می توانید به عشقتان برسید
یکی از سوالای که مکرراً پرسیده میشود این است که “آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟” خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان میآید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمیشوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که میخواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی میشوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمیتواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما میتوانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.
میل و نا امیدی – باید نا امیدی را کنار بگذارید
بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی میآید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد میکند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را میسازد. وقتی عاشق میشوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته میشود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد میشود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدیها را دور بریزید.
چطور ناامیدیها را از بین ببرید؟
ساده ترین راه برای از میان برداشتن ناامیدیها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری ۱۰۰ درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق میشوید این نور خیلی آرام به شما میگوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آیندهای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع میشود.
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستادهاید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آمادهاید. اگر قبلاً عشقتان یک طرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطهای دوطرفه را تجربه کنید. شما قهرمان تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را میسازد. شما کنترل ۱۰۰ درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده میکنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. “معشوقتان عاشق شماست” و میبینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، “….. منو دوست داره”. ببیند در ۷-۵ روز آینده چه اتفاقی میافتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان میخندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند میزند. احساس قدرت بیشتری میکنید. با خودتان فکر میکنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت میدیدهاید و چرا قبلاً نمیتوانستهاید فراموش کنید؟
بررسی عشق
این روشها که شما را از احساسات ناامیدانه تان بیرون میکشد و باعث میشود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت میآیند و باعث میشوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق میخواستهاید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمیگردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود میدانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست میدارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:
عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق میتوانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل ۱۰ دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطهای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانهای برای او میفرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانه تان را با آن فرد میبینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطهای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمیماند زیرا الان جایی هستید که میتوانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، “من تسلیم نور معنویم هستم.” “فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم.”
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق میافتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حقشناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:
۱- ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
۲-شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساخته اید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید.
۳- یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. ۶۰،۰۰۰ فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در ۸۰ درصد از این افکار عشق و حقشناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.
مردمان
زیبــا شــو دات کام
پنج سال پیش وقتی بیست سال داشتم دل به پسری ۲۱ ساله بستم که نه پولی داشت نه ادعایی اما مهربان و صمیمی بود مدتی بعد رابطه مان سر یک سری مسایل بهم خورد و تا یک سال زندگیم جز عذاب چیزی نداشت، خبری ازش نداشتم تا حدود چند ماه پیش دوباره این رابطه از سر گرفته شد، دیگه اون پسر بی پول و بی ادعا نبود با ارثی که بهش رسیده بود و البته ب کمک هوش و تلاشش آدم اسم و رسم داری شده، نامزد داره که البته فقط حرفش شده و نه عقدی صورت گرفته و نه صورت رسمی ای پیدا کرده، میگه دوست دارم اما نمیتونم باور کنم بارها اونو از خودم روندم اما… نمیدونم… امیدم بخداست ازش خاستم اگه به صلاحم نیست زودتر خودش کاری کنه که از زندگیم بره بیرون، نمیدونم گیجم منگم برام دعا کنید
بود و نبودش برام دیگه مهم نیست فقط دوس ندارم تو سرگردونی باشم
حتی نمیدونم هدفش از این شروع دوباره چیه و دوس نداررم ازش بپرسم.
[پاسخ]
سلام بچه ها لطفا کمکم کنید ، من نمیتونم برای آینده تصمیم بگیرم الان حدود شیش ماهی میشه برادر زنداییم اومده خواستگاریم ولی بابام گفته من دخترمو شوهر نمیدم تو این سن فامیلای ما همه ادامه تحصیل میدن بعد ازدواج میکنن من این ترم کار شناسی میگیرم خودم اول مخالف بودم یعنی هر وقت حرفی ازش میشه مخالفت میکنم ولی نمیدونم چرا نمیتونم از فکرش بیام بیرون نه این که فکر کنین دیگه خواستگاری ندارم نه دارم ولی همیشه تو قلبم یه حسی بهش داشتم اون پنج سال از من بزرگ تره و هنوز نتونسته لیسانسشو بگیره و سر بازی بره همینم هست من جلوی خانوادم بهش میگم بی عرضه مغازه داره ولی من همیشخ دوست داشتم همسر آیندم تحصیل کرده باشه ولی میدونین پسر خوب و آرومیه از نظر مذهبی و خانواده بهم میخوریم ولی شرایطش منو دچار تردید میکنه بابامم زیاد راضی نیست یعنی هر وقت حرفش میشه میگه داداش بزرگش خیلی پسره خوبیه ولی این… به خاطر همین بی عرضه گیاش چون تا الان تو هیچ کاری موفق نبوده ولی نمیدونم چرا چرا نمیتونم فراموشش کنم خواهش میکنم کمکم کنید که فراموشش کنم
[پاسخ]
سلام پسری ۱۵ ساله هستم لطفا یکی بهم کمک کنه یکی رو از صمیم قلبم دوست دارم ک ۱سالو ۱۰ماهو ۴ روز ازم بزرگتره با برادرش مث یه روح توی دوتا جسمیم ولی من روم نمیشه بگم به هیچکدومشون شایدم میترسم نمیدونم ولی خواهش میکنم یکی کمکم کنه خیلی سخته برام و برای همه ی اونایی ک عاشقن آرزو میکنم ب عشقشون برسن و ب پای هم پیر بشن
[پاسخ]
سیامک پاسخ در تاريخ آوریل 6th, 2015 12:23:
ببین دوست من اگر واقعن دوستش داری واگر عاشقش هستی وهرگز رهاش نمیکنی اگر خواسته ات نفسانی نیست گوش کن به برادر بزرگترت نظر من اینه که خانوما باهم راحترند اگر خواهر بزرگتری یا عمه یا یا خاله داری که باهش راحتی برو بهش بگو اونم میره به دختره میگه اگر نظر او مثبت بود بدن هیچ ترسی برو مادرت بگو چون شاید زمانی برسه که مثل من پشیمان شی که چرا این فرصت بزرگو از دست دادی من ۲۴ سالمه ۱۳ سالگی تا حالا فقط یه بار عاشق شدم و به هیچ کس نگفتم حالا هم اون دختره عاشق کس دیگه شده خودم چند وقت پیش شمارشو گیراوردم وبهش گفتم چقدر دوستش دارم ولی دیگه خیلی دیر شده بود انم می دوست که پدر و مادر من هرگز راضی نمیشن چون دیگه اسم پسره افتاده رودختره کی دیگه میتونه خانودهام رو راضی کنه من از تو خواهش میکنم این فرصت بزرگو از دست نده برو بهش بگو تا دیر نشده
[پاسخ]
سلام من تقریبا هشت ساله عاشق دختر خاله ام شدم الان دو آتیشه دوستش دارم اما اون از این ماجرا خبر نداره وچند ماه پیش پسر دایی ام اومده خواستگاریش و هفته به هفته میره خونشون بعد از دیدن این ماجرا خیلی داغون شدم هر روز بهش فکرمیکنم هرروز دنبال دعا و مناجات که قسمت من بشه بااین که دختره نمیدونه من عاشقشم به مادرم گفتم اون مخالفه بعدش گفته که اگه دست رد به سینه ی پسر دایی ات زدند مامیریم برای خواستگاری حالا من موندم با عشق دختر خالم خیلی افسرده شدم داغونه داغون که یه وقت ازدواج نکنه یا یه وقت دست رد به سینه ی من نزنه با این که هردوتامون هیجده سالمونه
[پاسخ]
سلام .خواهش میکنم منو راهنمایی کنید.تو. دوراهی گیر کردم.
من چن وقت پیش با یه نفر اشنا شدم الانم باهاش دوستم.
ولی یه مدته فهمیدم ک برادر دوستمو دوس دارم و اینو نمیتونم ب کسی بگم.تو دلم مونده.
میخوام با اون ک باهاش دوستم بهم بزنم.ولی میترسم ناراحت شه و درموردم ی فکر دیگه کنه.الان باهاش دوستم بدون اینکه دوسش داشته باشم.
چیکار کنم ب نظرتون؟؟؟؟
[پاسخ]
رویا پاسخ در تاريخ آوریل 23rd, 2015 21:41:
عزیزم دوستتو معطل نگه ندار و با احساسش بازی نکن خیلی محترمانه و قاطع باهاش بهم بزن منتها این کارو اروم انجام بده که امادگی داشته باشه مثلا اوایل کمتر باهاش حرف بزن یا پیام بده بعد دیدار کمتر و در نهایت وقتی تحملش واسش راحت شد باهاش بهم بزن اسم کس دیگه ای رو هم نبر
البته احتمالش هست که برادر دوستت تورو نخاد اما با احساس کسی بازی نکن که دامنتو می گیره.
[پاسخ]
سلام چرا هیچ کس چیزی نگفته
[پاسخ]
سلام اقا علی خوش اومدین،نگا عزیزم یکم واضح تر به قضیه نگا کن یکم منظقی رفتار همش با احساسات نمیشه پیش رفت،تو اگه واقعا میخواستیش اجازه نمیدادی کسی بهش نزدیک شه اما حالا که این دختره با نفر سوم دوست یا اشنا شده دلیل بر اینست که تورو نخواسته اگه دوست داشت باهاش دوست نمیشد دوست داشتن همش به حرف نیست همش به گفتنه یک کلمه نیست بعضی کارها به ادم ثابت میکنن که ایا واقعا طرف مارو دوست داره یا نه و اگه بیشتر و واقعبینانه تر به موضوع نگاه کنیم میفهمیم که اتفاق هایی که برای ما میفتن همش دلیل و مدرک هستن و خیلی چیزهارو برای ما اشکار میکنن اگه دختری که تو دوسش داری اما رفته با کسه دیگه ای دوست شده این نشون دهنده این است که اون شخص لیاقت دوست داشتنه شمارو نداشته”هر اتفاقی یه حکمتی داره یادتون نره”
من بهتون نمیگم سراغشو نگیر و باهاش نباش فقط دارم اگاهت میکنم که منطقی برین جلو نه با احساسات
امیدوارم که موفق میشین دوست عزیز
[پاسخ]
سلام: ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﺴﺖ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ ﻭﻟﯽ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﯿﺘﻪ ﺑﻬﻢ ﺗﻮﺟﻬﺶ ﮐﻤﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﺍﺳﻢ ﻣﻬﻤﯽ
ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ
ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ ﭘﺴﺖ ﯾﺎ ﺟﻤﻼﺗﯽ ﺗﻮ ﻭﺍﺗﺴﺎﭖ
ﻭ ﺑﯿﺘﺎﻟﮏ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﻫﻤﺶ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﻪ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﺒﯿﻨﻪ پستایی که میزاره منو عذاب میده حتی اشکم در میاره همش التماس اون پسره میکنه نا امید شدم حتی اهنگهایی هم که گوش میکنم بنظرم میاد عشقم داره به اون پسره میگه دیوونه شدم حتی دوبار هم با تیغ رو دستم خط انداختم من چیکار کنم که دلشو بدست بیارم از تجربه ها و کارایی که کردید که واقعا جواب داده بهم بگید تا شاید درست شد ممنونم
[پاسخ]
رویا پاسخ در تاريخ آوریل 26th, 2015 13:16:
سلام من یه دخترم و به یه پسر علاقه دارم
اتفاقا پسری هست که منو دوس داره و دقیقا وضعیتش مثل توئه واسه همین میفهمم چی میگی
سیروس خان توی موقعیت بدی باهاش اشنا شدی وقتی یه دختری عاشق میشه کس دیگه ای رو نمیبینه تعهد توی ذات دختراست
فرض کنیم با اون پسر بهم بزنه مسلما دوسش داره و فراموشش نمیکنه توهم اینو فراموش نمیکنی و یادت میمونه هردو عذاب میکشین
حالا فرض کنیم پسره بعد یه مدت برگرده اگه اونو واقعا دوست داشت به احتمال زیاد دوباره میره سمتش
درست یا غلط هرکسی حق انتخاب خودشو داره
فکر خودکشی رو از سرت بیرون کن
محکم باش هر شماره ای ازش داری پاک کن
خودتو ازش دور نگه دار اون مال تو نیست و نخواهد شد
به خودت فرصت سوگواری بده ولی نه تا اخر عمر
سرتو با کار و ورزش و رفیقات گرم کن خودتو ارتقا بده چند سال دیگه ازون فقط خاطرش میمونه و تو میتونی به دیگران هم فکر کنی
باور کن میشه
[پاسخ]
سلام من الان تقریبا یک ساله که دیوونه یه دختره تو دانشگاه شدم خیلی دوسش دارم کل وقتمو بهش فکر میکنم بعد از چند وقت فهمیدم که اونم منو دوست داره میخواستم برم باهاش صحبت کنم اما دست دست کردم غیر از من یه پسر دیگه هم اونو دوست داشت اون رفت بهش پیشنهاد دادش و الانم باهم دوستن دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم چند وقت پیش تو وایبر بهش تمام حرفای دلمو زدم اونم جوابمو ندادش نمیدونم چرا این کارو کرد با اینکه میدونم منو دوست داشتش الان کلی داغونم دارم دیوونه میشم ترو خدا کمکم کنید که بهش برسم
[پاسخ]
سلام من می خواستم ی سوال بپرسم دیروز من با عشقم تقریبا تموم کردیم ولی گفت برمیگردم الانم دارم از دوریش دیوونه میشم چی کار کنم برگرده؟
البتع ی دبار دیگه این اتفاق افتاده بود و برگشت کنارم
[پاسخ]
مریم پاسخ در تاريخ مارس 30th, 2015 01:14:
سلام دوست عزیزم….عزیزم منم همچین حالی دارم.من با همشهریم اشناشدیم اونم تو اتوبوس هردوتامون دانشجوی فوق لیسانسیم…بهم پیشنهاد ازدواج داد .بهش گفتم بیا با خونوادت خونمون تا همه تو جریان باشن.گفت فعلا اس وپاس بهم ۱سال فرصت بده.بالاخره نمیتونستم بهش اعتماد کنم ولی میگفت میخوامت.تو اولین دیدارمون دست به قران زد قسم یاد کرد که میخوامت قران بینمون ضامن شد.۴ماه حرف زدیم با خوشی…منم بخاطر قران بهش اعتماد کردم….الان بی دلیل میگه نمیخوامت برو از زندگیم بیرون…همه جور بهونه میاره.الان میگه بهم یه مدت فرصت بده یکم ازهمدیگه دور باشیم تباز برمیگردم.منم خیلی وابستش شدم شدید..شب وروز شده گریه…بنظرتون برمیگرده؟؟؟اون حتی از قران گذشت به قران هم خیانت کرد….
[پاسخ]
سلام بچه هاتوروخدا کمکم کنیددارم به خودکشی دارم فکر میکنم دیروزعشقمودیدم من همونیم گفتم۵ساله باهاشم باورم نمیشه گفت من اصلادوست نداشتم الکی گفتم.اخه مگه میشه ۵سال الکی باکسی باشی باورم نمیشه اگ دوسم نداشته پس چجور۵سال باهام بوده؟میگه اصلاهیچیکیودوس ندارم هیچوقت ازدواج نمیکنم واقعانمیدونم چیکارکنم دیونه شدم.کمکم کنین چیکارکنم که برگرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تاخودمونکشتم راهنمایی کنیدلطفا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[پاسخ]
میلاد پاسخ در تاريخ آوریل 8th, 2015 22:05:
سعی کن فراموشش کنی چون اون ارزش دوست داشتن رو نداره….
ارزش خودتو بدون اون دیگه تو براش مهم نیستی پس…
[پاسخ]
ماریا پاسخ در تاريخ آوریل 14th, 2015 23:10:
من با اینکه ۲۹ سالم شده اهل دوستی با هیچ مردی نشدم
کتاب زیاد خوندم
از خدا هم خواسته ام کمکم کنه
حیا دارم
دخترا غیرت داشته باشید
پسرا از دوستی فقط یک هدف دارن اونم سواستفاده است
اکثر اونایی هم که ازدواج میکنند بعد از چندتا بچه طلاق می گیرن نمونه اش در فامیل و دوست و آشنا فراون دیدم
از خدا می خوام آب بریزه رو دلت و سردت کنه
نمازبخون فیلم های خاک بر سری هم نبین
[پاسخ]
تروخدا کمکم کنید
[پاسخ]
سلام من ی دختر ۱۵سالم .نزدیک خونمون ی سی دی فروشیه که ی پسر توش کار میکنه .من خیلی دوسش دارم از فکرش حتی ی لحظه هم بیرون نمیام و الان ۳ساله ب بهانه ی دیدنش میرم ازش سی دی میگیرم اما اون حتی اونقدر خجالتیه که بهم نگاه طولانی نمیکنه .
اخر دیگه صبرم سر اومد و براش نامه نوشتم که دوسش دارم و اخرش شمارمو نوشتم .اما اون زنگ نزد الان نزدیک دو هفته شده زنگ نمیزنه یا اس نمیده .نمیدونم چرا.
لطفا کمکم کنید دوستان من خیلی هر شب بخاطرش گریه میکنم.
[پاسخ]
سلام
من یه دختر ۱۶ ساله ام که ۳ سال با یه پسر دوست بودم.بعداز یه مدت یکی از پسرای فامیلمون بهم پیشنهاد دوستی داد میدونستم دوست دختر داره و قراره چندوقت دیگه ازدواج کنه.بهم گفت یه مدت با هم باشیم تا زمان عقدم خیلی بهم میگفت که دوسم داره و اگه شرایطمون جور بود باهام ازدواج میکرد.بعدش یه درخواستی ازم کرد (همون درخواستی که همه پسرا دارن)منم چون بهش علاقه مند شده بودم قبول کردم با دوست پسر قبلیم هم بخاطر اون بهم زدم.الان حدود دو هفته اس که جواب اس ام اس هامو نمیده من هر روز دارم میبینمش.دلیل این کارشو پرسیدم بهم گفت که حوصله ندارم سربه سرم نزار ولی هر روز که میبینمش خوشحاله.نمیدونم باید چیکار کنم بین دوراهی موندم لطفا کمکم کنید…
[پاسخ]
رویا پاسخ در تاريخ آوریل 24th, 2015 20:01:
ازیتا جان واضحه که قصدش فقط سو استفاده بوده باید افکارتو جهت بدی و بکشی بیرون خودتو
کسی که تورو دوست داره واسط وقت میذاره و برات ارزش قائل میشه
اصولا پسرا عشقشون شدیدا اتیشیه و کسیو که بخوان واسش همه کار میکنن
متاسفم ولی این اقا تورو دوست نداره
[پاسخ]
سلام
من یه دختر ۱۶ ساله ام که ۳ سال با یه پسر دوست بودم.بعداز یه مدت یکی از پسرای فامیلمون که ۲۸ سالش بود بهم پیشنهاد دوستی داد من اول قبول نکردم ولی خیلی اصرار میکرد بهم گفت یه مدت با هم باشیم تا زمان عقدم.من میدونستم دوست دختر داره و قراره چندوقت دیگه ازدواج کنه ولی بازم قبول کردم ازم یه کاری خواست(همون کاری که همه پسرا میخوان)منم چون بهش علاقه مند شده بودم انجامش دادم با دوست پسر قبلیم هم بخاطر اون بهم زدم هرکاری میخواست واسش انجام میدادم ولی الان حدود ۲ هفته اس که جواب اس ام اس هامو نمیده هر روز هم میبینمش رفتارش عادیه ولی جواب اس ام اس هامو نمیده نمیدونم باید چیکار کنم لطفا کمکم کنید…
[پاسخ]
سلام و عرض ادب. خانمی هستم ۳۹ ساله. دارای یک فرزند دختر’. بد از ۱۷ سال زندگی مشترک. کسی بودم که عاشق همسرم بودم. با تمام پستی وبلندی های زندگی که مشکلم با همسرم نداشتن واژگان هم مرا دوست داشت و از زندگیمان راضی بودیم. نه بحثی نه دعوایی بد از ۹ سال اول که گذشت ولی الان مدت ۸ سال هست که با همسرم به مشکل خوردم. یکی به خاطر اعتیاد ایشان که یک مدت استفاده میکنند ولی دوباره پاک میشوند واز تکرار. وهم بدلیل اینکه ۸ ساله پیش به من خیانت کرد با خانمی که ۱۰ سال از خودش بزرگتر بود اول به خاطر کار بود عشق و عاشقی که بیشتر از طرف آون خانم بود. که در این مدت خیلی به من سخت گذشت ولی تحمل کردم. چون آون خانم به من میگفت یا طلاقت بگیر و یا قبول کن که من هم زنش بشوم. ولی با گذشت زمان و تحمل کردن من. رابطه این دو به هم خورد. که حدود ۳ سال از این موضوع میگذرد که همسرم که به جای توجه به من. بی توجهی هم میکند. و الان مدت ۱ سال هست خانمیکه مادر یکی از شاگردها هست. با همسرم صحبت میکند و آن خانم مطلقه هست و او از این طریق میخواست با همسر من باشد ولی احساس میکنم که همسرم هم بدش نمی آید. خواهش میکنم مرا لطفا راهنمایی بفرمایید که چه کار کنم. رابطه من و همسرم با این اتفاقها اصلا خوب نیست شاید بیشتر لجبازی از طرف من هست که میخوام حرص اورا در بیاورم. فقط به هم فحش میگوییم.کارهایشر را قبول نمیکنه. من هم مدام تکرار میکنم که چرا تو با من این رفتار کردی . حتی بعضی موقعها فیزیکی هم هست و من هم هر روز به او میگویم که من فقط طلاق میخوام. برویم طلاق بگیریم. اشتباه او این هست که ۱_ بسیار دروغ میگوید در باره هر چیزی. ۲_ اعتمادی ندارم به او ۳ _دیگر آون احساس خوب و ندارم. و او قبول نمیکنه. و خودم هم دلم نمیتواند طلاق بگیرم. مشکلم این است که نمیتوانم ببخشم و اعتماد کنم وهمش به او سر کوفت میزنم. و میترسم دوباره این رفتار هایش تکرار شود نه میتوانم با همسرم رابطه خوب داشته باشم و نه تحمل طلاق و ندارم. به من بگویید چه کار کنم و به فقط حرفمان همین چیزها هست………
[پاسخ]
سلام و خسته نباشید من ی دختر ۱۴ سالم که اولین باره عاشق شدم وخیلی هم پسرو میخوام اونم خیلی میخواتم بخاطر من کار میکنه در میخونه داره خونه میخره ماشین خریده اونم با چه فشاری و سختی اما خانواده من خیلی متعصبن اخه من یبار اجبار یکی از دوستام با یه پسر دوست شدم و وابستش ولم کرد بلد از ۴ ماه من خود کشی کردم افسرده شدم این پسره منو نجات داد کمکم کرد که دوباره شدم ساحل اول که دوباره خندیدم میترسیم میخواد پا پیش بذاره حداقل واسه ااشنایی خانواده ها میگه من رابطه اینجوری قبول ندارم من تو رو انتخابت کردم بخاطر پاکی و نجابتت نمیخوام به نحابت و پایکت لطمه بخوره حتی دستمم نمیگره میگه تا زمانی که مال من نشدی بهت دست نمیزنم .ولی میترسم به خانوادم بگم میترسم دورمون کنن زندانیم کنن هم امکاناتم جمع کنن میترسم منو به کل خانواش معرفی کرده همشون راضین میگن انتخابش خوبه ولی من ا۰ز عکس العمل خانوادم میترسم یبار امدم حرفش پیش بکشم هی تو گوشم تو لیاقتت بیشتره منصرفم کردن که بهشون بگم تروخدا کمکم کنید
[پاسخ]
Nazi پاسخ در تاريخ مارس 28th, 2015 16:23:
زود شروع کردی
[پاسخ]
بد نبود
[پاسخ]
از خدا می خوام همه مون به کسی که دوسش داریم برسیم.
[پاسخ]
من بیشتر دخترای دورو برم یا نامزد دارن یا اکثرا دوس پسر.ولی من تا جایی ک یادمه از بچگیم خیلی مغرور بودمو و نذاشتم پسری بهم نزدیک بشه حتی پسرای فامیل.اما دختره ضد پسر هم نیستمو دلم میخواد ی زندگی سالم و عاشقونه داشته باشم.گاهی با خودم میگم من چقدر تنهام.اما اومدم اینجا و تمام مطالبو خوندم و از خدا ب خاطر داشتن این غرور واقعا ممنونم.چون تو این رابطه ها همش نگرانیو استرس ترک شدنه.البته خودم قبلا یکبار اونم بسیار محدود این احساس خوشایندو تجربه کردم اما نتونستم با استرسش و بی اعتمادیم کنار بیامو خودم خودمو منع کردم .فقط میخوام ب دخترا بگم ب چ بهایی؟از کجا میدونین با کسی ک دوستین بهش میرسین؟بالاخره دوست داشته شدن واسه دخترا از همون سن سیزده چهارده سالگی باعث میشه ک برن ب سمت این دوستیا .ولی بخدا عینه ظلمه ب خودتون.ظلم ب زندگیتون.ب شرایط خوبی ک میتونین تو زندگی داشته باشینو ب خاطر کسی ک نمیدونین تهش ماله شما میشه یا نه از دست میدین.ب تمام روزایی ک گریه میکنینو زیباییتونو ب خاطره غصه از دس میدین ک حتی معلوم نیس سالها بعد از اینهمه غصه بازم ناراحت میشین ک شاید وقت تلف کردن بوده.ب هر حال هر چی تنهاتر باشی خوشبخت تری.ی موقعی ی شرایط خوبیم اومد سراغت قبول میکنی و میری خوشبخت میشی.در هر صورت من ارزو میکنم تا همه ی دختر پسرایی ک همدیگرو دوس دارنو دلشون میخواد با هم زندگی کنن موانع بینشون برداشته بشه و خوشبخته خوشبخت بشن.ولی بازم میگم دخترا مراقب باشین.واس منم دعا کنید هیچ وخ گرفتار این روابطای نامعلوم نشم.امین
[پاسخ]
نسترن پاسخ در تاريخ مارس 16th, 2015 10:39:
سلام فاطمه جان واقعاخوش به حالت که تاحالاغرورت اجازه نداده کسی بیادتوزندگیت ازت میخام همیشه به این کارت ادامه بدی ازخدامیخام هرکی قسمتته هرچه زودتربیادخاستگاریت.خیلی خوشحالم که تن به این دوستیا ندادی.
[پاسخ]
کسی ک دوستت داشته باشه واسه عشقش زمان تعیین نمیکنه .نمی خوام نصیحتت کنم چون میدونم شرایط سختیه و جای تو نیستم فقط بدون کسی ک عاشقت باشه برای داشتنت تلاش میکنه نه اینکه وقت تعیین کنه.
[پاسخ]
ماریا پاسخ در تاريخ آوریل 15th, 2015 12:09:
سلام فاطمه جان تو هم مثله منی خدا را شکر دخترای مثل ما منقرض نشدن
من دختری شیعه و ۲۹ ساله شاغل و تحصیلکرده با حیا شیک پوش اهل آرایش و آرایشگاه رفتن نیستم و تا حالا دست به ابروم هم نزدم اما خوش قد و بالا و نجیب و اهل ورزش با چهره نرمال( خوشگل خدادای نیستم اما خیلی ها میگن چهرت به دل میشینه و بدون آرایش خوبی و نیاز به عمل زیبایی نداری) و همه با احترام باهام رفتار میکنند.هیچ مردی جرات نمی کنه برا من دم در بیاره
خواستگار خوب هم داشتم که متاسفانه شش سال پیش رد کردم و الان هم خیلی پشیمونم و مرتب به خودم میگم چرا این کار را کردم و مادرم هم هفته ایی چندبار میگه چرا نه گفتی منم میگم راهنماییم درست نکردید اما حتما حکمتی بوده که قسمت هم نشدیم………..
.موقعیت های دیگه هم هست اما پسند نیست .
دخترا موقعیت ازدواج مناسب یعنی خواستگار که خونوادش تماس گرفته را مثل من سر فوق لیسانس از دست ندید. اما اهل دوست پسر و این برنامه ها به هیچ وجه نباشد چون گناهه و اشتباهه
مردا اگه چیزی را بخوان در جا می خوان صاحبش بشن اگه شما را بخوان با خانواده خدمت میرسن تا از دستتون ندن شک نکنید در غیر اینصورت سرکارید
مردی که میگه چیزی ندارم به خانوادت چی بگم شما هم بگید کار ما گناهه من به خدا چی بگم؟ نمی خوام مثل کبک سرتون زیر برف باشه
زن یا دختر باید با حیا و مغرور باشه وگرنه بدرد نمی خوره و مورد سواستفاده عاطفی و جنسی قرار میگیره حتی آقایون
ان شالله سال خوبی برای هممون باشه و به سرانجام برسیم و از این تنهایی د ربیایم
آمین
دخترا حواستون به خودتون باشه درسته فساد داره کم کم رواج پیدا میکنه و یه جورایی کلاس داره
اما گناه گناهه
نماز بخونید دعا کنید شیطان ازتون دور بشه و مادرفساد که همان ماهواره باشه را از خونهاتون بر دارید
ما ماهواره داریم اما استانیه
با خیالت راحت کانال عوض میکنم
خونه فامیل هم که میرم سعی میکنم موقعی که تلوزیونشون را روشن میکنند نباشم
اکثرا صحنه های سکسی یا زیر نویسهای سکسی است
به خدا شرم و حیا نیاز زندگیه ماست
در زندگی وقتی کاری را با مخفی کاری انجام میدیم یعنی اینکه روح پاکمون داره میگه گناهه اما شیطون پلید میگه کسی نمی فهمه انجامش بده و خوش باش
پس بی خیال دوستی با جنس مخالف باشید
حتما میگید سنگ مفت گنجشک مفت فوقش میشه یا نمیشه و بهتر از ترشیدگیه ماریا خانم
اما بدونید برا ازدواج مناسب یا معرف مناسب یا محیط کاری یا درسی مناسب باید باشید که فرد مناسب قسمتتون بشه. وگرنه هر که تو خیابون پیدا کرده در خیابون هم از دستش میده ( به جرات ۹۸ درصد اینجور بوده چرا راه دور بریم فامیل و دوستای خودمون)کتاب بخونید و از تجربه دیگران استفاده کنید نه خودتون تجربه دیگران بشید
یا علی به امید ظهور امام زمان خوب باشیم و پاک بمانیم برا منم خیلی خیلی دعا کنید گلهای ایران
[پاسخ]
سلام دوستان خواهش میکنم یکی بهم بگه چیکار کنم؟امرو بهم گف ک فقط میتونیم تا هخر سال۹۳باهم باشیم اعصابم خیلی خورده….
[پاسخ]
فاطمه. پاسخ در تاريخ مارس 1st, 2015 16:01:
تو دیدگاه بالا جواب شمارو دادم.
[پاسخ]
دوستان لطفا کمکم کنین داغونم هر لحظه ممگنه ترکم کنه؟؟؟؟؟؟؟
[پاسخ]
ولی…من دیگه نمیدونم ب چه سازش برقصم بهم التماس میکنه ک برو ولی وقتی میگم بای میگه دیدی دوسم نداری وگرنه نمیرفتی بخاطر همین ن بهش میگم برو ن ولش میکنم ولی دیگه خسته شدم اونم منو دوس داره ولی خیلی مغروره….من موندم تو بلاتکلیفی لطفا کمکم کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[پاسخ]
سلام من الان ۵ماهه با ی پسری دوستم برادر شوهر دخترخالمه خیلی همو دوس داریم ولی اون خیلی مشکلات داره دیگه خسته شده چن بار خواستیم بهم بزنیم ولی من نداشتم عشقم بهش ثابت شده ولی….
[پاسخ]
من ی پسر ۱۸ سالم ی دختر چهارده ساله رو میبخوام اونم منو میخواد پدر ومادرش راضی نمیشن باید چیکار کنم ممنون میشم
[پاسخ]
سلام لطفاهر چه زودترکمکم کنین؟من۵ساله باپسری دوستم.بهم گفت هروقت درسم تموم شدمیام خاستگاریت اماالان درس هردومون تموم شده اون زده زیرحرفاش میگه هیچوقت ازدواج نمیکنم ۱ماهه قهریم من خیلی بهش وابستم نمیتونم فراموشش کنم چیکارکنم که برگرده؟من ۲۱سالمه اون۲۸سال.توروخداکمکم کنین من چیکارکنم تااشتی کنه؟لطفادوستان کمکم کنین؟ممنون میشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
[پاسخ]
niloufar پاسخ در تاريخ مارس 11th, 2015 13:52:
سلام ابجیه من
اگه پسری بعد این چن سال زده باشه زیر حرفش مطمئن باش که در اینده هم این کارو خواهد کرد فقط تو برو پی این کار که چرا نمیخواد باهات ازدواج کنه؟دلیلشو پیدا کن پیش خودت سبک سنگین کن شاید واقعا جدایی ب منفع جفتتون باشه،همیشه دوس داشتن خوشبختی نمیاره اصرار ب برگشتن نکن کسی که بخواد کسی ک قسمت باشه خودش برمیگرده گلم من این احساستو درک میکنم که این حرفارو میزنم فقط پس نزن از حرفام دلخور نشین لطفا موفق باشی گلم
[پاسخ]
سلام
خسته نباشی شرمنده من دختریم بیست و دو ساله و میخوام اگه بشه کمکم کنین خوب من سوم راهنمای بودم و ازپسرا متنفربودم تاسرراهم پسری به اسم ساسان سبز شد وهمیشه دنبالم بو اتفاقی شدیم همسایه ی هم خونشون امد چند خونه پاینتروتایک سال همش دنبالم بود اول دبیرستان که گذشت ازطریق یک دوستم که خیلی دوستش داشتم پیشنهادداد که ج بدم ولی اصلا راضی نمیشدم دویتم قبول کردو رفت نگو که بهش گفته ج من مثبته اینجوریابود که همش دنبالم بودویک کارای کرد که عاشقش شدم چند سال گذشت وبلاهای زیادی به سرم امد برادرم فهمید چندبارباهاش دعواکردن و چندبارم تهدیدخواستم ازش جدابشم ولی قبول نکرد گفت که نگومیرم بگومنتظرتم اشک میریخت ومن قبول کردم چون واقعا دوستش داشتم بازم ادامه دادیم ولی دزدکی ولی این بارهمه خانوادم فهمیدن و اون دانشجوشدو من کنکوردادم وتصمیم گرفتن ازشهردورم کنن واسه دانشگاه رفتم ارومیه قتی رسیدم خیلی گریکردم چون حتی نتونستم بهش بگم و خداحافظی خلاصه بهش زنگ زدم وادامه دادیم ولی ازترس داداشم یک گوشی وسیم دیگه گرفتم که مشغول نباشم وتقریبا یک ترم گذشت و این داداش وسطیم تصادف کردو عمرشو دادن به شما اون توتموم بدبختیای که کشیدم پشتم بود خلاصه من دانضگاهم واونجاادامه دادم تاسه ترم که افسردگی شدید گرفتم وانتقالی گرفتم واسه شهرخودمون بعدتودانشگاه ازادادامه دادم و کل خانوادم ناراضی ازاین دوستی ولی کوتاه نیومدیم و الانم که شدده سال ازعشقمون میگذره و من خاستگارای زیادی داشتم همه رو رد کردم وخانوادم گیردادن که به دردت نمیخوره وازدواج کن من سختی زیادی دیدم و خلاصه کردم چون اگه بنویسم یک دفترمیشه والان اون به خاطرمن ازوقتی دانشجوشده مغازه گذاشته و به درسشم میررسیدتااین که فشارخانوادم زیادشدو به خاطرمن تابه هم برسیم وخانوادم ایرادنگیرن ازدانشگاش انصراف داد والان سربازه اموزشی وخانوادم گیردادن که سربازیش مونده واین دوره زمونه چه طورمیتونه رندگی تشکیل بده منظورشون مغازه داریه واونا نمیدونن رفته سربازی همش خواهربزرگم زیرسرم مبخونه زندگی سخته وتابه خوادبه تو برسه دیرمیشه و دویتات ازدواج کردن واین حرفا میتریم میتریم سرد بشم خواهشن کمک کنیدیک راه حل بزارین ممنونم ازتون
[پاسخ]
فاطمه. پاسخ در تاريخ مارس 1st, 2015 16:13:
منطقی با خانوادت صحبت کن.اگه انقد دوسش داری ک نمیتونی ب کسی فک کنی و اگه اونم انقد دوستت داره ک نمیتونه با کسی باشه.در کل اگه ب اندازه ی کافی از هم اطمینان داری ب خانوادت بگو ک شماها ک نمیخواین من تا اخر عمر مجرد بمون؟اگر ازدواج کنی با کس دیگه ای و عشق این پسر هنوز تو قلبت باشه بدون هم ب خودت و هم ب اون کسی باهاش ازدواج کردی ظلم بزرگی کردی.ک چی؟مگه ازدواج کردن ینی خوشبخت شدن؟با کسی ازدواج کنی و عشق کس دیگه ای تو قلبت باشه بدون عینه بدبختیه و تازه زجز کشیدنات شروع میشه.بازم دارم بهت میگم اگر صددرصد از این اقا ساسان مطمعنی باهاش حرف بزنو و اگر هر دو واقعا دلتون میخواد با هم زندگی کنید پا پس نکشید.ببین اگر حتی خدایی نکرده باهاش زندگی کنیو خوشبخت نشی پیش خودت میگی خودم کردم….اما اگه با کس دیگه ای ب اجبار ازدواج کنیو نتونی خوشبخت باشی تا اخر عمرا باعث و بانیه این بدبختیو خانوادت میدونی.من تمام این حرفارو از خودم گفتم و هیچ تجربه ای تو این مسایل نداشتم اما خانواده ی تو هم از دیدگاه خودشون تو رو راهنمایی میکنن اما این وسط تنها تو هستی ک شرایط خودتو میدونی و تصمیم گیرنده تو هستی . بهتره پیش ی مشاوره هم بری و تکلیف خودتو معلوم کنی چون غیر از تمام زجرایی ک ب خاطر این عشق داری میکشی بلاتکلیفی از نظر من بزرگترین زجر دنیاس.
[پاسخ]
این رابطه هم اولین رابطه ام بودو با چه شورو شوقی منتظر بودم عشقم بیاد تهران که اینطور شد.خیلی غمگینم…
[پاسخ]
ضمن اینکه بار اول که رفت من کلی نذرو نیاز کردم که برگرده و به فرشته اش هر روز نامه میدادم و نشونه میدیدم و اون برگشت.حالا اینروزا دارم از عذاب میمیرم و هر روز آرزوی مرگ دارم.دلم براش خیلی تنگ شده.خیلی.هیچ کاری نمیتونم بکنم.دیگه نتونستم برم سره کار و کارمو از دست دادمو الان همش تو خونه ام و منتظر پیامی از اونو همه فکرم اونه….شغل من ویراستاری بود اما چون تمرکز میخواست نتونستم بمونم و یه جورایی اخراج شدم .میترسم کورشم اینقدر گریه میکنم.من از قبل هم قرص اعصاب میخوردمو افسردگی داشتمو استرس.این جریان تیشه به ریشم زد.حالا به لحاظ جسمیم داغونم.دعا کنید برامویه طرف مریضیامو مشکلاتم.یه طرف دلتنگیم.دارم پرپر میشمو همه روزای عمرم تلف میشه.خسته شدم.بخدااا
[پاسخ]
سلام.منم با یه پسری ۴ ماه دوست بودم.اولش که بهم پیشنهاد داد در حد اینکه ازش خوشم بیاد بود حسم.خوده اونم همون اول بهم گفت براش جذابمو و ازم خوشش میاد و واسش خیلی با ارزشم و بی نهایت دوستم داره.ضمن اینکه اون تو شهر شیراز بودو من تهران واسه همین اولش قبول نکردم اما با اسمسای مکررش بالاخره دوست شدم باهاش.خیلی باهم جور و صمیمی و هم سلیقه ایم.خیلی زود صمیمی شدیم در حدی که واسه خودمونم عجیب بود.خیلی شباهت داریم.اما اون چون هیچوقت موقعیت ازدواج نداشتو دانشجوی اخراجی بودو کلی مشکل داشت همیشه میگفت دوس نداره کسی بهش دل ببنده.من خیلی احساساتی هستم خیلی.الانم عاشق این ادم شدمو اونم همیشه از دلبستگی من میترسید و میگفت نمیخواد هیچ اسیب روحی ای ببینم.همیشه هم میگفت که خیلی دوستم داره.تا اینکه یه روز زنگ زدمو دیدم توی ریجکت لیستشم.بعد ۳ روز تونستم تو وایبر بهش پیام بدم گفت که بخاطر مشکل سیاسی که داشته و بابتش از دانشگاهم اخراج شده باز افتاده تو دردسرو نمیتونه با من در تماس باشه.گفت منم باید بپذیرم نمیشه باهم باشیم.منم بعد از کلی اشکو آه و اینکه دوستت دارم گفتم باشه ولی اگه درست شد برگرد.بعد چند روز بهم پیام داد که خیلی دلتنگمه و نتونسته تحمل کنه و گفت تو وایبر باهام در تماس باش اما به شرطی که وابسته نشی.آخرین پیامامون واسه ۴شب پیشه که خوب بودیم.اما از فردای اون شب دیگه جوابمو نداد.آنلاین بودو ج نداد.و شاید حتی بلاکم کرد.منم بهش پیام دادم باشه من میرم ولی خیلی دوستت داشتم.اونم هیچی نگفت.فرداشبش تو واتساپش استاتوسی گذاشته بود مبنی بر ناراحتی خودش و دلتنگیش.یه شعر.ولی من کلا واتساپ و وایبرو ترک کردمو این شعرو از واتساپ دوستم دیدم.حالا با این حساب ممکنه برگرده؟؟؟
[پاسخ]
سلام بچه ها لطفا کمکم کنید دوس پسرم فکرمیکنه بهش خیانت کردم لطفا بعم بگین چطورى ثابت کنم البته خودشم ازم خواسته بهش ثابت کنم ولى نمیدونم چطورى
[پاسخ]
سلام
من یه سال با یه پسری دوست بودم خیلی باهم خوب بودیم
هیچ مشکلی نداشتیم
ولی یه روز برگشت گفت که دیگه از دست همه خسته شده و میخواد از تهران بره
باورم نمیشد که به این راحتی بخواد قید همه چی رو بزنه
میگفت که حالش خوب نیست و میخواد تنها باشه (میدونستم که مشکل داره و قرص اعصاب میخوره)؛
گفت که نمیخواد منو اذیت کنه
این شد که از بهم زدیم
نمیتونم باور کنم که هیچ وقت دوستم نداشته؛آخه مگه میشه آدم کسی رو دوست داشته باشه و تنهاش بزاره و بره؟
از اون روز پنج ماهه که گذشته
ولی
من هنوزم دوسش دارم ,خیلی عذاب کشیدم تو این مدت و…
[پاسخ]
سلام سحر جان
بنظر من سن تو خیلی کم هست واسه عاشق شدن ،عزیزم من خودم ی دخترم و این روزایی که تو الان باهاش مواجه هستی رو پشت سر گذاشتم این احساسات واسه سن تو خیلی طبیعیه. اما تو سعی کن باهاش کنار بیای و بخاطر احساساتت کاری نکنی که بعد ها خیلی پشیمون بشی به خدا توکل کن، مطمئن باش چند سال دیگه که بزرگتری شدی به حس این روزات میخندی
برات آرزوی موفقیت میکنم آجی سحر
[پاسخ]
برو دنبال عشقت باهاش رابططبهتر کن واسش کم نذار تا بره سراغ اون دختر دیگ اصن هر کاری دوس داری بکن ولی شاید با ول کردنش از خودت روندنش خودتو تا اخر عمرت عذاب بدی شایدم موقعیت های بیشتر خوشبخت باشیدخوشبخت باش
[پاسخ]