اهداف زندگیتان را معنادار کنید
ما اغلب شتاب و تمرکز افراطی روی اهدافی از قبیل ثروت، تحصیلات عالی، مقام و شهرت داریم، اما فراموش میکنیم به دست آوردن همه اینها، به قیمت از دست دادن لحظههایی است که در آن زندگی میکنیم و بیتوجهی به کسانی است که با آنها زندگی میکنیم، میتواند کلیدهای احساس سعادت و خوشبختی را به هنگام رسیدن به هدف، از ما بگیرد. البته داشتن هدف، میتواند به عنوان نیروی محرک و انگیزهای برای فعالیتهایمان باشد و ما را به جلو ببرد اما به یاد داشته باشیم که مسیر و جاده رسیدن به هدف را پیوسته کنترل کرده و در نظر داشته باشیم.
سرعت و نیروی افراطی به قیمت نادیده گرفتن مسیر، نابودکننده است، اما تامل و شکیبایی موجب حفظ و ذخیره انرژی شده و استرس کمتری روی کل سیستمهای بدنی و روانی ما وارد میسازد. زندگی رها از هدف، به این معنی نیست که شما هدف، مقصد یا مسیر حرکتی نداشته باشید، بلکه به معنی زندگی شادمانه، رها از انگیزههای بیرونی، در جهت کسب انگیزههای درونی و برای ساختن خود بهتر است. به عبارتی به طور کامل در حال زیستن، قدری تامل کردن و با گلهای زندگیمان صحبت کردن و به خلق جامعهای کمک کردن که با عشق ایثارگرانه و کار سودبخش، به مفهوم وسیع و زیبای خانواده ارج میگذارد. مطالب این مقاله میتواند مانند علامتهای هشداردهندهای در جاده زندگی، برای رسیدن به رضایت و احساس خوشبختی باشد. به شرط اینکه به این علامتها توجه داشته باشیم و ارزش، معنی و فایده آن را در زندگی تشخیص داده و به تدریج آنها را در خودمان درونی کنیم. نمونه این علامتهای هشداردهنده در موارد زیر مشخص شدهاند:
استفاده بهینه از لحظات زندگی
این حقیقت را باید درک کرد هر گامی که در جهت به دست آوردن اهداف برمیداریم، ارزشی برابر با خود هدف دارد. از زمان حال آن چنان استفاده کنید که گویی پیشاپیش به آرزوهای خود دست یافتهاید. اگر فقط اهدافی را برای خود تعیین کنید و سپس با تلاش افراطی به آن دست یابید، آنچه به دست میآورید، فقط جانفشانی (تحلیل رفتن) بوده است. فراموش نکنید که تمام روزهایی را که در تلاش برای دستیابی به خواستههای خود سپری کردهاید بخشی از زندگیتان است. اگر «تنها» به مقاصد خود میاندیشید و در جهت به دستآوردن تلاش میکنید مطمئن باشید که به بیماری زیادهطلبی مبتلا شدهاید. در چنین شرایطی، پس از آن همه سختکوشی وقتی به اهداف خود دست مییابید نمیدانید چگونه با آنها روبرو شوید، زیرا مدام به آیندهنگری عادت کردهاید و پیوسته در انتظار شرایط بهتری هستید. باز هم اهداف بالاتری را برای خود تعیین میکنید و تلاش خود را افزایش میدهید و این روند آنقدر ادامه مییابد تا پیر و درمانده شوید. آنگاه به خود میآیید و از خود میپرسید: «پس زندگیام چه شد؟»
از نظر یکی از روانشناسان سرشناس (اریک اریکسون)، افراد در دوران پیری عملکردهای گذشته خود را ارزیابی میکنند، آنان برای رسیدن به احساس تمامیت و یکپارچگی تلاش میکنند، سالمندان خاطرهها یا صحنههای گذشته زندگی خو را همانند آلبومی ورق میزنند. اگر آنها به این نتیجه برسند که در مجموع زندگی رضایتبخشی داشتهاند، یعنی به طور مناسب زیستهاند، به احساس تمامیت میرسند و به معنا و مفهوم خاصی از زندگی دست مییابند و در این جهت به شکلگیری صفت مطلوب «خِرد» دست مییابند. به اعتقاد اریکسون خرد شامل پذیرش کل زندگی است، بیآنکه فرد از گذشته خود احساس سرخوردگی کند. چنین افرادی در زندگی احساس رضایت میکنند و حتی مرگ را به عنوان واقعیتی اجتنابناپذیر میپذیرند و از آن هراسی به خود راه نمیدهند. در مقابل کسانی که در گذشته از فرصتهای زندگی به درستی استفاده نکرده و عملکردهای قبلی خود را به صورت منفی ارزیابی کنند، دچار ناامیدی و سرخوردگی میشوند، زیرا به خود میگویند: «دیگر زمانی برای جبران گذشته وجود ندارد.»
با این حال، اریکسون، حتی در همین سنین (پیری) به تحول فردی خوشبین است. تحلیل اریکسون از فیلمی به نام «توتفرنگیهای وحشی»، اوج خوشبینی وی را نشان میدهد. این فیلم، زندگی پزشک ۷۶ سالهای را به تصویر میکشد که همواره موفقیتهای شغلی و علمی فراوانی به دست آورده است، اما هیچ گاه نتوانسته است، حتی با اعضای خانواده خود، رابطهای صمیمی و نزدیک برقرار کند، ولی در اواخر زندگی به این واقعیت تلخ پی برده و باقیمانده عمر خود را صرف ایجاد پیوندهای عاطفی میکند. او تصمیم میگیرد که به نزدیکان خود کمکهای موثری کند و بدین ترتیب نارساییهای گذشته خود را ترمیم میکند و در آخرین لحظههای عمر خود به احساس یکپارچگی و رضایتمندی از زندگی میرسد و حتی دیگر هراسی از مرگ ندارد.
قدمها و لحظههای شادیآفرین
«زندگی هدف نیست، زندگی یک روند متحول است که ما قدم به قدم آن را طی میکنیم و اگر بتوانیم این قدمها و لحظهها را برای خود و دیگران شادیآفرین کنیم به معنی واقعی زندگی کردهایم.»
«مردن را یاد بگیر تا زندگی کردن را یاد بگیری.»
«همه میدانیم که دیر یا زود میمیریم، ولی نمیخواهیم آن را باور کنیم. اگر باور داشتیم رفتارمان تغییر میکرد. میخواهیم درباره مرگ هم خودمان را گول بزنیم. ولی راه بهتری هم هست. آن هم این است که آدم قبول کند میمیرد و هر لحظه برای آن آماده باشد. در این صورت انسان تا وقتی زنده است، بهتر به زندگیاش میرسد و به همه چیز جور دیگری نگاه میکند. آن وقت دنیا و اطرافیان را به درستی تجزیه میکند و تنها به کارهایی که خیال میکند خیلی لازم است نمیپردازد، جاهطلبی را کنار میگذارد و جایی برای کارهای معنوی باز میکند، به خانواده و عزیزان خود اهمیت بیشتری میدهد و در کل زندگی کردن واقعی را یاد میگیرد.»
اهداف جهانی داشته باشید، تا شخصی
روانشناس سرشناسی به نام «مزلو» میگوید: «آنان که پیوسته و فقط در تلاشند تا به اهداف بالاتری دست یابند عموما انگیزهای جز کمبود ندارند.» به عبارت سادهتر آنچه آنها را به تلاش افراطی وامیدارد این انگیزه است که داشتههایشان کافی نیست. بنابراین پیوسته در تلاشند تا آن را کامل کنند. «افکارتان» را به کمبودها و ضعفهای شخصی متمرکز نکنید و در تلاش افراطی برای رفع آن نباشید، چرا که در این صورت فرصت لذت بردن از زمان حال را از دست خواهید داد. اگر هدف شما تملک، کنترل، ساختن و توسعه باشد، نهایتا ما و شما شدیدا از بر هم زدن تعادل طبیعت رنج خواهیم برد. اگر یاد بگیریم به یک خانه کوچک نه ویلایی، یک ماشین و نه دو ماشین قانع باشیم و زمین را با سایر ساکنان آن شادمانه تقسیم کنیم پاداش، زندگی شاد و سالم خواهد بود. با وجود اینکه ادعاهای عنوان شده، مبنی بر اینکه رقابت امری طبیعی است، ولی همکاری و همگامی مورد توافق است که منجر به ایجاد سلامتترین سیاره، مردم و سایر ساکنان زمین میشود.
جدایی (تنهائی و انزوا) علت اصلی احساس کمبود است. جدایی منجر به افسردگی، احساس فشار برای تلاش و تعارض میشود. وقتی ما چیزی را از بقیه جدا میکنیم و آن را مال خود میدانیم، نَفسمان ارضاء میشود.
اما بهای سنگین آن فاصله گرفتن از بقیه، خلقت و آفرینش است. چه بهتر که خود را یک میزبان و مهماندار در نظر بگیریم و به خاطر نسلهای بعدی هم فعالیت کنیم و به این نکته فکر کنیم: آنچه حالا از آن ماست یک صد سال دیگر از آن ما نخواهد بود. درمان این درد اندیشههایی از قبیل: بههم پیوستن و ارتباط، صلح، عشق، بخشش، نوعدوستی، پذیرش، حمایت کردن و … است.
این نوع اندیشهها به این نکته اشاره دارد که، جهان را همانگونه که هست دوست بداریم و خیر و صلاحی را که «اکنون و اینجا» به سویمان روان است بپذیریم.
در درون احساس شادمانی و شعف کنیم، آرامش و متانت را به جای جنگ و ستیز قرار دهیم، حرمت و فروتنی نسبت به همه چیز زندگی را جایگزین حرص و طمع سازیم. خودمان را متقاعد نکنیم که این کارها عملی نیست و تنها گفتنش آسان است. ما آفریننده و انتخابکننده اندیشهها و اهداف خویش هستیم و میتوانیم به اختیار آنها را تغییر دهیم.
نرم و آهسته به هدفهای خود برسید
اغلب، مردم اهدافی را انتخاب میکنند و آن را با ارزشترین قسمت زندگی خود میدانند و برای رسیدن به آن عجله و اصرار زیاد دارند. قسمتی از این مشکل به این دلیل است که همه عجله دارند و معنی زندگی را پیدا نکردهاند، لذا به دنبال آن میدوند. آنها مدام به ماشین بعدی، به خانه بعدی و به شغل بعدی فکر میکنند و وقتی آنها را به دست میآورند میبینند برایشان ارضاکننده نیست و در نتیجه شروع به دویدن میکنند. اگر برای رسیدن به مقصد خود مصرانه و با فشار در تلاش هستید، با اراده جهانی (قوانین خلقت و طبیعت) از در مخالفت برآمدهاید و در نتیجه حتی موجب به تعویق انداختن کارها میشوید.
روانشناسیِ متداول شده موفقیت و تشویق برانگیزِ «به دنبال آن بروید»، رویکرد و عنوان بسیاری از کلاسها و سمینارهای امروزی میباشد… هرگز کمتر از آنچه میتوانید باشید، نباشید. شما شایستگی بالاتر از اینها را دارید! کمال در چند قدمی شماست! البته در صورتی که با جدیت به دنبال آن بروید. حتی اگر به آنچه میخواهید نرسید، باید به دنبال آن بروید. همه چیز از آن شما خواهد شد. آیا آماده رفتن هستید؟… سخنران جملاتی از این دست را میگوید و حاضرین روی پا میایستند و دست میزنند! البته این پیشگوییها نادر است، چون تا زمانی که ما «در پی آن» هستیم (موفقیت) جایی را پیدا نخواهیم کرد که «آن را» پیدا کنیم و هنگامی که به آنچه میخواهیم نمیرسیم احساس شکست میکنیم، چون «آنچه میتوانستیم باشیم» نیستیم، درباره خودمان و آنهایی که احساس میکنیم در این راه مانع پیشرفت هستند، احساس خصومت میکنیم. اما نتیجه مطالعات نشان میدهد، اگرچه برخی از موفقیتهای کوتاهمدت ممکن است به علت سرعت عمل، کمالگرا بودن و سختکوشی زیاد به دستآید، ولی به طور وسیعتر، فرد بسیار موثر و موفق، شخصیتی کاملا متفاوت دارد.
او مسائل مهم زندگی خود را میشناسد و با آنها زندگی میکند. فرد متواضع، آرام و صبوری است و به خانواده اهمیت میدهد. این افراد شادمانه زندگی میکنند، خندهرو هستند، احترام افراد روشنفکر و محبت کودکان را جلب میکنند، انتقادپذیر و برای دیگران مفید هستند و همین طور شکرگزار زیباییهای خلقت، مواهب و آنچه دارند هستند. اما افراد آرام برداشتی نادرست از منابع موفقیت دارند و به چیزی تسلیم میشوند که علم پزشکی و روانشناسی آن را واکنشهای استرسی و افراطی مینامد.
ما روانشناسان افرادی را که بسیار سختکوش، رقابتجو، جاهطلب و بیتاب هستند (احساس میکنند که زمان خیلی فوریت دارد) تیپ شخصیتی A مینامیم. در این افراد امکان اثرهای زیانبار استرس از قبیل بیماریهای قلبی، زخم معده، میگرن و آسم افزایش مییابد. به هر حال برخورد شکیبا و آرام با زندگی و حتی الگو گرفتن از رفتارهای افراد آرام و خونسرد، میتواند یکی از روشهای کم کردن خطر استرس باشد.
کیوان علوی زاده کارشناس ارشد روانشناسی
زیبـاشـو دات کام
کاش همه چیز همین جوری بود که شما میگین. الان زمونه طوری شده که اگه خوردی زمین هر کی از کنارت رد میشه می خواهد زیر پاش له ت کنه.
[پاسخ]
از عضوشدن در این سایت خوشحالم
[پاسخ]
ﺭﻭﺯﻱ ﻳﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺷﺖ: ‘ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ! ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟ ‘، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﻭ ﺩﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺍﺗﺎﻕ ﻳﮏ ﻣﻴﺰ ﮔﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﻳﮏ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ، ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻮﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻻﻏﺮ ﻣﺮﺩﻧﻲ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺤﻄﻲ ﺯﺩﻩ ﻣﻲ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﺷﻖ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﻱ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭ ﺑﺒﺮﻧﺪﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﻲ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺷﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ‘ﺗﻮ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ، ﺣﺎﻝ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ’، ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﻌﺪﻱ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ، ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻠﻲ ﺑﻮﺩ، ﻳﮏ ﻣﻴﺰ ﮔﺮﺩ ﺑﺎ ﻳﮏ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺭﺵ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰ، ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺎﺷﻖ ﻫﺎﻱ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﻲ ﻗﻮﻱ ﻭ ﭼﺎﻕ ﺑﻮﺩﻩ، ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ، ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ‘ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﻢ؟!’، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ‘ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺪﻫﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﻃﻤﻊ ﮐﺎﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺒﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ!’ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﻮﺳﻲ ﻓﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻋﻴﺴﻲ ﻣﺼﻠﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪ، ﮔﻮﺍﻩ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﮐﻠﻤﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺩﻡ ﺁﺧﺮ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻗﺮﻭﻥ ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺧﺪﺍ (ﻣﻠﮑﻮﺕ ﺍﻟﻬﻲ) ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ۹۳% ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ ۷% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻦ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ ۷% ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺗﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﻏﺬﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺳﻬﻴﻢ ﺷﻮﻡ
حیف است اسیرغم دنیاباشیم.دلسوخته چون لاله صحراباشیم.حیف است زدیده پاسبانی نکنیم بامریم ویاس مهربانی نکنیم.روزی که فلک جسم مراخاک کند.حیف است شکایت ازجوانی نکنیم!
در مدرسه ؛ آرزویمان تمام شدن درسمان است !
در سربازی ؛ پایان خدمت ….
در دانشگاه ؛ گرفتن مدرک ….
در عاشقی ؛ ازدواج کردن !
چه موجودات عجیبی هستیم ،
آرزویمان تمام شدن بهترین روزهای زندگیمان است … !!!
عذاب قبرخیلى سخت است مخلوق نمى تواند عذاب قبر را تحمل کند قبر جایی تنگ و تاریک وجاى مار و حشرات است پس بیایم پنج وقت نماز را سروقت بخوانیم و قرآن را مطالعه کنیم وکار نیک انجام دهیم براى پنج نفر بفرست تاخدا از تو راضى باشد.
[پاسخ]
خوب بود ولی به نظر من باید برای رسیدن به هر هدفی باید تلاش کرد درست که زمان خود را در تلاش می گزرانیم ولی نتیجه ان را هم خواهیم دید
[پاسخ]
سلام من هم مثل پزشک داستانتون شدم ولی در۴۰سالگی متوجه شدم باچه سرعتی پیش رفتم همه چیز دارم خداراشکرولی به گذشته برمیگردم میگم اینهمه شتاب برای چی بودکاشکی اهسته تر کارمیکردم حداقل بزرگ شدن بچمو میدیدم الان که همهچیزدارم میدونم اونموقع که دانشجوی نداری بودیم هم خیلی خوشبخت بودیم به اندازه حالا
[پاسخ]
سلام مرسی از مطالب خوبتون اگه میشه بگین چطوری میتونیم ذهن همیشه مثبت داشته باشیم
[پاسخ]
حسین پاسخ در تاريخ مارس 25th, 2013 06:08:
سلام همین ک دوس داری ب چیزای مثبت فکر کنی اولین قدم واسه اینه ک ذهن مثبت اندیشی داشته باشی
[پاسخ]
ممنون جالب بود
[پاسخ]
سلام
سایت جالبی دارید.لطفا بیشتر مطلب دزباره درست کردن دستبند بذارید.ممنونم
[پاسخ]
سلام خدا قوت.مطلبش واقعا عالی بود من که خیلی استفاده کردم .متشکرم از زحمات شما .موفق باشید
[پاسخ]