زندگی کنید

همه افراد تلاش می‌کنند زندگی شان را حفظ کنند و روزگارشان سرشار از آرامش و شادی و سلامت باشد و با مشکلات، بیماری‌ها، غم‌ها و سختی‌ها به نحوی مواجه شوند  که احساس موفقیت کنند و این از همان کودکی که با صدای گریه به اطرافیان گرسنگی، تشنگی و بیماری و… خود را می‌فهمانیم و به مرور تحصیل می‌کنیم ، شغل پیدا می‌کنیم،  حرفه می‌آموزیم برای کسب درآمد و تامین معاش زندگی نیازهای‌مان را تامین می‌کنیم و می‌خواهیم در زندگی پیشرفت کنیم، آغاز می‌شود. اما برای تامین نیازهای روحیه و روانمان چه کرده‌ایم؟ با مشکلات چگونه کنار می‌آییم و چگونه آنها را حل می‌کنیم؟ اصلا حل می‌کنیم یا می‌گذاریم مشکلات همان طور باقی بماند و به شکل یک بیماری جلوه کند؛ مثل سردردهای عصبی، کمردرد، افسردگی، وسواس و… وقتی نیازها‌یمان تامین نمی‌شود و یا به هدفمان نمی‌رسیم، واکنشی نشان می‌دهیم؟

دسته‌ ای از افراد تلاش می‌کنند و دنبال راه حل هستند (مسأله مدار و هیجان مدار): گروهی به دنبال کشف علت و پیدا کردن راه‌ حل می‌گردند و به نوعی به تلاش دست می‌زنند. گروهی زیر بار فشار روانی و عامل ناکام ‌کننده از بین می‌روند. بعضی افراد هم مشکلات را جزء سرنوشت خود می‌دانند و معتقدند قضا و قدر بوده؛ بنابراین تحمل می‌کنند. گروهی دچار اضطراب و تنش شده و تعادل خود  را از دست می‌دهند. واقعیت این است که مشکلات در زندگی همه وجود دارد. بعد از یک آسمان آبی و روشن و نورانی یک آسمان سیاه و تاریک را پیش رو داریم و بعد از یک هوای بارانی، یک هوای آفتابی. سیاه و سفید، بدی و خوبی، شادی و غم، عشق و نفرت! کنار هم هستند. گاهی کودکی به دنیا می‌آید و گاهی عزیزی از دست می‌رود. اینها طبیعت زندگی است. اما چه کسی موفق است؟ کسی که از شادی احساس غرور نکند و از غم هم درمانده  نشود. هر اتفاق و حادثه‌ای فلسفه‌ای دارد. ممکن است از دل حادثه ای ناراحت کننده نعمتی بزرگ و خوشایند بیرون آید.

هیجانات خود را کنترل کنید

سعی کنید از اتفاقات خوب خیلی بالا و پایین نپرید و از اتفاقات بد بیش از حد رنجور نشوید. برای خلاص شدن از شر روحیه بد باید چه کرد؟ درد دل با دوست، تفریح کردن، کار کردن، مطالعه و کمک گرفتن از کتاب یا فریاد زدن، دعواکردن، عصبی شدن و …؟ مثلاً با خواهرمان بحث‌مان شده و نتوانسته‌ایم به او چیزی بگوییم. وقتی به خانه می‌آییم، سر کودک‌مان فریاد می‌زنیم(مکانیزم دفاعی جابه‌جایی). وقتی مشکلی پپش می‌آید و افسردگی بر ما غلبه می‌کند. چه با خود می‌گوییم؟ چه فایده‌ای دارد از رختخواب بیرون بیایم! هر از گاهی نگاهی به ساعت‌مان می‌کنیم و همینطور زمان می‌گذرد و به هیچ کاری نرسیده‌ایم و هنوز در رختخوابیم و یا در جمعی نشسته‌ایم، اما هیچ حرفی برای گفتن نداریم! البته اینکه انتظار داشته باشیم همیشه شاد ویا همیشه منطقی باشیم؛  کمی غیر واقعی و کمال گرایانه است؛ اما مسائل، تجربه‌هایی است که به ما فرصت رشد می‌دهد. با دقت و توجه مشکل را حل کنید و  نگذارید بماند و کهنه شود. گاه برای آنکه از شر روحیه بد خلاص شویم، به تلاش و مداومت زیاد احتیاج داریم. سخت است، اما شدنی است؛ فقط به تمرین و تکرار نیاز دارد. پله پله اما با پشتکار و تلاش و تمرین.

چقدر خوب است اگر در خانه جایی به خودمان اختصاص دهیم و هر اتفاق و مشکلی که پیش آمد به آنجا پناه ببریم و خوب فکر و مشکل را از همه جوانب، با هر کس و هر چیزی که هست، بررسی کنیم. اول برای خودمان و دوم برای طرف مقابل‌ ارزش و احترام قائل شویم و به این چشم نگاه کنیم که او یک انسان است؛ پس قبل از هر چیز به انسانیت خود و طرف مقابلمان احترام بگذاریم و قبل از پرخاش، دعوا، خشم و ناسزا موضوع را بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم؛ شاید از پس این مشکل یک راه حل و یک نعمت از آن ما شود. البته در مواقعی هم ممکن است نتیجه خوشحال کننده نباشد مثلا به این نتیجه برسیم که دوست‌مان را ترک کنیم یا از کارمان استعفا دهیم و….اما همین تصمیمی که بظاهر ما را ناراحت می‌کند، در قسمت‌های عمیق زندگی‌مان شادی و نشاطی کلی به وجود می‌آورد.

قلم و کاغذی را بردارید

۱٫حادثه ناراحت کننده را شرح دهید و تمام و کمال بنویسید. ۲٫احساسات منفی خود را روی کاغذ بیاورید. ۳٫ افکار منفی، خطاهای شناختی و واکنش‌های منطقی را بنویسید. ۴٫ احساسات مثبت خود را بعد از یک نفس عمیق و سبک شدن بنویسید.

انواع خطاهای شناختی


خطاهای شناختی:
فکرها و کارهایی را که انجام می دهیم و واقعیتی که از آن خبر نداریم، را تحریف می‌کنیم.
تفکر هیچ یا همه چیز: نباید  با مسائل مطلق برخورد کرد و همه چیز را سفید یا سیاه دید؛ مثلا نمی‌توان گفت «هیچ» شانسی در زندگی ندارم و یا «همه» چیز بر وفق مراد است.
تعمیم مبالغه آمیز: نباید هر حادثه منفی را شکستی همیشگی پنداشت. وقتی روزنه‌ای بسته می‌شود، جایی دیگر روزنه‌ای باز می‌شود. اگر شکستی در زندگی اتفاق افتاد، جای دیگر با تلاش و کوشش به پیروزی خواهیم رسید.
فیلتر ذهنی: در این حالت، فرد به جنبه‌های منفی می‌اندیشید و از کنار جنبه‌های مثبت بی‌تفاوت می‌گذرد؛ مثلا همیشه اشکالات فرزندتان را به رویش نیاورید. اگر در طول روز یک کار خوب و دو کار اشتباه انجام داد، به همان یک کار خوب توجه و اشتباهاتش را نیز بموقع رسیدگی‌کنید.
عدم توجه به امر مثبت: تمامی کارهای انسان ارزشمند است؛ حتی کوچک‌ترین روزمره؛ پس به آن توجه کنید و سپاسگزار خداوند و خودتان باشید و گاهی بر دست خود بوسه زنید.
نتیجه‌ گیری شتاب زده: ذهن‌خوانی: بی‌دلیل واکنش دیگران را منفی تلقی نکنید و هر عمل و رفتار طرف مقابل را اقدامی منفی علیه خود ندانید؛ مثلا وقتی دوست‌تان جواب تلفن را نداده، فوراً فکرهای منفی در ذهن خود نیاورید تا هم زندگیمان تلخ نشود و هم با فکرهای منفی دوست‌تان را از دست ندهید.

نرگس میر فتاح روانشناس بالینی

زیبــا شــو دات کام

مطالب مرتبط

۴ دیدگاه‌

  1. نغمه گفت:

    عالى بود

    [پاسخ]

  2. s,h(sina گفت:

    سلام من پسری هستم با ظاهر دخترونه و از تیپ پسرونه بدم میاد (البته تو خونه اینجوریم.لباس دخترونه می پوشم )چیکار کنم که بقیه درکم کنند خیلی سخت ان شرایط واسم

    [پاسخ]

  3. hassan گفت:

    بسیارعالی

    [پاسخ]

  4. pari گفت:

    salam mamnoon az saite khobetoon darbareye barkhord ba moetadan ham beguyed

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 + 20 =