد میشود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدیها را دور بریزید.
چطور ناامیدیها را از بین ببرید؟
ساده ترین راه برای از میان برداشتن ناامیدیها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری ۱۰۰ درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق میشوید این نور خیلی آرام به شما میگوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آیندهای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع میشود.
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستادهاید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آمادهاید. اگر قبلاً عشقتان یک طرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطهای دوطرفه را تجربه کنید. شما قهرمان تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را میسازد. شما کنترل ۱۰۰ درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده میکنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. “معشوقتان عاشق شماست” و میبینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، “….. منو دوست داره”. ببیند در ۷-۵ روز آینده چه اتفاقی میافتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان میخندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند میزند. احساس قدرت بیشتری میکنید. با خودتان فکر میکنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت میدیدهاید و چرا قبلاً نمیتوانستهاید فراموش کنید؟
بررسی عشق
این روشها که شما را از احساسات ناامیدانه تان بیرون میکشد و باعث میشود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت میآیند و باعث میشوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق میخواستهاید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمیگردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود میدانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست میدارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:
عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق میتوانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل ۱۰ دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطهای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانهای برای او میفرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانه تان را با آن فرد میبینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطهای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمیماند زیرا الان جایی هستید که میتوانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، “من تسلیم نور معنویم هستم.” “فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم.”
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق میافتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حقشناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:
۱- ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
۲-شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساخته اید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید.
۳- یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. ۶۰،۰۰۰ فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در ۸۰ درصد از این افکار عشق و حقشناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.
مردمان
زیبــا شــو دات کام
سلام دوستان من الان حدود ۸ماهه با پسرخالم کرابطه دارم البته خالم هم خبر داره بعد از حدود چند سال امد طرفم و باترس گفت دوسم داره منم اهل دوستی نبودم و باهیچ کس هم نبودم گفتم ن گفت قصدم ازدواجه بعد از حدود یک یا دوماه نسبت بهش احساس پیداکردم هم من اونو واقعا دویت دارپ هم اون ولی الان میگه بیا از هم جداشیم تنها دلیلشم ترس از ایندس ک نمیدونه چی میشه و میگه تو حسیفی نمیخوام با من اگه نتونستم ب جایی برسم بمونی خیلی نا امیده نسبت ب اینده خیلی سعی کردم گزیه کردم ازش خواستم اینکار رو نکنه ک همش میگه ن تنها دلیلشم اینه توی این چند روز ک تموم کردیم از خالم خبرشو میگرفتم اونم خیلی زجر کشیده حتی سیم کارت عوض کردم با خیلی از دوستاش رابطشو قطع کردمنم اتفاقی شمارشو فهمید و ب خالم گفت بهش بگه بهم پیام بده جای تعجب مقاومتی نکرد اخه ثقبلش شماره خطم توی بلک لیست بود ک توی واتساپ و…بلاکم کرده بود جواب پیامم نمیداد از طرفی خیلی از دخترا دنبالشن چون هم پولداره هم نسبتا خوش قیافه خیلی میترسم من واقعا عاشقشم و همه کار کردم برگرده الان ی رابطه خیلی عادی در حد دخترخاله پسرخاله داریم ک اونم من پیام میدم نمیدونم چیکارکنم لطفا کمکم کنید
[پاسخ]
سلام من ۲۲ سالمه یه پسری که باهاش همکلاسی بودمو ۲سال ازم بزرگتره رو دوست دارم بطور دیوانه وار دوسش دارم بعد تمام شدن درسمون خیلی باهم صمیمی شدیم طوری که هفته ای یه بار میبینمش قبلا ۸ سال یه دختری رو دوست داشت اما دختره ازدواج کرد و گفته بعدش دیگه عاشق نشده.وبعدش یه دوست دختر داشت که بخاطر دلایل خاص خودش که نمیدونم چی بوده و اینکه سطح فکر و کارای دختره از اونو خانوادش عقبتر بوده باهاش بهم زد ۲ماه باهم بودیم تا اینکه دوباره سروکله دختره پیدا شد ولی میگه باهم قهریم اما میدونم باهم در ارتباطن ولی هنوزم هفته ای یبار میبینمش .نمیخواستم براش کادو ولنتاین بگیرم چون به خودم گفتم با ینفر دیگه هست اما خودش ازم خواست و گفت چی میخوای برام بگیری.ولی میخوام بهش بگم که دوسش دارم.شایدم نگم… اصلا نمیدونم چیکار کنم میشه یکی بهم کمک کنه واقعا دور شدن از اونو نمیتونم تحمل کنم ادمی هم نیستم که زود عاشق و وابسته یه نفر بشم اما قبل این دیدنامون حسی بهش پیدا کردم که هرروز عذابم میده دست کشیدن از اون.اصلا نمیدونم باید چیکار کنم؟؟!!!
[پاسخ]
عشق ی چیزی مثه کشک و دوغه
تموم زندگی پر از دروغه
[پاسخ]
سلام من سحرم نه فکر نکنید من همون سحریم که ۲۲ سالمه من ۱۲ سالمه من عاشق یکی هستم که اسم ایشون سعید هستش اولین کسی که عاشقش شدم درحد مرگ این اقا سعید هم همسایه ماست هم یه جورایی باهم فامیلیم پسر عموی سعید بادختر خالم دوسته که اسمش رضاست این رضا رفت به سعید گفت که دوسش دارم اما سعید ساکت مونده بود وچیزی نگفته بود همچنان منتظرم ودل شکسته سعید الان نزدیک ۲ ماهه که میدونه دوسش دارم اما هیچ اتفاقی نیفتاده ببینید دوسش دارم عاشقشم ولی دیگه صبرم تموم شده تذر خدا خواهشا یه راه حل بگین دارم از دوریش میمیرم
[پاسخ]
niloufar پاسخ در تاريخ فوریه 9th, 2015 19:21:
سلام اجی سحر
اگه اقا سعید تورو دوست داشه باشه بدونه ایکه سراغش بری و عکس العملی نشون بدی خودش با پای خودش برمیگرده طرف خودت،
فقط قبل از هرچیزی برو مطمئن شو که رضا چیا بهش گفته ک ایطوری شده شاید حرفی بیش از اون حرفا بش زده باشه نزار بخاطره تهمت زدن عشقت ازت بگذره
تو حق داری از حقت دفاع کنی
این نظر شخصی من بود اجی جونم
[پاسخ]
سلام منم حال وهوای تورو دارم دقیقا مثل تو عاشق کسیم که نمیدونم دوسم داره یانه
[پاسخ]
سلام دوستای گلم
لطفا بخونیدو ببینید من چی دارم میکشم…
امسال مرداد بود من عاشق یه دختری به نام کیمیا شدم و توچت باهم رفیق شدیم
من۱۷سالمه و اونم همسنم دختربسیار مهربونی بود اهل شیراز بودمو من تهران و اصالتا شیراز
دوس شدیمو مدتی باهم بودیم من قبل کیمیا بایه نفر به اسم بهار بهم زده بودم
و اون مرحم در دای من بود……گذشت منو کیمیا۴ماهی باهم بودیم که سر این اتفاق
الانحدود ۲ماهه ازش خبر ندارم…اتفاق این بود
من رفتم توی چتروم و بهارو دیدم دوستم محمدم اونجا بود
به محمد گفتم ببین بهار هنوزم منو میخواد راستشو بخواید سر هووس بود….
محمد به بهار گفتو اونم گفت که من از احمدرضا متنفرم دیگه
کیمیا خبر نداشت از این داستانا که اخرش بهتون میگم چی شد باخبر شدو بهم زد
بعد کیمیا چند روزی باهاش نبودمو خبر نداشتم ازش که دیدم اس داد.
اخه من از عموم کتک خورده بودم. گفت خودتو ناراحت نکن عزیزمو از این حرفا….
بعد داداشم نشسته بود اس اومد واسه گوشیه من اون اسو دید من هنوز نمیدونستم اس اومده
بعد برگشت بهم گفت این کیه؟قضیه ی این توگوشی چیه؟!کتکیم ازش خوردمو گوشی رو ازم
گرفتـــــ
بعدش من یه خط دیگه گرفتمو یه هدیه ایرانسلی داشتمو فقط به ایرانسل میتونستم اس بدم
محمدم ایرانسلی بود بهش گفتم به کیمیا بگو این خط جدید منه…گفت شماره ی کیمیارو ندارم دیگع
دادم بهش شماررو…اس دادو جواب اسو محمد به من نداد که کیمیا چی گفته
بعد من وبلاگی داشتم و بهار هم داشت من میرفتم وبلاگ اونو نظراشو میخوندم
کسی به اسم سوسو که رفیق بهار و کیمیا بود اومد به بهار گفت
احمدرضا تو این مدت با کیمیا بوده کیمیام حالش بده وو همش ازت حلالیت میخواد
و بهار از طرف کیمیا به من بگه خط قدیم کیمیا دست باباشه اس ندم…
من اون نظرو دیدم…راستشو بخواید بهار نمیدونست من با کیمیام…
راستی همین چند وقت پیش که دیگه جریانا خوابیده بود بهار اومد تو وبلاگ من نظر گذاشت
“دلم برات تنگ شده بیا چت قول میدم واسه اخرین باره به روح مادرم” منم رفتم
نمیدونم چی شد رابطم با بهار گرفت باز دوسه روزی باهم بودیم که بهار برگشت به من گفت
تو کیمیارو بیشتر از من دوس داشتی منم داشتم واقعا ولی بهش نگفتم چون نمیخواستم از دستش بدم…
بعد منو بهار بهم زدیم اون میخواست فکرکنم تلافی کنه باهام…
بعدش سوسو فکرکنم جریانو واسه کیمیا گفته بود و کیمیام فهمیدو خطشو عوض کرد و اون
جملرو به سوسو گفتو که بهار به من بگه………..
الان تموم شده دوستان من موندم چجوری کیمیا برگرده پیشم چجوری بهش بگم من
اونو بیشتر از بهار میخوام رابطه اخریم با بهار بدکرد داستانو….
الان هیچی از کیمیا ندارم جز شماره قبلیش که میگن دست باباشه ولی شکی دارم که فکر
کنم دروغ گفته تا من اس ندم
چیکار کنم توروخدا بهم بگید
راهنماییم کنید یا دعا کنید خدا منو بکشه
به کیمیا بدکردم…
لطفا جواب بدیدا خواهش من دارم میمیرم..الانم اشکم داره….میریزه
میام باز جواب داشته باشه این نظر لطفا
[پاسخ]
سلام.دوستان تو رو خدا کمکم کنید.من دوسال هست ک از ی پسری تو دانشکده خوشم میاد.اولاش فقط دوسش داشتم بعد کم کم عاشق شدم.ایشون کمی مذهبی هستن.ما هم رشته هستیم.بالاخره ی روز تصمیم گرفتم برم و ازشون سوال درسی بکنم.سوال ر ک پرسیدم ایشون از اون ب بعد پیگیر شدن ک با درسا چی کار میکنمو برام کتاب درسی میاوردن.ی روز ب ی بهانه الکی شمارمو گرفتن و گاهی ب هم پیام های مذهبی میفرستیم.الان یک سال از اون موقع میگذره اما ایشون هیچ کاری نمیکنن.من واقعا عاشقشم و خودشم ی کم متوجه شده ولی کاری نمیکنه.این مسیله خیلی نگرانم کرده.همش فکر میکنم ب هم نمیرسیم و این باعث میشه هر روز عذاب بکشم.ایشون ادمی هستن ک ب کسی حتی نگاهم نمیکنن پس حتما ی حسی بوده ک با من رابطه برقرار کرده وگرن از همون اول میتونست دیگه پیگیر قضیه نشه ولی مطمینم ی چیزی بوده.من خیلی نگرانم.دوستام میگن باید بهش زمان بدم بالاخره ی کاری میکنه ولی من دارم از نگرانی میمیرم.ب نظرتون چی کاز کنم؟ خواهش میکنم کمکم کنید.
[پاسخ]
سلام دمت گرم خیلی مردی الهی خیر ببینی
[پاسخ]
سلام دمت گرم خیلی مردی انشاالله خیر ببینی
[پاسخ]
سلام دوستان
من همتونو درک میکنم پس ازتون خواهش میکنم ک شمام درک کنین زود جواب منو بدین چو اگه زود نجنبم شاید دیگه دیر باشه
خیلی ممنون میشم ازتون!
باتشکر فراوان
[پاسخ]
سلام من زنی ۲۴ساله ام در۱۶سالگی ازدواج کردم از همان اول شوهرم به من خیانت کرد وخیلی سختی کشیدم و قسم خوردم ی روزی همه کاراشوتلافی کنم تا اینکه دخترم بدنیا اومد و توبه کردو گذاشت کنار این رفتارشو اما الان بعد س سال دوباره شروع کرده خستم ازش متنفرم بایه مرد متاهل دوستم اونم مثل منه زنش گذاشته رفته تهران پی درسش اون منو میفهمه ومنتظره طلاق بگیرم نمیدونم چیکارکنم شوهرم سرزنش میکنه و میگه تو عرضه نداری طلاق بگیری جایی نداری بری کی جمعت میکنه و دایم تحقیرم میکنه کمکم کنید
[پاسخ]
niloufar پاسخ در تاريخ فوریه 5th, 2015 14:15:
زیاد رو حرف ادما حساب وا نکن مردا وقتی از زناشون سیر میشن حاضر هر تهمتیو بشون بزنن برن و دیگه برنگردن همچی فرصتیو براش به وجود نیار شاید داره تورو میترسونه ک ایطوری میگه
“آقایون لطفا ناراحت نشن این چیزیه ک بعضیا ب ما ثابت کردن”
سحرجون ی زن خوب هیشوقت تلافی نمیکنه،ی زن خوب ااگه اونم واقعا شوهر دوس باشه هیشوقت کنار شوهرش با کسه دیگه ای دردودل نمیکنه
فک نکن الان تو شدی ادم خوبه اتفاقا توأم شدی یکی مثه شوهرتون نمیخوام جسارت شه دارم کلی میگم اگه عمیقا فکر کنین ب حرف خودم میرسین
درسه میگن توبه گرگ مرگ است اما برو ببین تو زندگی چی واسه شوهرت کم گذاشی که دست به همچی کاره زده؟؟؟!!!
خواهشا از حرفام دلخور نشین
ممنون
[پاسخ]
دریا پاسخ در تاريخ فوریه 7th, 2015 11:07:
سحرجان
خیلی سخته بتونیم با دو تا جمله ی که از زندگیت گفتی راهنماییت کنیم گلم…دوستانه میگم سحرجان با همسرت رک و راست و در آرامش صحبت کن تا تصمیم نهاییتونو بگیرید و سعی کن رابطه ی دوستیتو با اون فرد قطع کنی و تکرارش هم نکنی گلم…
[پاسخ]
salam man 2rooze ke az eshgham joda shodam oon hamash migoof ke ma bayad az ham joda shim ama man oono kheyliiii doos daram doorish vasam sakhte chi kar konam bargarde??
[پاسخ]
سلام.من بیست و دو سالمه.چند سالی میشه که یکی از دخترای فامیل مون رو دوست دارم.واقعا دوستش دارم و اصلا از روی هوس یا احساسات تصمیم نگرفتم.حتی جرات حرف زدن باهاش رو هروقت میدیدمش نداشتم.تا این که دست تقدیر کاری کرد که من و اون توی یک شرکت همکار بشیم.دوماهی میشه که اونجا از دور میبینمش و جرات نزدیک شدن بهش رو نداشتم.نمیدونم اونم منو دیده بود یانه.تا اینکه یکبار که داشت ازکنارم رد میشد منو دید و درحالیکه من روم رو اونطرف کرده بودم که مثلا ندیدمش اومد طرفم و سلام کرد.نمیدونم چطوری جواب شو دادم.اون روز یکی از بهترین و همینطور بدترین روزای زندگیم بود.هرچی میگذره بیشتر عاشقش میشم.دیگه بریدم.نمیدونم شاید اونم از من خوشش بیاد ولی من از نه شنیدن میترسم و جرات اینکه بهش بگم رو ندارم.چکار کنم میدونم اگه کاری نکنم خیلی زود از دستش میدم.کمکم کنید لطفا.ممنون
[پاسخ]
دریا پاسخ در تاريخ فوریه 7th, 2015 11:00:
محسن جان با این شدت علاقه ی که شما به ایشون دارید بهتره حرف دلتون رو بگید و اصلا نترسید …ترس نداره…
[پاسخ]
سلام ی ساله ک با یکی دوستم کارایی کردم ک باعث شده ازم دلخور شه جوری ک خیلی جدی با هم تموم کردیم ولی بعد از عذر خواهی کردن و حرف زدن راضی شد دوباره باهم باشیم ولی میگه کاری کردی ک آدم قبل نباشم دوست داشتنمون دو طرفه بود ولی الان نمیدونم حالا ک دوباره با هم شدیم باهام سرده و مث قبل باهام نیست ب نظرتون تموم کنم یا سعی کنم از دلش دربیارم ؟ب نظرتون میشه از دلش درآورد؟؟چجوری از دلش دربیارم کمکم کنید
[پاسخ]
niloufar پاسخ در تاريخ فوریه 5th, 2015 03:53:
سلام اجی خوبی؟
حرا دروغ بگم همه این حرفایی که زدی انگار خودم تایپش کردم چو دقیقا الان من اینه
میشه بدونم بقیه چطور راهنماییت کردن؟
[پاسخ]
دریا پاسخ در تاريخ فوریه 7th, 2015 10:58:
ماری جان بستگی به طرف مقابلت داره اگه مطمئنی میتونی از دلش درآری تلاش کن…اگه نه نمی تونی از دلش درآری به نظر من رابطه ی که یه طرفه باشه به درد نمیخوره… یا اگه کاری که کردی خیلی بد نباشه پس طرفت خیلی کینه ی هست بازم به نظرم جدا بشی بهتره
[پاسخ]
سلام و خسته نباشید…
میخواستم بگم دختری ۱۸ ساله هستم به یه نفر علاقه شدیدی پیدا کردم، واقعا دوسش دارم و میدونم که عشقم واقعیه ولی از اونجایی که دخترم ابراز احساسات نمیتونم داشته باشم چون اینطوری خودمو کوچیک میکنم اون کسی که بهش علاقه دارم نمیدونم که منو دوس داره یانه میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[پاسخ]
Slm dustan.man dastanhaye aksaretun ro khundam.dastane man kheili ba shomaha farq dare shayad bavaretun nashe vali vaqti mishnavam ynafar asheq shode vasam ajibe.harkari mikonam nmitunam b kasi del bbandam.chandmahi ba y psar dust budam vaqti khastam azash joda sham kheili gerye kardo eltemas kard vali nmitunestam dust dashtanesho dark konam.bkhoda sangdel nistam vali…nmidunam…man 14salam bud k ayki khosham umado b badtarin nahv ba eshqi y tarafe azash shkaste eshqi khordam.ama ydafw azash motanafer shodamo alan harkari mikonam nmitunam hese un moqehamo dark konam.bnazaretun kheili bade k injuriam?????????????????????
[پاسخ]
احمدرضا پاسخ در تاريخ ژانویه 22nd, 2015 14:05:
سلام نسرین جون
ن خیلیم خوبه تو اسیر عشق نشو مثل ما که نمیتونی دووم بیاری
شاید نظرمنو خونده باشی این پایین من الان با این درد زنده بودنم شاهکاره اجی
[پاسخ]
سارا جون
مادر….
مادر مرحم همه ی دردای ادمه
برو با مامانت این موضوع رو در میون بزار
بالاخره اونم یه روزی عاشق بوده میفهمه دردتو اجیه گلم سارایه خوبم♥
[پاسخ]
سلام داداش امید
اگه شمارشو داری بهش اس یا زنگ بزن
اینجور وقتا ادم باید عذرخواهی کنه
امید داداشم وسط حرفات که داری بهش میزنی کلمه ی عزیزم رو فراموش نکن
این کلمه جادو میکنه داداش
از گذشته باهاش حرف بزن تا دلش تنگ شه رابطه ای که داشتید و خاطره هاتون
وقتی دلش تنگ بشه اشتیاقش زیاد میشه
و عذرخواهیتو قبول میکنه..
و در مورد وسواس فکریت باید بگم ۹۹درصد شکای ادم غلطه اون شکارو بریز بیرونو بیشتر
مواظب عشقت باش
[پاسخ]
سلام k.hعزیز
این عشق عشق واقعیه دنبالش برو حتی بخاطرش خطر هم خواستی بکن
از دستش نده
مثل من خام نشو من عشق داشتمو دنبال جوجه عشق بودم میفهمی که چی میگم
ولی اگه پسر جنبه داره برو بهش بگو تویه جای خلوت که بهش علاقه داری
[پاسخ]
سلام دوستای گلم
لطفا بخونیدو ببینید من چی دارم میکشم…
امسال مرداد بود من عاشق یه دختری به نام کیمیا شدم و توچت باهم رفیق شدیم
من۱۷سالمه و اونم همسنم دختربسیار مهربونی بود اهل شیراز بودمو من تهران و اصالتا شیراز
دوس شدیمو مدتی باهم بودیم من قبل کیمیا بایه نفر به اسم بهار بهم زده بودم
و اون مرحم در دای من بود……گذشت منو کیمیا۴ماهی باهم بودیم که سر این اتفاق
الانحدود ۲ماهه ازش خبر ندارم…اتفاق این بود
من رفتم توی چتروم و بهارو دیدم دوستم محمدم اونجا بود
به محمد گفتم ببین بهار هنوزم منو میخواد راستشو بخواید سر هووس بود….
محمد به بهار گفتو اونم گفت که من از احمدرضا متنفرم دیگه
کیمیا خبر نداشت از این داستانا که اخرش بهتون میگم چی شد باخبر شدو بهم زد
بعد کیمیا چند روزی باهاش نبودمو خبر نداشتم ازش که دیدم اس داد.
اخه من از عموم کتک خورده بودم. گفت خودتو ناراحت نکن عزیزمو از این حرفا….
بعد داداشم نشسته بود اس اومد واسه گوشیه من اون اسو دید من هنوز نمیدونستم اس اومده
بعد برگشت بهم گفت این کیه؟قضیه ی این توگوشی چیه؟!کتکیم ازش خوردمو گوشی رو ازم
گرفتـــــ
بعدش من یه خط دیگه گرفتمو یه هدیه ایرانسلی داشتمو فقط به ایرانسل میتونستم اس بدم
محمدم ایرانسلی بود بهش گفتم به کیمیا بگو این خط جدید منه…گفت شماره ی کیمیارو ندارم دیگع
دادم بهش شماررو…اس دادو جواب اسو محمد به من نداد که کیمیا چی گفته
بعد من وبلاگی داشتم و بهار هم داشت من میرفتم وبلاگ اونو نظراشو میخوندم
کسی به اسم سوسو که رفیق بهار و کیمیا بود اومد به بهار گفت
احمدرضا تو این مدت با کیمیا بوده کیمیام حالش بده وو همش ازت حلالیت میخواد
و بهار از طرف کیمیا به من بگه خط قدیم کیمیا دست باباشه اس ندم…
من اون نظرو دیدم…راستشو بخواید بهار نمیدونست من با کیمیام…
راستی همین چند وقت پیش که دیگه جریانا خوابیده بود بهار اومد تو وبلاگ من نظر گذاشت
“دلم برات تنگ شده بیا چت قول میدم واسه اخرین باره به روح مادرم” منم رفتم
نمیدونم چی شد رابطم با بهار گرفت باز دوسه روزی باهم بودیم که بهار برگشت به من گفت
تو کیمیارو بیشتر از من دوس داشتی منم داشتم واقعا ولی بهش نگفتم چون نمیخواستم از دستش بدم…
بعد منو بهار بهم زدیم اون میخواست فکرکنم تلافی کنه باهام…
بعدش سوسو فکرکنم جریانو واسه کیمیا گفته بود و کیمیام فهمیدو خطشو عوض کرد و اون
جملرو به سوسو گفتو که بهار به من بگه………..
الان تموم شده دوستان من موندم چجوری کیمیا برگرده پیشم چجوری بهش بگم من
اونو بیشتر از بهار میخوام رابطه اخریم با بهار بدکرد داستانو….
الان هیچی از کیمیا ندارم جز شماره قبلیش که میگن دست باباشه ولی شکی دارم که فکر
کنم دروغ گفته تا من اس ندم
چیکار کنم توروخدا بهم بگید
راهنماییم کنید یا دعا کنید خدا منو بکشه
به کیمیا بدکردم…
لطفا جواب بدیدا خواهش من دارم میمیرم..الانم اشکم داره….میریزه
میام باز جواب داشته باشه این نظر لطفا
[پاسخ]
سحر پاسخ در تاريخ فوریه 6th, 2015 15:37:
سلام احمدرضا
ببین منم یه دخترم وهم جنسمو خوب میشناسم من میدونم اون دخترایی که میرن چت حوس بازن یه نصیحت قول بده دیگه نری چت تا این جوری دلت نشکنه
[پاسخ]
خیلی ممنون واقعا که دوستان عزیز راهنمایی کردن -_- !!!!!
[پاسخ]
سلام.وضع من خیلی بدتراز شماس.خیلی بدتر
خیلی بدتر شمارو به صاحب الزمان قسم میدم ک دعام کنین.کسی ک دوسش دارمو دوسم داره خیلی ازم دوره یکیمون شمال کشور یکی جنوب
دارم دیوونه میشم .دعا کنید زود بمیرم
دگ طاقت تحمل این عشقو ندارم
دعا کنین خیلی زود تو سجده نمازم جون بدم ت بلایی سر خودم نیوردم
کاش هیچوق عاشق نمیشدم کاش
[پاسخ]
سلام…مدت طولانى است که عاشق دخترى هستم که براى رسیدن به او خیلى تلاش کردم و عشقم را نیز ابراز کردم ولى او قبلاً با پسر دیگرى دوست بوده که الان رابطه آنها اصلاً مثل سابق نیست و خودش میگوید که تمام شده ولى در عین حال با وجود اینکه به من گفته دوستم داره و به یکى از دوستام گفته که بهم حس داره ولى نمیدونه چقدر از شروع رابطه با من میترسه…بعد از اینکه علیرغم نظر دوست قبلیش کات خودش رابطشو خیلى کم رنگ کرده خیلى به هم ریخته است و عذاب میکشه…من در حال حاضر فقط سکوت کردم و همه چیو سپردم به دست گذر زمان…خیلى دوستش دارم بدون اون دارم زجر میکشم…خیلى میترسم که دوباره اون دو تا به هم برسن…پسره که همش تأکید داره بگه که با همن و دختره همیشه بهش میگه نه…ولى ممکن هست دوباره شروع کنن…من واقعاً همه چیزم نسبت به اون پسر سره فقط متأسفانه ارن زودتر از من قدم برداشت و دخترو وابسته خودش کرد…تو زمانى که من داشتم روى اعتماد به نفسم کار میکردم اون پسر با شرایطى خیلى از من پایین تر بهش ابراز علاقه کرده بود…خیلى دوستش دارم…خیلى…چیکار کنم؟؟؟ میخوام بدستش بیارم!!! ما هر سه بیست ساله ایم و دانشجوهاى یه دانشگاه فوق العاده هستیم…تورو خدا کمکم کنید…خیلى دارم عذاب میکشم
[پاسخ]
هر چی عشق دیدم دروغ بود دیگه سنگ شدم دل به کسی نمیدم
[پاسخ]
سلام.من ۶ساله عاشق پسر عموی پدرم شدم ولی نمیدونم چند سالشه ولی ۱۹تا۱۲۲داره.من۱۵سالمه ودیگه صبر ندارم.دیشب در مهمونی هرچی نگاش میکردم نگام نمیکرد ولی یواشکی نگاه میکرد.آخر شب یواش داشت زیر لب یک آهنگ عاشقانه میخوند.ولی نمیدونم برای من بود یا کس دیگه .خیلی دوست دارم ببینم دوسم داره یا نه ولی دوست دارم بهش بگم دوست دارم.خواهش میکنم کمکم کنید شبها تا صبح گریه میکنم.زود جوابم را بدید.
[پاسخ]
سلام.من از ۹سالگی عاشق پسر عموی پدرم شدم و الان۱۵ سالمه و دیگه صبر ندارم.دیشب مهمونی بودیم و اونم بود ولی هرچی نگاش میکردم نگام نمیکرد؟ولی آخر شب خیلی آروم داشت کنارم اهنگ عاشقونه میخوند؟نمیدونم برای من می خوند یا کسی دیگه؟خواهش میکنم سریع جوابم رو بدین…
[پاسخ]
سلام، ضمن تشکر از پاسخ مشاورین محترم و دوستان عزیز
بنده پسر هستم. با یک دختر بسیار خوب و با نجابت دوس شدم. قصدمون هم ازدواجه، ولی من بخاطر وسواس فکری ک دارم. چند بار ب این دختر تهمت بی خود زدم و بهش گفتم از من پنهون کاری کردی، وقتی فهمیدم تهمتم اشتباه بوده ازش عذر خواهی کردم، اما ۶ باری تا الان این اتفاق افتاده. و بدجوری دلشو شکستم. ک دیگه حاضر نیست با هم باشیم. حالا میخام ببینم چطوری باید از شر وسواس فکری خارج شم. و چطوری میتونم از دل اون دختر دربیارم
ی دنیا ممنونم
[پاسخ]
حالم بهم میخوره از آدما از دنیا. چرا به هرکی دل بستم از دنیا سیرم کرد؟
۱۸ سالم بود یکی اومد توی زندگیم.. معلم خصوصیم بود
به نظر میرسید خیلی دوسم داره هنوز که هنوزه میدونم پیش بیاد همین حرفشه
اما نمیدونم چی شد هرکاری کرد نتونست باهام بمونه میگفت میخوام ولی نمیشه
همش استرس ترس پریشونی نمیدونم چرا؟
آخرشم رفت ازدواج کرد
پس فردا ۲۳ سالم میشه…
بعد یک سال و ۵ ماه که از ازدواجش میگذره اجازه دادم یه نفر وارد زندگیم بشه
از خدا خواسته بودم بتونم به یکی اعتماد کنم از امام رضا هم همینطور…
ی مدت بعدش ی نفر اومد توی زندگیم با توکل ب خدا دلمو آزاد گذاشتم
خسته شده بودم از فکر و غصه اون لعنتی
بهش دل بستم
کمتر از ۳ ماهه باهمیم اونم داره مثل اون میشه
میگه ازم میترسه
ازم میخواد برم…
چرا کسیو که بهش دل میبندم تنهام میزاره؟
هیچ مشکلی ندارم جز اینکه زیادی احساساتیم…
داغونم کردن شدم مرده متحرک خورد شدم
[پاسخ]
بانو پاسخ در تاريخ ژانویه 1st, 2015 23:58:
عزیزم هیچکس جز همسر ایندت ارزش ولیاقت ابراز علاقه و محبتتو نداره تو رو خدابفهم اینو
من ک نفهمیدم خودمو ب نفهمی زدم دارم داغون میشم
[پاسخ]
سلام دوست خوبم دقیقا همین اتفاق برای منم افتاده کاملا درکت میکنم وتمام چیزهایی که گفتی در مورد منم اتفاق افتاده میخوام بهت بگم بخاطر اینکه لجتو دربیاره وگرنه همکلاسیت خیلی دوستت داشته فقط صبور باش وتوکل کن محتما دوباره برمیگرده .منم هنوز با امید دیدن دوباره همکلاسیم منتظرم برات بهترین آرزو دارم.
[پاسخ]
BE KHODA OMID DASHTE BASH VA MOTNAENBASH BARMIGARDE
[پاسخ]
SALAM DOSTAYE GOLAAAAAAAAAAAAAAM MANAM MESLE SHOMAHA YE ROZ NARAHAT BODAM VALI ALAN KHOSHHALAM VA KHODARO SHAKER HASTAM BARAYE CHIZAEE KE DARAM FAGHAT MITONAM YE PISHNAHADBEHETON BOKONAM KHODETONO AZ IN VAZIYAT NEJAT BEDIN VA MAN IN KARO KARDAM BA?????????????KHARIDANE KETABE RAZ NEVISANDASHAM RANDA BERN HAST VALI BA AMAGHE VOJODETON BEHESH IMAN DASHTE BASHIN KE BE HAME KHASTEHATON MIRESIN VAVAGHEAN HAM MIRESIN AGE BE TAK TAKE KHASTEHATON RESIDIN BARAYE MANAM DOA KONIN.DOSETON DARAM
[پاسخ]
این استفاده از قدرت ذهن برای کسی که رفته و الان با یکی دیگشت هم جواب میده؟ چطور میشه نا امید نبود وقتی هر لحظه ذاب می کشی که با یکی دیگست
[پاسخ]
سلام. تو رو خدا راهنماییم کنید خیلی حالم بده. من دختر ارومی هستم که هیچ وقت دنبال ارتباط با پسرا نبودم.یکسال پیش یکی از پسرای هنکلاسیم واسه یک کار درسی بهم اس ام اس داد و از اون موقع هر چند روز به بهانه های مختلف بهم اس ام اس میداد.اونم از بچه های اروم کلاسمون بود و چون حرفاش درسی بود جواب میدادم.تا اینکه بعد یکی ماه ارتباطمون صمیمی تر شد تا جاییکه هر روز و هر شب ساعت ها با هم اس ام اس بازی میکردیم .البته اصرار داشت کسی مطلع نشه .تا اینکه بعد یک مدت حرف ازدواج رو وسط کشیذ و گفت تو این مدت هنکلاسی بودن منو تحت تظر داشته و منو واسه ازدواج میخواد.من اون موقع تا حدی بهش علاقمند شده بودم موافقت نکردم اما مخالفتم نکردم.این مدت اختلاف نظر زیاد داشتیم اما خب خیلی وقتا با هم خوب بودیم.تا اینکه رفته رفته توجهش بیشتر شد و بیشتر بهم توجه و ابراز علاقه میکرد و بیشتر و جدی تر از ازدواح حرف میزد تا جاییکه حتی در مورد پوشش منم نظر میداد و میکف حجابتو رعایت کن و از این حرفا. تا اینکه بعد مدتی حرفا رو به فاز مسایل جنسی کشید و هر حرفی،رو به اون سمت میکشید به این بهانه که ما که قراره با هم ازدواج کنیم پس موردی نداره اما من مدام مخالفت میمردم و بحث رو عوض میکردم. اصرار داشت برم تو شرکتی که کار میکنه کار کنم تا بیشتر همو بسناسیم اما من قبول نکردم. کلا این اواخر سرد شده بودم نسبت بهش.حتی تصمیم گرفتم تمومم کنم رابطه رو و یکبار باهاش بد حرف زدم که همین باعث شد ۱۰ روزی بهم پیام نده .تو این ۱۰ روز خیلی دلم تنگ شد و اونجا بود که فهنیدم واقعا دوسش دارم بعد ۱۰ روز که پیام داد گفتم بداخلاقیامو جبران میکنم اما اون دیگه ادم سابق نبود با من از رفتن دوس دخترش و شکست عشقی ک تو این مدت خورذه حرف میزد!!!!! ینی اون دوس دختر داشت و سراغ من اونده بود.اون روز هیجی نگفتم ینی نمیتونستم چیزی بگم دوباره رفت و تا ۱۰ روز اس نداد بعد ۱۰ روز اس داد که منم با لحن بذی گفتم دیگه بهم اس نده. عذر خواهی کرداما من خیلی ناراحت بودم. چن هفته گذشت و خیلی دلتنکش شدم واسه همینم اس دادم عذر خواهی کردم اما اون گفت اصلا واسم مهم نبوده این قضیه و مشکلی با رفتنت ندارم. الان خبر دارم ظاهرا با کس دیگه ای هست. اما من هنوزم دیوانه وار دوسش دارم و دلم مبخواد برگرده و کلی سوال تو ذهنمه ک چرا اومد سراغ من .دارم از این فکرا دیوونه میشم …بهم بگین اون هدفش از دوستی با من چی بوده و ایا ممکنه دوباره برکرده؟
[پاسخ]
احمدرضا پاسخ در تاريخ ژانویه 16th, 2015 12:48:
سلام نسترن جون میدونی چیه
چون ارتباطش با تو درسی بوده وو طبق گفته ی خودت که میگی این اخرا
بحث مسایل جنسی با تورو مطرح کرده
به نظر من قیدشو بزن اینجور پسرارو خودم پسرم و بهتر میشناسم
اول رو مخ دختر کار میکنن و پیشنهادهای بدی میدن
من۱۷سالمه و سنم کمه ولی نمیخوام اجی نسترنم عذاب بکشه
خودت گفتی الان بایکی دیگس
خب فراموشش کن اون تورو واسه خالی کردن قوای هوسش خواسته عشق نبوده
فقط سرگرمی بوده رابطتون
این از نظر من دنبال پسری بگرد که عاشقانه دوست داشته باشه نه بخاطر مسایل جنسی گلم
خدافظ موفق باشی
[پاسخ]
کسی انلاین است
[پاسخ]
سلام وخسته نباشید ب همه دوستان!اگه ج بدیدممنون میشم.دختری هستم۱۵ساله.نزدیکای ۵ساله ک ب پسرعمم ک۶سال ازم بززگ تره علاقه مند شدم.پسرخوب وباایمانیه.خودمم دخترسنگین ومحجبه ای ام.ولی اشتباهی ک کردم این بود ک وقتی کلاس پنجم بودم ب واسطه یکی ازدوستام بهش ابرازعلاقه کردم.الآنم خ پشیمونم ولی مامانم میگه چون بچه بودی اشکال نداره.خلاصه این آقا حسابی خجالتیه.(توابراز احساسات).گاهی وقتاجوری رفتارمیکنه ک فکرمیکنم منم یکیم مثل بقیه اماگاهی برعکس.مثلا م یبار داشتم ازپشت سرش نگاهش میکردم ک دیدم انگار داره بانگاهش دنبال یکی میگرده ک وقتی دید من پشت سرشم ۲ثانیه بعد نگاهشو دزدید.احساس کردم ک شاید اون شخص ک دنبالش بود م باشم.حالامن ازکجا بایدبفهمم ک اشتباه نمیکنم وحسم متقابله؟
[پاسخ]