می توانید به عشقتان برسید

یکی از سوالای که مکرراً پرسیده می‌شود این است که “آیا می‌توانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟” خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان می‌آید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمی‌شوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که می‌خواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی می‌شوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمی‌تواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما می‌توانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.

میل و نا امیدی – باید نا امیدی را کنار بگذارید

بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی می‌آید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد می‌کند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را می‌سازد. وقتی عاشق می‌شوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته می‌شود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد می‌شود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدی‌ها را دور بریزید.

چطور ناامیدی‌ها را از بین ببرید؟

ساده‌ ترین راه برای از میان برداشتن ناامیدی‌ها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری ۱۰۰ درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق می‌شوید این نور خیلی آرام به شما می‌گوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آینده‌ای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع می‌شود.

ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه

وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستاده‌اید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آماده‌اید. اگر قبلاً عشقتان یک‌ طرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطه‌ای دو‌طرفه را تجربه کنید. شما قهرمان  تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را می‌سازد. شما کنترل ۱۰۰ درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده می‌کنید.

حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. “معشوقتان عاشق شماست” و می‌بینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، “….. منو دوست داره”. ببیند در ۷-۵ روز آینده چه اتفاقی می‌افتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟

اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان می‌خندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند می‌زند. احساس قدرت بیشتری می‌کنید. با خودتان فکر می‌کنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت می‌دیده‌اید و چرا قبلاً نمی‌توانسته‌اید فراموش کنید؟

بررسی عشق

این روش‌ها که شما را از احساسات ناامیدانه‌ تان بیرون می‌کشد و باعث می‌شود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت می‌آیند و باعث می‌شوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق می‌خواسته‌اید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمی‌گردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود می‌دانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست می‌دارید یا نه.

اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:

عشق – قدرت پشت خلقت

درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق می‌توانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل ۱۰ دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطه‌ای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانه‌ای برای او می‌فرستید؟

یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانه‌ تان را با آن فرد می‌بینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطه‌ای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمی‌ماند زیرا الان جایی هستید که می‌توانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، “من تسلیم نور معنویم هستم.” “فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم.”

دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق می‌افتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حق‌شناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:

۱- ناامیدی صفر. متعجب می‌شوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
۲-شدیداً احساس شادی می‌کنید زیرا رابطه‌ای زیبا و عاشقانه ساخته‌ اید و به روشنی آن را دیده و حس کرده‌اید.
۳- یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.

رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. ۶۰،۰۰۰ فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در ۸۰ درصد از این افکار عشق و حق‌شناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.

مردمان

زیبــا شــو دات کام

مطالب مرتبط

۴۶۵ دیدگاه‌

  1. سامان گفت:

    سلام بچها خواهشن کمک کنید من عاشق یک دختر تو دانشگاه شدم چند باری با رفیقش بردمشون بیرون از طریق رفیقش بهش گفتم اونم اول میگفت نه راستی دختر ساده ای تازه از روستا اومدن چند باری گفتم گفت فکر میکنم باهاش پیام بازی میکردم میگفت نه ولی همیشه جوابم میداد دوستش میگفت احساس داره بهت که جواب میده چیکار کنم بیاد طرفم

    [پاسخ]

  2. سحر گفت:

    نه ساله عاشق یکیم که یه ساله ازدواج کرده ولی فراموشش نمیتونم بکنم کمکم کنید بعضی وقتا به خودکشی فک میکنم.زیبام پسرا می میرن واسم ولی من فقط عاشق اونم.هر سال یبار میبینمش ولی باز پاک نمیشه از ذهنم

    [پاسخ]

  3. H@NNA گفت:

    سلام…..خیلی دوسش دارم….شاید تقریبا ۵سالی هست که هرشب به فکرشم…..نمیدونم نمیدونم باید دیگه چیکار کنم…..سعی کردم خودمو با هرچیزی ک میتونم سرگرم کنم تا فراموشش کنم….اماااا نشد!!!وای دیوونه کنندس!!!نمیتونم بش بگم‌چون یه فامیله دوره که باش رودروایسی دارم!!!ای خدااااا خودت کمکم کن .. 🙁 باپر کنید ۵سال کم نیست خواهش میکنم راهنماییم کنید.

    [پاسخ]

    დmarziდ پاسخ در تاريخ جولای 18th, 2015 16:29:

    سلام عزیزم
    منم دقیقا درد تورا دارم عاشق یکی از فامیلامون هستم که خیلی باهاش رو در واسی دارم نمیتونم بهش بگم دوست دارم من ۱۴سالمه اون۱۵بدون اون میمیرم من تموم عمرم از ش متنفر بودم میفهمی متنفر حتی حاظر نبودم براش چایی ببرم دراین حد ازش بدم میومد ولی العان ۴ماهه که واسه دیدنش له میزنم وقتی میبینمش دست وپام میلرزه و نمیتونم خودمو کنترل کنم فقط چشمامو میبندم و از کنارش رد میشم وای یبار که داشتم رد میشدم چشمامو بستم اشکم از چشمم اومد پایین اون گفت چرا گریه میکنی گفتم هیچی هیجی آبروم ررفت بعدم اومد بهم گفت برا چی گریه میکردی گفتم هییییچی العان نمیدونم چطوری بهش بفهمونم که دوسش دارم برام دعا کن منم برات دعا میکنم خیلی داغونم من کاملا تورا درک میکنم چون دقیقا دردم مثل توعه

    [پاسخ]

    Ali پاسخ در تاريخ اکتبر 24th, 2015 21:19:

    آقا عشق خیلی بزرگتر از این حرفاس بنظر من شما فقط عادت کردین… مولوی میگه شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما ای دوای نَخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمدو چالاک شد

    [پاسخ]

  4. برومند گفت:

    باسلام اگر آقایی خانمی دوست داره حتما این موضوع رو توسط یک نفر واسطه به خانم برسونه ونظرشو جویا بشه چون ممکنه اون خانم ازدواج کنه ایک عمر اون آقا چشیمون بشه که ای کاش زودتر به او می گفتم ولی خانم ها با کسی دوست نشن چون اکثر آقایون اونا رو برای دوستی میخوان اگر واقعا پسری ،دختری رو بخواد به اون میگه وباخانوادش به خواستگاری اون میره

    [پاسخ]

  5. sara گفت:

    Slm
    Mn 2 sale asheghe pesar daiimam ke 8sal azam bozorgtare chikar konm ke besh beresam

    [پاسخ]

  6. مینا گفت:

    من عاشق معلمم شدم چطور بش بگم دوسش دارم اگه بگم دوسش دارم مطمینن ازم سواستفاده میکنه شاید درک جملاتم سخت باشه ولی لطفا درک کنین و راه حل بدین بهم

    [پاسخ]

  7. خاتون گفت:

    سلام دوستان
    یه کمکی ازتون میخواستم
    من با یه پسری یک ساله دوستم
    خیلی هم دوستش دارم
    من یه اشتباهی کردم که منجر به شکستن غرورش شد
    الانم پشیمونم و میخوام برش گردونم
    میخواستم بدونم میتونید کمکم کنید؟

    [پاسخ]

  8. یاسر گفت:

    سلام.میخوام یه سوال بپرسم که البته مخاطبم دختر خانوماس چون دخترا بیشتر با اخلاق هم اشنان!!!!
    من ۲۰سالمه و حدود ۳-۴سالی هست که عاشق دختر داییم هستم. ایشون یک سال ازم کوچیکتره. پارسال یه نفر رو که خیلی باهاش صمیمی بود رو وادار کردم که موضوع رو بهش بگه، که اونم رفت و گفت، اونم در جواب گفت که باید بیاد خواستگاری واین موضوع رو با پدرم در میون بذاره،ولی نگفت که اونم منو میخاد یا نه. حقیقتش من یه خورده درونگرا وکم رئ هستم ونمیتونم این موضوع رو مستقیم به خودش بگم!
    حالا سوالم اینه که چجوری میتونم احساسشو نسبت به خودم بفهمم؟؟؟؟؟؟

    تو رو خدا تا از دستش ندادم کمکم کنید
    ممنون

    [پاسخ]

    ساناز پاسخ در تاريخ جولای 12th, 2015 14:39:

    سلام
    وقتی که گفته باید بیاد خواستگاری و با پدرم صحبت کنه یعنی اون هم نسبتا تو رو میخواد پس تعلل نکن و یا خودت برو جلو و باهاش صحبت کن چون بعضی از دخترا از اینکه پسرا یکی رو واسطه کنن خوششون نمیاد و میگن اون چرا خودش نیومد و از این حرفا تو هم اگه واقعا میخوای از دستش ندی پس زودتر یا برو خودت باهاش حرف بزن یا برو خواستگاریش

    [پاسخ]

  9. الی گفت:

    سلام ۲۴سالمه الان۷ سال با یکی دوستم از لحاظ وضع مالی خوبه ولی خانواده ی من از اون سر تره من تو دوران ۱۸ سالگی با خیلی پسر حرف زدم نمیدونم چرا اون کارارو میکردم شاید یه دورانی بود گذرا همه اعمالمو دوست پسرم میدونست و قبول کرد چون گفت تو اون زمون چیزی نمیدونستی مهم از این به بعد تو این ۷ سال خودم و براش اثبات کردم ولی خانوادش اصلا راضی نیست باهام ازدواج کنه گفتن یا اون یا ما اونم میگه تا خانوادم راضی نشه نمیتونم اقدامی کنم حالا هر روز باهم به خاطر چیزای بیخودی قهر میکنیم الان ۲ روزه قهریم موندم چیکار کنک ممنون میشم راهنمایی کنین

    [پاسخ]

  10. افسانه گفت:

    دو سال که مهم نیست. اگه در ظاهر خیلی از شما بزرگتر نمیزنه حتما اقدام کنید

    [پاسخ]

  11. تنها گفت:

    سلام من یه سال میشه عاشق دختری هستم که خیلی اذیتم می کنه چند بار بهش گفتم ک دوست داره باهام باشه ولی اون فقط لبخند می زد.داره منو دیوونه می کنه با این کاراش.

    خیلی حرف پشت سرش می شنوم که با فلان پسره واین جور چیزا تو رو خدا بگید چیکار کنم بهش برسم؟؟؟؟

    [پاسخ]

    ali پاسخ در تاريخ جولای 9th, 2015 01:12:

    age asheqeshi ke nemitoni bikhial beshi vali age mikhay bad bakht o bichare nashi y jor ke khialet rahat mishe in be dardet nemikhore negash kon

    [پاسخ]

  12. تنها گفت:

    سلام من تقریبا یه سال میشه که عاشق یه دختر شدم.شب و روزم حرام شده نمی تونم بدون اون زندگی کنم من می دونم اونم دوسم داره چون هر بار بهش می گفتم باهام دوست میشی یا شماره بدم بهم لبخند می زد اما هیچ وقت حرف نزده من خیلی حرف پشت سرش می شنوم که میگن با فلانی هستش و اینجور چیزا.با اینکه هنوز بهم لبخند میزنه و نگام می کنه.

    چیکار کنم تا بهش برسم به خدا من از ته دل عاشقشم.لطفا بهم بگید که باید چیکار کنم چون من دیگه طاقت دوری از اونو ندارم می خوام خیلی زود مال من شه.

    [پاسخ]

  13. آنیسا گفت:

    سلام من یک مدت زیادی است که عاشق پسری شدم تو فامیل ولی اون خبر نداره گاهی وقتا جوری رفتار میکنه که حس میکنم دوستم داره ولی بعضی وقتا جوری رفتار میکنه که انگار ازم نفرت داره واقعا نمیدونم چیکار کنم من عاشقشم ولی از حس اون خبری ندارم وچند بار تصمیم گرفتم بهش بگم ولی نتونستم خواهش میکنم کمکم کنید من واقعا دوسش دارم

    [پاسخ]

  14. الهه گفت:

    متن بسیار عالی بود من که حسابی انرژی گرفتم و همه چیو به خدا میسپارم که اون بهترین بهترین ها رو برا بنده هاش میخاد و صلاحمونو میدونه
    خیرببینید با این متن فوق العاده

    [پاسخ]

  15. شادی گفت:

    سلام من حدود هفت هشت ماه با پسری هستم جدیدا بهش خیلی وابسته شدم اما حس نمیکنم اون کوچیکترین حس به من داشته باشه قبلا شکست داشته چن سالی میگذره از شکستش،میگه هیچوقت زن نمیگیرم و اصلا درباره ازدواج. منو خودش حرف نمیزنه میگه قصدم دوستیه اما گاهی اوقا ت میگه دوس دارم همیشه باهم باشیم وقتی میگم من بالاخره ازدواج میکنم میگه تا قبل ازدواجت باهمیم چیکار کنم اون نظرش تغییر کنه خیلی دوسش دارم

    [پاسخ]

    افسانه پاسخ در تاريخ ژوئن 29th, 2015 16:26:

    چند روز کمتر تحویلش بگیر. حتما جواب میده

    [پاسخ]

  16. علیرضا گفت:

    سلام من یک دختر که خیلی دوسش دارم میخاهم باهاش دوس شم ولی…….

    [پاسخ]

  17. ali گفت:

    سلام دوستان بنده ۱۴ سال دارم و اخیران عاشق دختری شدم و همیشه تو ذهنمه تقریبا از فامیلامون میشه ولی مسئله اینه که ۲ سالی از من بزرگتره لطفا راهنمایی کنید

    [پاسخ]

  18. maryam گفت:

    سلام واقعا یکی به من کمک کنه تورو خدا یکی بگه چیکار کنم
    من ۲۰ سالمه حدود ۵ ماهی میشه با ی پسر تو نت آشنا شدم
    ک واقعا پسر عالی ایه از همون تیپ پسراست ک من دوست دارم
    هنوز عاشقش نشدم چون دوبار بیشتر باهم قرار نزاشتیم
    راستش تو اولین قرار ک باهم داشتیم گفت من قصدم دوستی نیست
    قصدم پیدا کردن شریک زندگیه… واقعا بهش اعتماد دارم چون نشون میده ک قابل اعتماده
    من از ی طرف دوست دارم باهاش ادامه بدم از ی طرفم میترسم چون اساس آشناییمون تو نت هستش دید خوبی ب این موضوع ندام
    واسه همین بهش گفتم ک نمیتونم باهات باشم
    بعد ی مدت نتونستم طاقت بیارم بهش گفتم حاضرم بیشتر باهم آشنا شیم اونم قبول کرد ولی باز ب خودم مطمعن نبودم میتونم باهاش بمونم یا ن
    جدا از اینا تا حالا با پسر رابطه نداشتم
    واسه همین نمیتونم باهاش خوب رابطه برقرار کنم
    خودش میگه من با تمام شرایطت کنار میام تا بتونیم کنار هم باشیم
    با اینکه این همون پسریه ک من تو ذهنم داشتم ولی باز بهش گفتم نمیتونم
    اونم بدون چون و چرا قبول کرد گفت باشه
    اصلا احساسشو نسبت ب من نمیگه اصرار میکنه ک باهم باشیم ولی باز میبینه من راحت نیستم اونم سرد میشه و بیخیال میشه
    کاش میدونستم اونم من رو میخواد یانه
    اینجوری بهتر میتونستم تصمیم بگیرم دربارش
    حالا پشیمونم خیلیم پشیمونم دوس دارم دوباره برگردم
    یکی بهم بگه چیکار کنم .. خواهش میکنم

    [پاسخ]

  19. رویا گفت:

    سلام
    من انقد ناااااامیدم ک هیچ کدوم از این راه کارارو بی تاثیر میدونم.انقد ک سرخورده شدم ناامید شدم.افسرده شدم.من از بچگی عاشق پسری هستم ک زیاد نمیبینمش.نمیدونم شاید از نجابتمه ک وقتی میبینمش سرمو میندازم پایین.هجالت میکشم از این ک تو چشاش نگاه کنم.بخدا دااااغونم.اگه اون ازدواج کنه با یکی دیگه من میمیرم.این تصمیمیه که بعد از کلی فکرکردن بهش رسیدم.

    [پاسخ]

  20. maryam گفت:

    سلام . من یک دختر احساسی و اینکه زود وابسته میشوم . در یکی از مهمانی های خانوادگی با یک پسری اشنا شدم و ازاون خیلی خوشم اومد. چون یه جورایی فکر میکردم اخلاقاتش مثل خودمه . چند روزی با هم در مورد مسائل مختلف در واتساپ با یکدیگر حرف میزدیم . حتی تا صبح بیدار میموندیم . یه روز قرار شد که دوباره تو یه مهمونی همدیگرو ببینیم . اون شب خیلی بهمون خوش گذشت . مثل دو تا دوست خوب رفتار میکردیم . حتی چند باری صحبت های عاشقانه کردیم و حرفای قشنگی بهم میزد. من باورش داشتم . بهم گفته بود من از یه رابطه شکست خوردم یکم زمان میبره تا خوب بشم ولی تو با اومدنت توی زندگیم بهم امید دادیو این حرفا . . بعد از اون . چند روزی . حتی چند هفته ای با هم بودیم و رابطمون هم بد نبود . ولی یک دفعه میدیدم که از صبح به دنبال کارهاش میرفت وبه منم خبری نمیداد . رفتاراش عجیب غریب شد . حتی چند مدتی یک بار بهم پیام میداد . محلم نمیزاشت . وقتی هم می امد مثل ادمایی که تعادل روانی ندارن رفتار میکرد. حرفای بی ربط میزد. میخندید همش انگار هیچ اتفاقی نیفتاده . دیگه کلافه شده ام. یک دفعه منو بلاک میکنه و بهم میگه من با تو کاری ندارم تو خودتو به من چسبوندی . یک دفعه میاد عکسمو میبینه قربون صدقه ام میره . اونروز هم مهمانی داشتیم . هرچه منتظر موندم نیامد . شب بهم پی ام داد که خوش گذشت ؟ من همبا حرص جوابشو میدادم ولی عین خیالش نبود . و بهم گفت که من با کسی هستم مزاحمم نشو . منم چیزی بهش نگفتم . فردای اون روز امد و معذرت خواهی کرد باز. دارم دیوونه میشم . به نظرتون دلیل کاراش چیه ؟
    یه راهی بهم پیشنهاد بدین که فراموشش کنم . من فهمیدم که به درد من نمیخوره

    [پاسخ]

  21. الهه گفت:

    سلام
    تورو خدا ی مشاور یاکسی که واقعا ماهره جوابمو بده خواهشا

    من بایکی ازدوستام ۴سالہ از طریق فیس بوک اشنا هستیم و از جیکو پوک هم اشناییم،قبل از اینکه دوست بشیم تو این ۴ساله بهم هر دفعه پیشنهاد میخواست بده فهمید که با کسی دیگه هستم،اما خب با هیچکدوم حتی ۱هفته هم نساختم،الان دوست شدیم،خودش اصرار کرد که منو ببینه، راستش من مطمئنم که خیلی خواهانه سکسه ازش سوال پرسیدم گفت اگه با کسی رابطه
    بخوام داشته باشم کسیه که برا ازدواج انتخابش میکنم،میدونم برعکس شوخ بودنش تو جمع روی تصمیما ادمه جدی هستش از بدقولی و دروغ بدش میاد، حالا من ی حس بدی دارم احساس میکنم خیلی دوستم نداره،امروز صبح فقط جواب مسجمو داد دیگه حتی زنگم زدم جواب نداد،خودش میدونه که خیلی دوسش دارم،چیکار کنم چجوری رفتار کنم من خیلی میترسم که بره واسه همین اصلا خطر نمیکنم حتی قهرم نمیکنم

    [پاسخ]

  22. الناز گفت:

    سلام ۴ ساله عاشق یه فامیل دور شدم زیاد نمیبینمش فقط تو عروسیا عروسیامون مختلطه نمیدونم اونم دوسم داره یا نه بعضی وقتا نگا میکنه وقتی من نگاش میکنم نگاشو میدزده یا مثلا یبار که مامانشو زن عموش میخواستن بیاد خونمون قرار بود پسر عموش بیارتشون ولی اون اورد در صورتی که لازم نبود نمیدونم چی کار کنم من هم قدم بلنده هم خوشکلم مامانشم بهم میگه خوشکل هر بار منو میبینه ولی حس میکنم خودش خجالتیه بنظرتون چی کار کنم یا چه جوری نخ بدم ببینم عکس العملی داره یا نه از این بلاتکلیفی واقعا خستم لطفا جوابمو زود بدین من ته خطم دیگه

    [پاسخ]

  23. محمود گفت:

    خدا میدونه شاید هم ندونه چقدر خرابشم

    [پاسخ]

  24. علی گفت:

    سلام دوستان اگه امکانش هس هیچ وقت عاشق نشین من الان نزدیک ۳۳سالمه از۱۷ سال پیش عاشق یه دختر شدم همسن خودم بود اونموقع نتونستم بهش بگم چقد دوسش دارم ازدواج کرد الان سه تا بچه داره تا این که دیگه سه چهار سال پیش دیگه به سیم اخر زدم بش گفتم دیونشم اونم گف چرا همون اولا نگفتی الان با اینکه باش ارتباط دارم خیلی شکنجه میشم نه می تونم ترکش کنم نمی تونم باش باشم کل زندگیمو باختم الان نزدیک ۱۵ ساله خونه نشین شدم به هیچ کاری دل نمی بندم یه بارم ازدواج کردم با داشتن یه بچه بازم زنمو با اینکه عاشقم بود طلاقش دادم بیچاره با این که خونه نشین بودم منو خیلی دوس داش ولی نشد که نشد چندین بار خواستم خود کشی کنم ولی به خاطر بچم نتونستم واقعا براخودم متاسفم می خوام کشورمو ترک کنم ببینم مرگ در غربت می تونه این عشق جگر سوزمو تسکین بده خدانگهدار

    [پاسخ]

  25. میلاد گفت:

    سلام. توروخداکمکم کنید چون واقعا نمیدونم چکارکنم.من حدود ی سال میشه ک بای دخترم ک خیلیم دوسش دارم حتی بیشترازخودم.حدوددوماه پیش دوست دختریکی ازدوستام بهم زنگ زد ودرمورد دوستم ازم پرسید دیگه ازاون موقع مای چندوقتایی بهم اس میدادیم وحرف میزدیم البته من اونو ب عنوان ابجیم نظرداشتم وهی ابجی صداش میزدم اونم منوداداش صدا میزد بعد ی مدت گفت دیگه بهم نگوابجی منم گفتم چراولی جواب خاصی نگرفتم گفت دوست ندارم ازاون وقت شک کردم ک احساسی ک به من داره احساس برادری نیس.راستی منوهم ی باردیده بود.ازوقتی ک ماباهم درارتباط بودیم اون ازدوستم یعنی دوست پسرش کم کم سرشده بود تاجایی ک ازهم جداشدن راستی دوست دخترمم ازرابطه ماباخبربودخودم بهش گفته بودولی زیاد راضی نبود.هی خودشوکنترل کرده بودولی دیگرنتونسته بودتااخربهم گفت ک دوستم داره عاشقم شده.اونم نفهمیده بودک من بایکی دیگم.منم بهش گفتم ک عاشقش شدم خودمم نفهیدم چطوراون حرفاروزدم تقریبا ی هفته ای میشدک باهم بودیم ک فهمیدمن دوست دختردارم.گفت بایداونوردکنی بره من خیلی دوست دارم بایدبامن باشی منم اونم کاروکردم اونم ب زور.وقتی ازاون دخترجداشدم نمیتونستم بااین یکی باشم خیلی ناراحت بودم فک میکردم دوسش ندارم اونوبیشتردوست دارم ولی فک کنم اشتباه متوجه شده بودم.ب اون دخترگفتم نمیتونم باتوهم باشم گفت چراحتما دوست دخترقبلیت روخیلی دوست داری منم گفتم نمیدونم اونم ردکردم گفتم دوست ندارم باهیچی کی باشم دوست دارم تنها باشم .هردوشون خیلی منودوست دارن هردوتاشون الان انتظارمیکشن ک برگردم پیششون.توروخداکمکم کنیدک چکارکنم باکدومشون باشم خواهشا زودجواب بدید

    [پاسخ]

  26. zeinab گفت:

    سلام تو رو خدا کمکم کنید من یک سال با پسر داییم دوست بودم ولی الان ۹ ماه ازهم جدا شدیم وقتی جدا میشد گف من لیاقت تو رو ندارم من تا وقتی تو دوسم داری دوست خواهم داشت بابای منم از اینکه پسرداییم ابرو برمیداره و موهای فشن داره زیاد خوشش نمیومدولی بابای من نمیدونست ما همدیگرو میخواستیم شاید اگه میدونست راضی میشد میگف پسر خوبی باش منم همین مدل مو ابرو شو دوست دارم میگفتم طوری که من میخوام باش خودشو میگف من همین مدل هستم عشقم وقتی میخواس تنهام بزار به من گف درستو بخون تا ببینیم خدا چی میخواد منم هنوز عاشقشم نمیتونم فراموشش کنم خونواده هامونم قرار ازدواج گذاشتن نمیدونن رابطه مون بهم خورد منم نمیدونم چیکار کنم تا عید ازش خبر داشتم میدونستم دوسم داره ولی از عید به بعد دیگه خبر ندارم دارم دیوونه میشم تورو خدا کمکم کنید تا بلای سر خودم نیوردم

    [پاسخ]

  27. حامد گفت:

    سلام کی به من کمک کنه عاشق دختر عمه م
    شودم ولی فاصله مون زیاده ۴۰۰ک چیکار کنم

    [پاسخ]

    maryam پاسخ در تاريخ ژوئن 18th, 2015 20:24:

    خب اگه عاشقشی هر جور شده بهش بگو
    بگو ک دوستش داری

    [پاسخ]

  28. مرجان گفت:

    دوستان سلام من ۱۶ سالمه عاشق یه پسر۲۲ ساله شدم هردومون تو زندگی بیشتر از سنمون سختی کشیدیم و تجربه داشتیم خیلی بهم نزدیکیم ولی انگار خیلی دوریم!!!یه وقتایی یه چیزایی میگه که حس میکنم اونم بهم حسی داره حتی از من پیش مادرش هم حرف زده طوری ه وقتی من مادرش و دیدم اون از قبل اسمم و میدونست مادرامون باهم حرف زدن پدرش هم دیدم خانواده ی خوبی هستن خودش ورزشکاره موسیقی کار میکنه و منم موسیقی کار میکنم خیلی باهم تفاهم داریم ولی بعضی وقتا هم یه کارایی میکنه که انگار اصلا حسی نداره!!!نمیدونم حس واقعیش چیه درضمن اون با یه دختر ۴ سال دوس بوده و یک ساله که نامزد کردن ولی یک ماه پیش قرار بود ازدواج کنن که این اقا ازدواج و بهم زد!میگه اخلاق اون دختره عوض شده این نمیخواد بااون ازدواج کنه تازه دختره ازش ۸سال بزرگتره این اقا پسر تو ۱۷ سالگی از سر بچگی با ایشون دوست شده و حالا دختره دیگه ولش نمیکنه میترسم اگر حسم و بهش نگم دلسرد بشه و با اونی که خودش میگه مطمعنم ازدواجمون دوروزم طول نمیکشه ازدواج کنه!بهش بگم؟چیکار کنم دارم از غمش میمیرم خیلی دوسش دارم حتی کارم به بیمارستان کشیده….توروخدا راهنماییم کنید

    [پاسخ]

  29. zahra گفت:

    سلام من ۱۷ سالمه عاشق یکیم که اونم عاشقمه ولی خانواده من به خانواده اون راضی نیستن و میگن خانوادش خوب نیست تورووووخدا بگین من چیکار کنم که مادر و پدرم راضی شن ازتووووون خواهش میکنم من واقعا عاشقشم

    [پاسخ]

  30. zahra گفت:

    سلام من یه دختر ۱۷ سالم که یه پسرو دوست دارم و اونم منو دوست داره خونواده هامونم میدونن ولی خونواده من از خونواده اون خوششون نمیاد به خاطر همین به من میگن فکر اونو از‌ذهنت بیرون کن توروخدا راهنماییم کنید‌که من چیکار‌باید بکنم چجوری راضیشون کنم من واقعا عاشقشم…:(

    [پاسخ]

  31. حسین گفت:

    سلام به دوستان.دختری توی کلاسمون بود حدود چهار سال پیش.حدودا ۶ماه میشه پیداش کردم دوباره منتها توی فیسبوک.یک ماهی میشه ک شماره گوشیشو دارم.بعد از کلی پیام توی فیسبوک و اس ام اس هنوز نمیدونم وابستم شده یا نه.این اواخر ک بهش میگم سرکلاسم و پیام نده ناراحت میشه.اگه ی حرفی رو پیله کنه و بهش نگم قهر میکنه و کافیه من بهش بگم کار دارم سریع میگه خدافظ که اولین نفر گفته باشه.ی بار بهش گفتم چرا اینقد پیله میکنی میگفت نمیدونم شاید من حساس شدم.به محض کوچکترین اختلافی باهام قهر میکنه.من خیلی دوسش دارم و همیشه بهش میگم دوست ندارم که تو رو ناراحتت کنم.میگه ناراحت میشم قهرم میکنم.یه بار سر گفتن ی مسأله پیش پا افتاده که بهش نمیخاستم بگم گفتش بای برای همیشه.فرداش دوباره چنتا اس دادم باهام اشتی کرد.این قهر کردنا دیگه برامون تکراری شده.چیکار کنم؟دوستش داشته باشم یا نه؟من خودم احساس میکنم وابستم شده و البته حساس

    [پاسخ]

  32. taranom گفت:

    سلام من یکی رو خیلی خیلی دوسش دارم ولی نمیدونم اونم دوسم داره یانه ولی وقتی منو میبینه خیلی نگاه میکنه نمیدونم هدفش چیه میشه بگید چطوری میشه ب دستش بیارم؟؟؟؟؟؟؟؟

    [پاسخ]

  33. ندا گفت:

    سلام
    من کسی رو دوست داشتم که سه سال از ته دل آرزو و دعا میکردم که پا پیش بذاره. حاضرم قسم بخورم که اونم منو دوست داشت ولی بخاطر خانواده آداب دانی که داشت حتی یه بار هم به زبون نیاورد. اینو گفتم که بدونید متنی که بالا گذاشته من به مدت سه سال به واقعیترین شکل ممکن انجام دادم طوری که احساس میکردم دارم باهاش زندگی میکنم…یک زندگی واقعی…ولی ایشون ازدواج کرد!!! از روزی که ازدواج کرده کلا شر و شورش خوابیده، اینقدر قبلا شوخ وشنگ بود که آدم ازش انرژی میگرفت ولی الان…کلا رو به پسرفته…خوشحال نیستم ولی ناراحتم نیستم…چون خانواده هر چقدر هم مهم باشه ولی وقتی کسی رو میخوای حداقل با هر زوری هست با خانوادت روبروشون کن…شاید نظرشون تغییر کنه… هرچی باشه زندگی توئه و باید کسی که میخوای یک عمر باهاش باشی باید از ته دل بهش علاقه داشته باشی…حداقل لطفی که میتونی در حق خودت کنی لااقل همینه….بهرحال قانون جذب و کنارگذاشتن ناامیدی و همه چیزایی که بالا گفته وقتی خدا نخواد نشدنیه…من داغون شدم ولی خدا رو شکر که هیچوقت خودمو بخاطر پسری که حتی تواناییه اینو نداشت که حداقل خانوادش رو مجبور به ملاقات با فرد مورد علاقش کنه کوچیک نکردم…
    بخاطر این چیزا خودتونو دلخوش نکنید…خوش و سالم و موفق باشید

    [پاسخ]

  34. شقایق گفت:

    من اسمم شقایقه بای پسری به اسم شایان دوس شدم پسرخیلی خوبی بودمن۱۸سالمه و اون۲۵٫خلاصه خیلی دوسش داشتم اونم دوسم داش قراره ازدواجم گذاشتیم اون پدرمو میشناخت وهمین منوازش سرد کرد تورابطمونم خیانتی نداشتیم ولی خب اون حرفای سکسی میزدو من خوشم نمیومد اصرارداشت حضوری هموببینیم وبیشترباهم باشیم دقیقا توهمین زمان پسرناظممون ب من پیشنهاد دوستی داد و من بخاطرشایان ردش کردم چنتاهم خواستگارداشتم ک ردشون کردم اصلا حاضرنشدم ببینموش فقط بخاطر اون.زیادقهرمیکردم و اونم میدونس دوس دارم منت کشی کنه همیش میگف هرکارمیکنی بکن ولی من ازت دست نمیکشم تنهامشکل من تحصیلاتش بود فوق دیپلم بود و من ازش خواستم حداقل لیسانس بگیره ولی اون قبول نکرد کلا خودرای و مغرور بود تو اخرین قهرمن الکی پسرناظموبهونه کردموگفتم اونومیخوام و شایان رفت…
    رفتو من نابود شدم نمیدونستم اینقد دوسش دارم ب علی دارم روانی میشم بهش پیام هم ک میدم فحشم میده وضع روحیم خرابه ی ماه دیگه هم کنکور دارم میخوام خودموبکشم اصلا جزاون نمیتونم ب کسی فک کنم کمک کنید من چیکارکنم؟خیلی پشیمونم من آیندموبا ائن میدیدم باپدرومادرمم مشکل پیداکردم میگن تو چته دختر؟خودمم نمیدونم چمه فقط میدونم اونومیخوام شایدم اشتباه باشه شاید رفتنش بهتر بوده ولی نمیتونم فراموشش کنم توروخدا کمکم کنید

    [پاسخ]

  35. امیرf گفت:

    سلام، من از کسی خوشم آمده و عاشقش هستم و مادر میخواهد که بر باهاش مستقیم صحبت کنه، چه چوری می شه بزرگتر آدم نظرش طرف رو نسبت به من عاشقش شدم هستم کاملا جلب کند و جواب مثبت اولیه رو بگیرد، حتی در شرایطی که ممکن هست طرف بگوید من فعلا قصد ازدواج ندارم ، با این شرایط چگونه می شه جواب مثبت گرفت.

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 2 =