چطور رابطه عاطفی ناسالم را تمام کنیم؟

قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است و اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم. به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.
برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند. این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

۱- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید:
اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با نامزدتان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد. وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.
شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد. این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.

۲- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید
در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری». عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید.
وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود. بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود. جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد

نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید

۳- با وقار رفتار کنید
از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.

۴- صادق باشید
نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید. اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است. شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.

۵- بی خیال کلیشه هایی مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید
این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است،ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

۶- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا
این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی … جور دیگری بود. این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید. چطور رابطه عاطفی را تمام کنیم؟

۷- کامل قطع کنید
برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد مثل خواهر و برادر باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست. این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

۸- موقع خداحافظی قدرشناس باشید
خیلی خوب است که هنگام خداحافظی دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

۹- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید
التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. فرد بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است. این پروسه به شدت حساس است و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود. بنابراین هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که ردی از او در زندگی تان حفظ کنید.

۱۰- از او شیطان نسازید
این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.

۱۱- درد را به زور از بین نبرید
بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید. پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.

باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید

۱۲- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید
به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.
در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجور فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.

ماهنامه موفقیت

زیبــاشــو دات کام

مطالب مرتبط

۱۸۵ دیدگاه‌

  1. ghasem گفت:

    اقایون کمک کنید!!!
    از کجا متوجه شم حس دختره عمیقه خودش میگه چون مث باقی پسرا نیسم بخاطر پاکیم انتخابم کرده و منو دوست داره ایا کافیه از نظر ظاهری تقریبا در حد همیم .ایا راهی هس؟
    چن ماه فکرمو مشغول کرده
    راهی هست پدرش راضی بشه بنظرتون ترو خدا جواب بدید

    [پاسخ]

  2. ghasem گفت:

    اقایون کمک کنید!!!
    از کجا متوجه شم حس دختره عمیقه خودش میگه چون مث باقی پسرا نیسم بخاطر پاکیم انتخابم کرده و منو دوست داره ایا کافیه از نظر ظاهری تقریبا در حد همیم.ایا راهی هس؟
    چن ماه فکرمو مشغول کرده
    راهی هست پدرش راضی بشه بنظرتون ترو خدا جواب بدید

    [پاسخ]

  3. dj saeed گفت:

    کی میتونه بگه عشق بالاتره یا دوست داشتن؟؟

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ ژانویه 20th, 2014 10:26:

    djsaeedعزیز سلام . عشق خیلی بالاتر از این حرف هاست. شما باید تجربش کنید تا بفهمید. من خودم عاشق کسی بودم چهار سال تمام با هم بودیم ولی هرگز بخودم اجازه ندادم دستش را لمس کنم چون می ترسیدم فکر کنه بخاطر مسائل دیگه دوستش دارم. ولی بهش ثابت کردم عاشقشم. همه کار براش می کردم. هیچ وقت ازش انتظاری نداشتم شده بودم ایشونو دیگر بقیه برام بی معنی بودند هر کی را نگاه می کردم ایشون جلو چشمم ظاهر می شد. براش می نوشتم و می خوندم ایشون اول من را مسخره می کرد ولی بعدها که دید اینقدر کلمات زیبایی را دارم می نویسم ایمان پیدا کرد و گفت فقط یک عاشق می تواند اینقدر احساس زیبایی داشته باشد و وووو بنابراین از همه جوانها خواهش می کنم عاشق شوند تا زندگی واقعی را بفهمند. مادیات و زیبایی وووو همه و همه تنها چند روز معنی دارند ولی عشق ابدیست. می ماند. پس عاشق شوید.موفق باشید

    [پاسخ]

  4. dj saeed گفت:

    سلام دوستان.خسته نباشید ازاین همه همیاری..
    ولی باید بگم متاسفانه تو جامعه ای زندگی میکنیم که دیگه به عشق ومحبت زیادتوجه نمیشه!!! همه چی شده مادیات وهوس!!!!!!!!!!
    مگه نه؟؟

    [پاسخ]

  5. ghasem گفت:

    سلام.اقا من با یه دختر خانوم تو محل کار طرح اشنایی رختیم بمنظور ازدواج خودمون راضیم ولی خانواده اون اصلا راضی نمیشن واسه شون مهم پوله
    یعنی حقوقی حدود شیصد هفتصد میخاد پدرش
    خودمونم بهم وابسته شدیم به نظر شما چکار کنیم؟
    تموم کردن رابطه؟
    خواهشا زود جوابمو بدید
    حقوق متعارف محل زندگی منم حدود چهارصده
    ایا ادامه رابطه عاقلانه هس؟

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ ژانویه 18th, 2014 08:24:

    سلام قاسم جان . موافقت پدر و مادر همکارتون بسیار مهم هستش. چون بدون موافقت و راضی کردن آنها بعدا برای شما مشکلات زیادی پیش خواهد آمد. بنظر بنده شما باید دقیقا بدانید که خانم همکار شما چقدر شما را دوست دارند . اگر علاقه فقط برای ازدواج هست و عشق و علاقه شدیدی وجود ندارد مطمئا باشید بعدا برای شما مشکلات زیادی خواهد داشت. ولی شما هم باید بدونید باید حد و اندازه زندگیت و توقعات دیگران را بشناسی. فقط عروسی کردن ملاک نیست باید عواقب بعد عروسی و شکلات بعدی را هم مدنظر قرار بدهید. در زمان حال پول در زندگی رول اصلی را خیلی وقتها بازی می کند تو رویا هم نمیشه زندگی کرد باید واقعی بود . موفق باشید و شاد

    [پاسخ]

    ghasem پاسخ در تاريخ ژانویه 18th, 2014 22:14:

    مرسی حرف شما درست ولی خدا خودش شرایط و درست میکنه از کجا متوجه شم حس دختره عمیقه خودش میگه چون مث باقی پسرا نیسم بخاطر پاکیم انتخابم کرده و منو دوست داره ایا کافیه از نظر ظاهری تقریبا در حد همیم.ایا راهی هس؟

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ ژانویه 20th, 2014 10:16:

    قاسم جان باهاش کاملا شرایط زندگیتو در میان بگزار. ببر خانودتو بشناسه. وسع مالیتو بدونه . درسته همه چیز پول نیست ولی این را روزهای اول ازدواج همه می گند ولی بعد اینکه روابط عادی شد و گرفتاریها اوج پیدا کرد باید این حرف را از همدیگر شنید . اگر چنان شود هیچ مشکلی نخواهی داشت. اگر ایشان قبول کردند مطمئن باش خوشبختترین آدم روی زمین خواهید شد. ولی اگر مطمئن نشدی باز در شرایطی قرارش بده که قانع بودن و گذشتشو ثابت کنه. مثلا براش کادو معمولی بخر که زیاد ارزش مالی نداره. ببین عکس العملش چی میشه؟؟؟ موفق باشی.

    [پاسخ]

  6. زيبا گفت:

    با سلام
    ممنونم که وقت باارزشتون رو به پای درد ودل ما میگذارید
    منم مثل بقیه یکم درد و دل دارم اگه منت بذارید کمک کنید
    چند وقت پیش یه اقایی با خانوادش به خاستگاریم اومدن منم به احترام دو خانواده یعنی بزرگتر ها قبول کردم که صحبت کنم.بعد از اشنایی متوجه شدم بیسواده ومنم لیسانس. با این وضع تازه از زندان به خاطر چک تو معامله ازاد شده بود از صحبتهاش به این نتیجه رسیدم که واقعا قصد زندگی داره.چون میگفت اگه قراره پله های دادگاه رو بریم از الان بهم بگو که تموم کنیم من میخام زندگی کنم واز زندان ودادگاه خسته شدم بعد از یه مدت کوتاه به اصرار خودش سعی کردکه زود صیغه محرمیت خونده بشه منم بعداز چندروز قبول کردم عقد دائم بشه چون خانوادم صیغه موقت رو قبول نمیکردند.بالاخره به خوبی و خوشی عقد کردیم واین اقا از فردا دنبال خونه و خرید وسائل منزل بود اونقدر شوق داشت که میگفت هفته بعد حتما باید خونه خودمون باشیم تو این مدت با هم رفت و امد کردیم تا اینکه بعد از یک هفته به تلفنم جواب نداد من پیگیر شدم و از مادرش پرسیدم گفت نمیدونم هرچی شده بین خودتون شده فقط پسرم ازم سوال کرد وسایل خونه رو با هم میریم بپسندیم یا نه منم گفتم نه تو و نه خانومت خودم تنها میخرم.از اون موقع پسرم نه غذا میخوره نه با کسی حرف میزنه با همه پرخاشگر شده.
    خلاصه سرتونو درد اوردم بعد از چند وقت مادرش خبر اورد که پسرم کنار کشیده و دیگه نمیخواد ادامه بده خواهشا توافقی تموم کنید و یک برگه از داد گاه پر کرده بود به نا م طلاق توافقی.منم گفتم تا با خودش حرف نزنم قبول نمیکنم.تا اینکه با خودش صحبت کردم گفت من اون زندگی که میخواستم نشد ودیگه نمیخوام ازدواج کنم میخام تا اخر عمر تنها بمونم من شانس نیاوردم من قسم خوردم که جدا بشیم و ۵۰درصد مشکلام با این طلاق حل میشه و نمیخوام منو بعد ها که دیدی نفرین کنی منو حلال کن وتموم کنیم من دیگه نیستم.منم گفتم من راضی به جدایی نیستم اما حالا که نمیخوای خودت هر طور که میخوای انجام بده ویک ماه تلاش کردم از مشاور گرفته تا محبت و صحبت باز هم رو حرفش ایستاده پدرش بهم میگه زود تسلیم نشو تا همه چی معلوم بشه اما مادرش میگه زود تموم کنین پسرم داره زجر میکشه نمیخاد زندگی کنه.خود شخص هم هنوز اقدامی نکرده و تلاشش به اینه که توافقی تموم بشه با این شرایط هنوز کار ما معطله تا ببینیم که چی میشه خودم هم نمیدونم چیکار کنم اگه راه حلی دارید خیلی ممنون میشم

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ ژانویه 6th, 2014 15:12:

    زیبا جان سلام . بنظر من شما باید هدف اصلی شخص را پیدا کنید . یعنی بدونید علت اصلی چیست . اگر نامزدت بهت گفت علت را . بدون که دوستت داره . البته امیدوارم بهانه اش شما نباشید؟؟؟ یعنی علت در شما نباشه؟؟ در هر صورت چون جوانها حساس هستند تا خانوادشون میان آنها را با اجبار به کاری تشویق نمایند زیر همه چیز می زنند و می گند می خوام تنها بمونم یا بمیرم یا ترک کنم شما را. چون به کاری که اول کرده بودند اعتقاد زیادی دارند و می گند یا اون یا هیچی. بلاخره اینها جنبه مثبتی بود که گفتم ولی جنبه منفیش این هست که ایشان توان یا جرات تحمل مسئولیت را ندارند. چون رو پای خودشون هم نمی ایستند و وابسته به خانواده هستند لذا کا را سخت می بینند . و یا احتمال آخر اینکه شاید پشیمون شدند و دیگران را بهانه می کنند . این از آن نکته های آخری است که باید بهش فکر کنی و جوابی پیدا کنی. ولی در هر صورت بدون منطق و با احساس زیاد حرکت نکن و خودتو و زندگیتو دستکم نگیر . موفق باشی.

    [پاسخ]

    زيبا پاسخ در تاريخ ژانویه 8th, 2014 01:27:

    باسلام و سپاس از اینکه راهنمایی وکمکم میکنید
    این شخص یکبار شیفته یک کسی شده که علی رغم مخالفت خانواده با او ازدواج کرده بعد هم شکست سختی خورده. الان هم توی حرفاش معلومه که یکبار که به حرف بزرگتر توجه نکرده شکست خورده. ایندفعه مادرش اون را از این ازدواج نهی کرده به خاطر همین میخواد که به حرف بزرگترش گوش کنه تا دوباره شکست نخوره.چون وقتی اولیل بهش زنگ میزدم جواب نمیداد بعدا تماس میگرفت و معذرت میخواست که پیش مادرم بودم نتونستم جواب بدم و هم اینکه هروقت ما باهم بودیم مادرش پشت سر هم تماس میگرفت و اصرار که بیا خونه.به نظر من مادرشمخالف این چریان هست وبا این وجود تا اخر زندگی باید طبق نظر مادر حرکت کنه واز خودش استقلال عقیده نشون نده.مشکل هم همینجاست که هنوز اونقدر قدرت تصمیم گیری نداره. الان چهل روزه که هیچ رابطه ای بین خانواده و بین ما نیست . یکبار هم برای امتحان تماس گرفتم وگفتم مریضم و چون شوهرم هستی خواستم ببری دکتر درجواب گفت که من روی کاغذ با تو فامیلم ودیگه کاری ندارم و پیش وکیلم رفتم و قرار که از دادگاه برات نامه بیاد.من هم منتظرم ولی خبری نیست نمیدونم خودم اقدام کنم یا نه؟به نظر شما چند ماهی صبر کنم یا خودم اقدام کنم؟خیلی ممنون از توجهتون

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ ژانویه 8th, 2014 08:42:

    زیبا جان سلام . چون حرف زندگی و آینده هستش . بنظر من اگر دوستش داری زیاد عجله نکن. شاید مشکلات حل بشه. ولی دنبال کارهات باش و زندگی را جدیتر از اونی که هست بگیر و امروز تکرار نخواهد شد . موفق باشید.

    [پاسخ]

    زيبا پاسخ در تاريخ ژانویه 8th, 2014 23:09:

    سلام
    چشم حتما صبر میکنم تا ببینم خبری میشه یا نه. فقط منظورتون رو از دنبال کارهام باشم رو متوجه نمیشم .
    اگه تا فروردین خبری نشد خودم قانونی اقدام کنم؟
    باز هم تشکر میکنم از لطفتون

    [پاسخ]

    ana پاسخ در تاريخ فوریه 18th, 2014 02:15:

    سلام . حرفات و راهنمایی های آقا رضارو خوندم . نمیدونم دوباره به این پیج بر می گردی و این حرفارو می خونی یا نه . عزیزم اتفاقی که برات افتاده خیلی تلخه .خدا بهت صبر بده . گفتی نامزدت ۲ بار تا حالا شکست خورده و به شدت به مادرش وابسته است . اینکه یه پسر یک هفته بعد از مراسن عقد همه چیزو بیخیال بشه کمی غیر عادیه . مخصوصا که نامزدت به مادرش وابسته است و هنوز با یک سری افکار بچگانه دست و پنجه نرم میکنه . معلومه دوسش داری و من بهت بابت این حس پاکت تنبریک میگم . اما فکر میکنم بیشتر از این منتظرش نمون . شاید برگرده و شاید زندگیتونو شروع کنید اما مطمین باش زندگیت همیشه همین طور خواهد بود . پر از شک و تردید و دعوا و مردیکه همیشه نگران یک شکست دوبارست . وقتی کسی به شکست ایمان داره نمی شه آینده سبزیرو براش آرزو کرد . به داد خودت و جوونیت برس .
    خوشبخت باشی عزیزم

  7. رعنا گفت:

    بی نهایت ممنونم ازت اقارضا.بازم مزاحمت میشم.راهنماییات مفیدواقع میشن.امیدوارم توی مراحل زندگیت موفق باشی.

    [پاسخ]

    baran پاسخ در تاريخ دسامبر 26th, 2013 00:44:

    rana jan oni k ghadesh be eshgh nemirese ghororetam bezari zire pash bazam nemirese.be nazaram aval motmaen sho k paye kasi vasate ya na age bod bazam kamel joda nasho ye modat cutesh kon age bargarde tarafet doset dare age bar nagasht az avalam male to nabode dar zemn hichvaght chizio az khoda bezor nakhah chon momkene salahet nabashe age tavakol koni be khodesh mifahmi salahet kojast golam omidvaram be natije beresi.

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ دسامبر 28th, 2013 10:16:

    رعنا جان امیدوارم تو هم در زندگی روی غم را نبینی . نباید سخت گرفت انسان است و شیر خام خورده به قول قدیمیها. همه باید به هم کمک کنیم انسان بودن ما و حتی دوستی در حیوانات هم زیاد دیده میشه که بهم کمک می کنند . ما که این همه ادعا مون میشه باز هم برای دوستی این دست و آن دست می کنیم. زندگی زن و مرد نداره باید به هم کمک کرد و این را من به شخصه با تمام وجود معتقدم. موفق باشید.

    [پاسخ]

  8. رعنا گفت:

    آخه آقارضامن ازکجابایدمطمءن بشم ک اون واقعامنومیخوادیانه؟!
    من گاهااحساس میکنم ک بهم فیلم بازی میکنه وداره بهم خیانت میکنه؟نمیدونم!گاهااین افکار،احساسات نفرت انگیزی بوجودمیاره.
    اماایابه حرفش اعتمادکنم؟یانه؟اینکه میگه به پام صبرکن بیام.نمیدونم ادعامیکنه یانه!میگه عاشقمه دوستمداره!ازکجامطمءن بشم.گاهااحساس میکنم ک اصلانمیشناسمش!باورکنیدمن پاکوصادقامیخوامش وبرای همینه ک میخوامطمءن بشم این عشق وعلاقه من ب پای کی صرف میشه؟په پای چه جورعشقی اینطورعاشقانه براش میمونم!؟خواهش میکنم راهکارهایی برایم نشون بدهیدک عقلابفهمم راهم درسته یانه؟
    بله چون من تحمل خیانتوندارم نمیتونم تحمل کنم.میگم منک بهت خیانتودروغ نگفتم توچرابایداینطورکنی.منم میتونستم باهزارتاش باشم امالذت یکی روب چندین نمیفروشم.گاهاازش دلسردمیشم اماته دلم میخوامش.واین دلسردی وبعضی افکارنسبت ب کاری ک کرده منودیوونه میکنه وباعث میشه قهرکنم.آخه چیکارکنم؟لطفابهم بگین چطورمیتونم مطمءن بشم منومیخوادیانه؟بازیچه دستشم یانه؟آخه باکشیدن پای خانواده اش وحرف زدن باخانواده من مگه میشه همش فیلم باشه؟!

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ دسامبر 25th, 2013 14:56:

    سلام رعنا جان . من نمی خواهم زیاد نگرانت کنم ولی با ای اوضاعی که شما تعریف می کنید بنظر من ایشان شما را دوست هم داشته باشند ولی براحتی شما را دور می زنند . و این برای زندگی اصلا شروع خوبی نیست. بلاخره با تصمیم گرفت یا این یا دیگران. شما هم اگر می خحواهید بفهمید که واقعا شما را دوست دارند این بار که در گوشیش اس دیگران را دیدید سعی کنید به شماره آنها دسترسی پیدا کنید و بهشون زنگ بزنید شاید به دیگران هم می گوید دوستتون دارم و شما را موقتی می دونند . با آنها صحبت کنید بگید که وضعیت شما با دوست پسرتون در چه حدی است تا آنها حداقل بدونند و تکلیف شما و دیگران مشخص شود. در هر صورت روراست بودن بهتر از فردا مصیبت کشیدن است. می دونم دوستش دارید ولی دوستی یک طرفه هم زجآور خواهد بود. باز اگر مورد خاصی باشه در خدمتم. موفق ….

    [پاسخ]

  9. رعنا گفت:

    سلام.واقعاازسایت تون خیلی خوشم میاد.کاش منم بتونم راه درست روب کمک شماپیش بگیرم.خواهشاکمک کنید.
    من پارسال باپسری اشناشدم.توی تاسوعای حسینی ک خانوادش البته مادروخواهرش ب مادرم اعلام کردندک دخترتونوپسرمادوستداره ومال پسرماهست.مادرم گفته دختروپدرش میدونن.الان ازپارسال تاالان بارفت امدهای خانوادگی مدتی اشناشدیم.ولی شرایط ازدواج روبامن نداره.یعنی میگه بایدصبرکنم.۲۴سالشه ومنم۲۲٫هنوزسربازی نرفته امسال میخوادبره.بهم میگه صبرکنم تابرگشتنش.من میخوام بدونم ایاواقعاعشقوعلاقه ای ک بهم داره واقعیه یاازسرمشق.حتی باهم رفتن انگشترخریدن بمحض برگشتن ازسربازی دستم کنن.ولی من نمیدونم تاالان چندتاشوردکردم وصبرکنم یانه؟
    من میخوامش.منم فکرمیکنم اگه اشتباه نکنم اونم میخواد.طوری ک همیشه اگه میخواستم حرف جدایی بزنم فقط گریه والتماس.باورش کردم.
    امابعدهافهمیدبایه دختردیگه درارتباط بوده.یه بارتوی گردش خانوادگی بودیم ک گوشیش توشارژبوددختره بهش اس داده بوددیدم وانگارخاک عالم برسرم شد.بخشیدمش چون توی اس بهش گفته بوددست ازسرم برداد.امابعدتوی ماشینم گوشیش جاموندامدم خونه دیدم بازب دختراس داده،این بارم گفت چون تونمیخواستی اه کسی توی زندگیمون باشه خواستم
    حلالیت بگیرم ازش.بعدبازم بخشیدمش خواهرومادرشوتوی جریان گذاشتم.اوناهم گفتن اون فقط تورومیخواداینطورفکرنکن.بعدمدتی بازهم توی گوشیش دیدم ب دختره اس داده ک دلم برات تنگ شده.بعدگفتم این اس مال کیه؟زودازدستم گرفت وپاکش کرد.بعدپرسیدم چراگفت ب برادرزاده ام اس داده بمودم وب دروغ اسم خداقسم خوردنوغیره ک بعدن فهمیدم چقدردروغ گفته.من بهش میگم خیانت کردی میگه نه من بهت خیانت نکردم چون توبامن قهرکردی اودلتنگیم مال توبودک ب اون دادم.حالابازهم درارتباطیم.چطوربشناسمش؟چطوربدونم واقعادوستم داره یانه؟باپدرم نشسته حرف زده ازپدرم قول گرفته.حتی پدرومادش باپدرم درموردمن کلی قول وحرف.حالاچیکارکنم؟خواهش میکنم درکم کنید،وخودتونویه لحظه فقط یه لحظه بزاریدجای من،وبفرماییدچیکارکنم؟

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ دسامبر 25th, 2013 08:26:

    رعنا جان سلام .باید بگم اول اینکه شما نگفتید که هی با هم قهر می شید . برای چی این همه قهر . نکنه خودت هم اون را دوست نداری . اگه اینجوری باشه که قضیه خیلی یک طرفه میشه. ولی اگر واقعا دوستش داری و ایشون هر بار با یک بهانه ای به دیگری رو نشان می دهد و شما را فراموش می کند که این بعدها شدید تر خواهد شد منظورم بعد ازدواج هستش . که کار از کار گذشته و راه بازگشت سخت . برای همین بهت توصیه می کنم در این مورد بسیار محتاط باش و با فکر درست تصمیم بگیر . کسی که میگه دوستت داره ولی تا تقی به توقی می خوره میره سراغ دیگری بنظر من عشقش کشکی و …..است و تو بعدها روز خوبی نخواهی داشت . عشق کلمه مقدس و بزرگی است . باید لایقش بود و تمام ارزشهایش راحفظ کرد وگرنه هر رهگذری میشه لیلی و مجنون ووووو…. موفق باشی

    [پاسخ]

    هلیا پاسخ در تاريخ ژانویه 4th, 2014 11:05:

    خواهر خوبم بهتر ابن رابطه رو تموم کنی بخدا آخرش وسط راه میزارتو میره بیخیال شو و خودتو فکرتو از این راحت کن

    [پاسخ]

  10. سهیلا گفت:

    سلام سایتتون خیلی عالیه من یک مشکلی دارم تو دانشگاه اونم اینکه اوایل مهرماه یک پروژه ای داشتیم به نام کاربینی من تنها بودم ] یک پسری اومد نشست پیش من ،بعدش من نمیخواستم با اون باشم ،ولی استاد قبول نکرد من نفهمیدم نیتش چی بود چون تو این مدت تو دانشگاه کنترلم میکرد همیشه تو کلاس به من نگاه میکرد ،من سرما خورده بودم سرفه میکردم ناراحت میشد من ۲و۳ ماه گذشت من فقط در مورد پروژه باهاش حرف میزدم آخه طرف هم خجالتی هم ساکت ،بعد از ۲ماه شماره شو گرفتم بهم داد تو تلفن مثلا کلمه خداحافظی رو خیلی طول می داد چون یک همکلاسی دختر داریم قبلا با اون پسر همکلاس بودن ولی هیچ موضوعی بینشون نبود دختره بعد از اینکه شنید من با این پسرم می خواست اونم با من باشه بعدش من یک زنگ زدم به پسره جواب نداد دوباره زنگ زدم جواب نداد اس زدم فرداش ۲ تا اس زد گفت اجازه میدین در رابطه با اون مساله دختره حرف بزنیم منم کار داشتم چند باز زنگ زد بالاخره تو تاکسی باهاش حرف زذم اول سلام ، احول پرسی سپس در مورد دختره با هم حرف زدیم زنگ زد گفت من با اون رابطه ای نداشتم شما هم خانم خوبی هستین ، من طوریم که خانم وآفا را در یک نگاه می بینم ، منم بهش گفتم منم همین طوریم پشت تلفن می خندید بعدش گفت شما نگران نباشین من خودم مینویسم میدم گفت تو کلاس از دختره میپرسم با کی هست اخه دختره با یک پسره اس میزنن بهم با هم حرف میزنن به من گفت تو برو از
    دختره بپرس منم پرسیدم گفت با اون پسرم که اس میزنه من خودم دختر صاقیم به پسرها رو نمیدم برگشت گفت هماهنگ میکنیم مییایم، منم گفتم باشه بعدش مامانم شنیده بود اون پسره تو تلفن چی بهم گفته مامانم اجازه نداد تو دانشگاه جمع بندی کنیم پسره هم هی بهانه میاورد مثلا شیفتم خودم مینویسم من اصلان باهاش بحث نمیکردم هر چی میگفت میگفتم فرق نمیکنه بعدش دو روز بعدش از این حرف که گفت هماهنگ شیم بییام یک حرکتی کرد بهم برخورد ۴تا آورده بودمیگفت دوتاهم خودت پیدا کردی ۱ استاد گفته ، بعدش دو روز بعدش خیلی ذبعد نگاه میکرد خیلی با خودشکلنجار می رفت یک استادی داریم در مورد بچه و دوست داشتن حرف میزد اون وقت این پسره همش به من نگاه میکرد ،بعدش تو کلاس یک دختر فارس زبان داریم ازش پرسید مجردی یا متاهل برگشت گفت متاهلم دوتا هم بچه دارم نمیدونم دروغ میگفت یا راست منم خیلی بهم برخورد ولی باز حرفی نزدم فرداش باز در مورد اون دختره بهش اس زدم گفتم این دختره میگه باز ۳ نفر باشیم مگ شما چی حرف زده بودین باهاشون چند تا زدم جواب نداد بعدش دوباره اس زدم گفتم به خاطر من جواب نده به خاطر خدا جواب بده خیلی اذیتم کردی با کارات ، خیلی بی تفاوتی کردی ولی من بخشیدم ، گفتم شاید اس زدن خجالت بکشی ولی اس زدن خجالتی نداره ، برگشت اس زد گفت ببخشید سوء تفاهم شده اس و الان دیدم گوشی تو ماشین جا مونده بود میام دانشگاه حرف میزنیم منم گفتم با اس راحتم بیین به دختره چیزی بدیم دست از سر من بردارن آخه به من میگفت اون روز شیفتم ولی نمیدونم به خاطر بخشش من اومد یا به خاطر دختره، من ۲ تا بهش دادم اونم ۲تا آورده بود تو کلاس خیلی خودشو جمع کرده بود استاد یک حرفی پرسید برگشت ازم دفاع کرد ، دو روز بعدش کاغذرا آورد گفت بیا دست خودت باشه منم گفتم واسه من فرقی نمیکنه هر کاری بگین میکنیم یک ذره ارام شد تا آخر کلاسم به روش نگه نکردم باهاشم حرف نزدم آخر کلاسم اومد باهم حرف زد گفت خیلی اذیتم کردین منظورتون چی بود منم گفتم تو این مدت ما با اخلاقای هم آشنا نبودیم شاید من یک کارایی کردم که شما ناراحت شدین شما واسه خودتون شخصیت دارین من واسه خودم شما اشتباه های من و ببخشین منم اشتباه های شما رو برگشت گفت خواهش میکنم اونا چه حرفیه ،گفت فعلا منم گفتم فعلا باز دوروز بعدش تو دانشگاه زنگ اول توجهی نمیکرد منم با هاش کاری نداشتم ولی تو سالن موقع قدم زدن خیلی نگاهم میکنه از چشش گم میشم مییاد دنبالم دیگه تو کلاس نگاهم نمیکنه میره ازپشت میشینه نگاه میکنه که من نبینم ، به نظر شما این پسر منو دوست داره خواستش چیه، من چه طوری باهاش رفتار کنم دیگه بلد نیستم چیکار کنم ]،لطفا راهنماییم کنین تا سه شنبه آخه ۱دیماهم تحویل پروژه است من فقط میخوام بدونم من با این پسر چه رابطه ای داشته باشم

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ دسامبر 21st, 2013 09:37:

    سهیلا جان سلام . اینطور که تو تعریف کردی تو ایشان را یک جورهایی می پسندی و شاید هم عاشق شدی . چون تو هم به ایشان دقت می کنی و حرکاتش را زیر نظر داری . اگر کسی شما را دوست دارد و شما نیز ایشان را باید بتوئنید این را برزبان بیاورید . اگر ایشان نمی توانند به زبان بیاورند احتمالا یا از شما مطمئن نیستند یا اینکه خوشون مشکل دارند و کس دیگری را دوست دارند یا مشکلات زندگی و خانوادگی برای انتخاب دارند. خوب این بستگی به شما دارد که چقدر بتونید ایشان را با حرکات و رفتار تون متقاعد کنید دوستش دارید و ایشان نیز اعتراف کنن. ولی هیچ وقت بخاطر چیزی که مطمئن نیستید زندگی تون را تباه نکنید . و در رفتار تون احتیاط و عقل را فراموش نکنید . ولی عشق جسارت و شجاعت می خواهد. موفق باشید

    [پاسخ]

  11. eli گفت:

    سلام چقد دلم برای این سایت تنگ شده بود و دوستان

    [پاسخ]

    مانا پاسخ در تاريخ دسامبر 15th, 2013 00:48:

    الی جون کجایی؟چرا نمیای انجمن عزیزم؟

    [پاسخ]

  12. الا گفت:

    سلام
    مریم جان حق با رضاست زیبایی انسان همیشگی نیست
    شما یا باید از خود گذشتگی کنی وزندگیت روبازسازی کنی وتوجه شوهرت رو به خودت جلب کنی وبچه دار هم بشی وخودت رو بازیچه مردهای هوس ران نکنی چون اونها هم به چنین زنهای فقط با دید رفع نیازهای خودشون نگاه می کنن وبعد یه مدت برات حرف درست می کنند ویک انگ که تا آخر عمر باهاته بهت می چسبونن
    اشتباه نکن ،سعی کن به خدا نزدیکتر بشی واز خدا کمک بخوای که زندگیتو بسازی
    با آرزوی خوشبختی

    [پاسخ]

  13. reza گفت:

    مریم جان سلام. از بابت واقعه و حوادث پیش اومده برات واقعا ناراحت شدم . مخصوصا تو دنیا من از معتادین و سیگاریها شدیدا بدم میاد. چون هم اعتیاد و هم سیگار کشیدن نشانه خودخواهی شخص است . ولی در هر صورت مشکلی هست که پیش اومده باید راه حل پیدا کرد. بنظر من اگر به شوهرت علاقه داری وزندگیتو می خواهی باید دست از مجادله و اصلاح شوهرت بر نداری. شما چون زیبا هستید و شوهرت در مقابل شما احساس کمبود می کنه راه حل را در ایراد گرفتن از شما می بینه تا کمی از برتریهای شما را کم کنه. ولی در هر صورت اگر این حرکت خیلی شدید و همراه توهین باشه درست نیست.ولی از طرف دیگه چون شوهرتون تحصیل کرده است بنابراین باید ایشان برای مشاوره و درمان روانی حتما موافقت کنند . از طرف دیگر چون سنشون کم است احتمال برگشت تمام توانائیهای جسمیشون خیلی زیاد است. ولی همه اینها باید با تلاش و مجادله شما دو نفر انجام بگیره. خانم های زیبا حتی اگر بدون مقدمه به دیگران نگاه کنند شوهرشون ناراحت می شوند و خوششون نمیاد چون مردم نسبت به زیبایی عکسل العمل بیشتری نشون می دهند و این شوهر را حتما ناراحت خواهد کرد . شما سعی کنید ایشون را کمک کنید و یک مدتی برای سلامتی ایشون از هیچی دریغ نکنید تا به ایشان ثابت شود دوستش دارید . ایشان را دعوت به ورزش کنید و سعی کنید حتما یک رشته ورزشی را دنبال کنند . کنترل شما برای ایشان نباید زیاد شدید باشد چون شاید ایشان واقعا پاک شده باشند ولی عکسل العمل شما باعث رنجش و دوری ایشان از شما شود. برای تمایلات جنسیشون باید راه هایی که باعث تحریک شون می شود را پیدا کنید . چون انسانی که اعتیاد دارد و یا قبلا ذاشته است قوای جنسیش شدیدا کم می شود و حتی شاید از بین برود برای همین چون ایشان درمان شده اند برای بهتر شدن ش باید با دکتر متخصص مشاوره کنید . مواد غذایی را برای ایشان تهیه کنید که تاثیر داشته باشند . موفق باشی و خوش .

    [پاسخ]

    maryam پاسخ در تاريخ نوامبر 26th, 2013 16:34:

    رضای عزیز سلام
    بابت وقتی که برای من گذاشتین ممنونم. حرفاو راهنماییهاتون برام مفید بودن . تقریبا همه کاهاییرو که پیشنهاد دادین انجام دادم . من هنوز هم شوهرمو دوست دارم .اما اونچکه منو می ترسونه تمایلات بچگانه و شیطنت های اخیر خودمه . میدونم همه این کارها فقط برای اینکه دل خودمو خنک کنم اما هرچه هست اشتباهه . بارها از خدا کمک خواستم . من آدم بی بندو باری نیستم اما انگار دیگه دلم نمی خواد به شوهرم وفادار بمونم . انگار چیزی در من شکسته که با هیچ مرهمی التیام نمی گیره . خسته ام از اینکه هیچ وقت نگاه مشتاق شوهرمو رو هیکلم ندیدم . خسته ام از اینکه هیچ وقت زبون به تحسین من باز نکرده . و جالبه وقتی زنها و مردهای دیگه تو جمعهای خانوادگی از من به عنوان یه زن همه چی تموم یاد می کنن فقط نیشخند تحویلم میده . همه اینها منو داره از زندگیمون دور میکنه.

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ نوامبر 27th, 2013 09:11:

    مریم جان سلام. من نمی گم تصمیم دیگری نگیر . ولی سعی کن از چاله در نیایی بیفتی تو چاه . اگر تو می خواهی ادامه ندهی راهش مشخصه . و بعد انتخابی شایسته و بعدش زندگی سعادتمند. ولی با اللی و تللی و یک روز این و یک روز اون زندگیت حروم میشه. تو که انسان زیبایی هستی اگر بخواهی می تونی بهترین را داشته باشی . بشرطی که یک راه درست را بگیری و بری و دوم انتخاب خوب با تجربه ای که داری بدون در نظر گرفتن احساسات زودگذر و تنها برای خوشبختی و دوست داشتن واقعی که من مطمئن هستم تو الان بیشتر می فهمی چی می خواهی. می تونی خیلی عالی زندگی کنی . باز هم برات بهترین ها را آرزو می کنم . موفق باشی.

    [پاسخ]

  14. maryam گفت:

    سلام
    من معمولا بین دوستام به یه مشاور معروفم . اما امروز این مشاور خودش توهچل افتاده . ازتون می خوام کمکم کنید .
    من یه دختر شادو خیلی شوخم با انرژی زیاد . عاطفی ،تحصیلات عالیه ، کارخوب و خانواده سرشناسی دارم .و تا مدتی قبل می تونستم با افتخار بگم منطقی هستم.ده سال قبل وقتی ۱۸ سالم بود با یه پسر ۲۳ ساله نامزد کردم و بعد از ۲ سال یا پشت سرگذاشتن دخالتهای بیجای خانواده شوهرم وارد زندگی مشترک شدیم . همه مشگلات بخاطر کم سن و سالی و ترسی که همسرم از خانواده اش داشت پیش می اومد. و من از همون روزهای اول فهمیدم شوهرم قادر به دفاع کردن از حق من نیست و من باید خودم گلیم خودمو از آب بیرون بکشم . شوهرم با دلسردی وترس وارد زندگی مشترکمون شد . اوایل همه چی سرد بود . انگار من با یه آدم جدید که هیچ شناختی ازش ندارم هم خونه شده بودم .و همچنان دخالتهای خانواده اش ادامه داشت . ما تو غربت و به دور از خانواده هامون زندگی میکردم . با وجود مخالفتهای خانواده همسرم من به درسم ادامه دادم . همیشه خودمو خوشبخت میدونستم حتی با وجود سردی عاطفی و جنسی که شوهرم داشت . تا اینکه فهمیدم شوهرتحصیلکرده و استاد دانشگاه من ، به تریاک اعتیاد داره .بتی که از شوهرم ساخته بودم شکست و من هم زیر تکه های باورهام خورد شدم ،آب شدم . با خانواده ام درمیان گذاشتم و پدرم از شوهرم قول گرفت تا ترک کنه . این اتفاق ۲ باره دیگه افتاد و بار آخر خودش خواست ترک کنه و اینکارو کرد . در تمام سالهاییکه من با مشگلات شوهرم دست به گریبان بودم خانواده شوهرم هم از هیچ اذیتی فروگذار نبودن .و جالب اینجا بود که شوهرم حرفی برای دفاع از من نداشت . حتی یکبار تصمیم به طلاق گرفتم اما بخاطر علاقه ام به شوهرم از تصمیمم منصرف شدم . انگار زندگی بدون اون معنایی نداشت . نمیدونم این علاقه است یا عادت!من شوهرمو دوست دارم . من زن زیبا و جذاب و خوش لباسی هستم و همین موضوع باعث شده تو هر مجلسی که باشم نگاه تحسین برانگیز مردهارو رو خودم احساس کنم.قبلا از این موضوع عذاب می کشیدم و همیشه به خدا پناه می بردم و سعی می کردم تو هر مهمونی که باشم مجلس زنها و مردهارو از هم جدا کنم .اما دیگه دوست ندارم اینکارو بکنم . من هیچ وقت مثل زنهای دیگه تمنای شوهرمو نداشتم . رابطه های ما به ۵ تا ۶ ماه میکشه. و این در حالیه که شوهرم و مخصوصا خانواده اش قبول نمیکنن مشگل داره .دیگه حتی تمایلی ابه رابطه ی جنسیمون ندارم . قبلا وقتی زمزمه های عاشقانه مردهارو می شنیدم عصبانی می شدم اما الان لبخند میزنم.انگار می خوام انتقام همه ندیدنهای شوهرمو از بقیه مردا بکشم . پسرای زیادی دورو برم هستن که منتظرن من یه روزی طلاق بگیرم و شاید همسر اینده اونها باشم . و جالبه حتی عذاب وجدان هم ندارم . دلم می خواد با یه مرد رابطه عاشقانه داشته باشم اما………….
    گاهی وقتا در حد چندتا مکالمه تلفنی با کسی حرف میزنم اما همینکه حرف به دوست داشتن میکشه با خودم میگم حتما منو از روی هوس می خواد و بلافاصله تمومش میکنم . هر بار با خودم میگم دیگه اینکارو نمیکنم اما بعضی وقتا بدم نمیاد. انگار از به زانو در اوردن مردای مغرور خوشم میاد . انگار دوست دارم هر وقت موبایلمو برمیدارم ده تا پیام عاشقانه و پر از التماس واسه یه نیم نگاه ببینم . چیزایی که هیچ وقت از شوهرم ندیدم . باید بگم شوهرم دوسم داره . اما نمیدونم چرا همیشه در حال انتقاد از منه . دیگه خنده ام می گیره از حرفاش . میدونم که می خواد ایرادهاییرو که داره با مارک چسبوندن روی من یر به یر کنه اما همین کارهاش باعث دور شدن من از اون میشه . دلم می خواد بچه دار بشم اما نمیدونم کار درستیه یا نه اونم تو این شرایطی که خودم شدم عین یه دختر ۱۵ ساله .
    شما به من بگین اگه جای من بودین چه می کردین؟ .

    [پاسخ]

    k11_85 پاسخ در تاريخ نوامبر 26th, 2013 11:39:

    سلام راستش اینکه نمیشه به این راحتی جایه کسی بود.بهترین کار رفتن به یه مشاوره هستش. . از نظر من شما کار درستی رو نمیکنین. بحر حال داری خیانت میکنی با این کارت. اگه دلت پیام عاشقونه میخواد. اول جدا شو بعد. دنبال مرد های مغرور باش.

    [پاسخ]

    مانا پاسخ در تاريخ نوامبر 27th, 2013 10:21:

    موافقم

    [پاسخ]

    آ/رزو پاسخ در تاريخ نوامبر 27th, 2013 17:37:

    سلام مریم جان
    به نظر من بچه نیار فعلا … یه مدت دیگه ..
    مردی که معتاد شد دیگه ترک کردن براش محاله ..
    به نطرت روز به روز بهتر میشه یا بدتر ..
    اگه میبینی داره روز به روز بذتر میشه بهتره با یه مشاوره در میون بزاری و آگاهانه هر چه
    .. زودتر تصمیم بگیری.
    مرد معتاد حس جنسیش روز به روز کم میشه تا جایی که به حد صفر میرسه و همه چیزش میشه مواد .تازه اون غیرت و وجدان مردونگیشم از دست میده ..
    حالا به امید خدا ایشالا به مشورت مشکلت حل میشه ..
    خدا به همرات گلم.

    [پاسخ]

  15. reza گفت:

    شیدا جان سلام. باید بگم شک کردن خوب نیست. خوب انسان اگر چه مرد باشه و چه زن تو یک محیط کار باشی ناخودآگاه مجبوری با هم حرف بزنید و بگید و بخندید. نمیشه همش مثل مجسمه ایستاد و دور و بر را نگاه کرد. پس توصیه می کنم تا مطمئن نشدی زیاد خودت را اذیت نکن. سالها میشه با هم حرف زد و گفت و خندید ولی به همدیگه احترام و ارزش قائل شد بدون اینکه رابطه داشته باشی. خیلی از آقایون و خانم ها حتی پمشکلات خیلی ریز را بهم می گند ولی دلیل رابطه نیست . اینطور نیست که اگر با یک نفر گرم گرفتی حتما منجر به رابطه میشه. شما هر چقدر حساس بشید اعصابت بیشتر خورد میشه پس کمی منطقیتر فکر کن . امیدوارم همه چیز به خواسته تو باشه موفق باشی و خوش.

    [پاسخ]

    roz پاسخ در تاريخ فوریه 10th, 2014 01:25:

    اتفاقا گرم گرفتن با کسی خود به خود موجب پیدایش عاطفه میشه شوخی و خنده با کسی باعث میشه که کمکم بهش وابسطه بشی پس بیخودی خودمونو گول نزنیم و الکی دیگران و امید وار نکنیم واقعیت ها رو باید باور کرد

    [پاسخ]

  16. الا گفت:

    سلام
    به نظر من تنها راه فهمیدن این جور خیانتها کنترل نامحسوسه بدون اینکه شوهرت احساس خطر کنه
    در ضمن اگه خیلی هم زرنگ باشی بفهمی ،چه کار می تونی بکنی
    من خودم تجربه کردم
    نه می تونی جدا بشی نه دیگه باهاش خوشحالی
    اگه هم بتونی بیشتر بری محل کارش وکنارش باشی وبه اون زن ناراحتی خودت رو از این جور معاشرتها غیر مستقیم عنوان کنی هم مفیده

    [پاسخ]

  17. شیدا گفت:

    سلام به دوستان گلم
    مدت ۲ ساله که شوهرم کارشو عوض کرده و تو مغازه ای فروشندگی میکنه که صاحب کارش هم اونجا کار میکنه .. از قضا خانم این آقا هم در هفته ۲-۳ بار میاذ مغازه .. اوایل که میرفتم دنبال آقام حرف و خندش و میدیدم با شوهرم ولی به روم نیاورم … آخه گوشیش و مدام یواشکی چک میکردم ولی چیز مشکوکی ندیدم ..
    تا اینکه این چند روزه حرفایی میزنه راجب یه سری مشائل که مطمئنا صاحب کارش نمیاد بگه بهش ..
    اوایل می گفت : زن فلانی مال این شهره و ۱۸ سالشه و این چیزا که منو به شک انداخت ( آخه مرد که نمیاد راجب همسرش این حرفا رو بزنه)
    الانم این روزا میگه زن فلانی ۲ تا بچش قبلا سقط شده و فلان دکتر زنان میگن خوب نیست و ..
    میگم کی گفته :
    میگه قبلا صاحب کارم گفته و بعدش باز دو حرفه میشه میگه دیروز گفت که ما بچمون پیشش سقط شده واین حرفا//
    دوستان از کجا میتونم بفهمم رابطه ای بینشون هست یا نه ؟؟
    تو رو خدا آقایون و خانما راهنماییم کنید ..
    آخه خودمم بخدا اهل خیانت نیستم …

    [پاسخ]

  18. سوگلی گفت:

    چه زمونه ای شده همش خیانت………!
    خدایا به ما رحم کن !آمین

    [پاسخ]

  19. بهناز گفت:

    چقدر خیانت … ما ایرانیا متاسفانه از کشورای غربی فقط همینو یاد گرفتیم … هیچ انسانی با خیانت به طرف مقابلش به جایی نمیرسه …

    [پاسخ]

    k11_85 پاسخ در تاريخ نوامبر 21st, 2013 13:37:

    کاملا اشباه میکنین
    اصلا تو کشور های غربی همچین چیزی وجود نداره. خیلی تعهد شون بیشتره. حتی اگه دوست دختر یا پسر باشن.
    مثل ایران نیست که اکثر دختر پسر ها با ده نفر هستن . ویا زن و شوهر درصدیشون دنبال نفر دوم تو زندگیشون هستن.

    [پاسخ]

    آرمان پاسخ در تاريخ نوامبر 27th, 2013 16:21:

    کاملا موافقم. در اروپا و آمریکا اگر کسی دوست دختر یا دوست پسر یا همسر داشته باشه متعده و عهدشو نمی شکنه.
    ضمنا کنترل و حساسیت طرف مقابل عامل بسیاری از دروغ هاست. قربانی (شخصی که مورد شک قرارگرفته) از ترس مواخذه شدن و برای کاهش شک طرف مقابل و کاهش تنش، برخلاف میل باطنی مجبور به دروغ گفتن یا حقیقت را عنوان نکردن یا تکذیب واقعیت می شود تا به این ترتیب حساسیت را کم کند ولی این رفتارها چون ناشیانه هم هستند باعث میشه اعتماد از بین بره و شک بیشتر بشه. یک چرخه معیوب رو به زوال!
    قربانی بعد از یک مدت که متهم به خیانت شده و برای ایجاد اعتماد نهایت تلاش خود کرده (حتی از راه غیر صحیح)، تا یک مدت بخصوصی می تواند تحمل کند و بعد از آن افکار موزیانه آش نخورده و دهن سوخته میاد سراغش. حالا تصمیم می گیره حداقل یه کم مزه شو بچشه و … مرد یا زن فرقی نمی کنه اما میدونم اگه قربانی مرد باشه خورد میشه و سعی می کنه بیشتر به زنش نزدیک بشه و همین بیشتر مشکوکش می کنه (دیدی راست گفتم!تا بروش آوردم می خواد خرم کنه!)..

    [پاسخ]

  20. reza گفت:

    صحرا جان سلام .زندگی مشترک مشکلاتش زیاد است. شوهر خواهرت اگر با کسی اس ام اس می زنه باید خواهرت زیاد به این کارش اهمیت ندهد. اگر با خانم دیگری حرف می زند باید بهش بگوید شوهر عزیز نکن این کار را زشته. و اگر همش حرف اونه باید دید چرا خواهرت اینقدر اسرار داره زیر بار حرفش باشه . بلاخره هر چیزی یک حدی داره . باید جلوش ایستاد و دلیلش را پرسید درسته مرد هستش زورش بیشتره ولی مرد در مقابل زنش هیچ زوری نداره هرکی می گه رستمم خود رستم از زنش می ترسیده. یعنی تو زندگی ازش حساب می برده چون زن می تون مرد را بالا بکشه یا پایین . مرد را به ذلت بکشهه یا قدرت . ولی چون بچه همداره بنظر من بهتر برای فرزندانش هر چی می تونه با برباری و نصیحت قادله را ختم به خیر کنه. خودش اگر می تونه حتما کار کنه و پول در بیاره. استقلال مالی زن را قدرتمند می کنه. مردی که به زنش اهمیت نمی ده حتما با کار کردنش موافق خواهد بود این فرصتی است که باید ازش استفاده کرد موفق باشی و خوش

    [پاسخ]

    sahar پاسخ در تاريخ نوامبر 20th, 2013 18:19:

    مرسی از راهنماییتون . خیلی محبت کردید
    هه××))))

    [پاسخ]

    مانا پاسخ در تاريخ نوامبر 21st, 2013 14:05:

    قائله*

    [پاسخ]

  21. sahar گفت:

    سلام به همگی …
    دوستان یه موضوعی را میخوام باهاتون درد و دل کنم و ازتون راهنمایی میخوام ..
    خواهرم و شوهرش ۸ ساله ازدواج کردن و ۲ تا بچه دارن .. شوهرش اخلاق بخصوصی داره و با ماها زیاد اهل معاشرت نیست .. بارها جلوی خواهرم با زنای غریبه حرف زده با گوشی و خواهخرمو تهدید کرده که ازدواج میکنه ..
    الانم تا یه چیزی میشه به خواهرم میگه از خونه من برو بیرون ..
    حالا کار به جایی رسیده که خواهرم میگه دوسش ندارم ولی به دلایلی که راه برگشت نداره تو خنه مامانم .. ؟آخه مامانم هم ازدواج ئومشه و به دلیل اعتیاد بابام ازش جدا شئ …
    الان آبجیم رفته با کسی آشنا شده و اسمس و حرف میزنن ولی خبر ندارم بیرونم میره باهاش یا نه ..
    شوهرش مثل سگه اخلاقش … شاید باورتون نشه همه میگن

    چطور باهاش زندگی میکنی>>>
    دوستان راهنمایی کنید خواهرم چیکار کنه …

    [پاسخ]

    سپیده پاسخ در تاريخ نوامبر 20th, 2013 16:06:

    سحرا جان خواهرت باید پیش روانشناس بره

    [پاسخ]

    k11_85 پاسخ در تاريخ نوامبر 20th, 2013 23:07:

    خانم سحر
    ماشاالله خواهر شما ۸ سال ازد واج و دوبچه داره..
    این خانم الان خودش باید راهنمای ادمهای دیگه و بچه اش باشه. ولی الان تو میخواهی ما کمکش کنیم.
    کسی که یه رابطه خیانتو شروع میکنه مطمئن باش خودش میدونه داره خیانت میکنه . اولش اس م اس شروع میشه و بعد با رابطه جنسی ختم میشه این واقیعت یه رابطه از نوع خیانتش هستش.
    متاسفانه مادر شما جدا شد و یه خانواده محکمی ندارین. که از شماها حمایت کنن. و متاسفانه شوهر خواهرت هم از این شرایط استفاده کرده. و از هیچ چیزی کم نمیزاره.. و بازم متاسفاه آدمهای که شکست تو زندگی میخورن
    ویا کمبود محبت میبینن با کوچکترین محبت و یا توجه از طرف هرکس غریبه ای جذب اون آدم میش. و شروع یه رابطه و یا خیانت میشه
    خواهرت بجای اینکه کاری کنه که شوهرش بهش خیانت نکنه خودش پی خیانت رفته.. متاسفانه
    بحرحال خدا یه نوری تو دل خواهرت روشن کنه و سر براه بشه باخطره بچه هاش و گرنه اونا هم سرنوشت مادرشونو خواهن داشت.

    [پاسخ]

  22. reza گفت:

    مینا خانم شما چرا زود دیگران را می کوبید . من فقط تلنگری زدم ببینم کسانی هستند که بتونند منطقی جواب بدهند یا اینکه فقط بلدیم خیر و بله را بگیم . ولی می بینم شما زود بنده را محکوم به این اعمال می کنید. شما نظرتون را سعی کنید کلی و بدون اشاره به دیگران بگید نه اینکه تو و شما را بکار ببرید این نشانه خوبی برای بحث و نتیجه نیست . درسته خانم ها عاطفی هستند و زود رنج ولی انسانهای با سواد باید بتوانند بر خیلی از خواص شخصی خود چیره شوند و مسائل را خیلی با دید وسیعتری مطرح نمایند . باز از اینکه نظر دادی متشکرم.

    [پاسخ]

    شقایق پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 15:16:

    آقا رضا
    مگه من چه دردی داشتم که شوهرم این کار رو با من کرد
    و باعث شد که من اصلأ بخوام به کسی غیر از اون فکربکنم
    من ۲۵سال بیشتر ندارم ولی با این کار شوهرم حس می کنم دیگه هیچ چیزی من رو شاد نمی کنه وحتی دیگه به نزدیکترین فرد توی زندگیم اعتماد ندارم
    من حتی قبل این موضوع حاضر بودم جونم رو براش بدم
    شما هم قبول کن که چنین مردهایی واقعأ قدرنشناس هستند

    [پاسخ]

    goli پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 15:31:

    عزیزم شقایق جون شما فقط به زمان احتیاج داری
    حالا که بخاطر فرزندت برگشتی به خودتو همسرت یه فرصت بده
    میدونم واقعا سخته … ولی انقدر ناامید نباش نمیگم مثل سابق با همسرت باش چون توقع زیادیه ولی یه دفعه هم ولش نکن که کار ازاینی که هست خرابتر بشه و خدایی نکرده به زندگی فرزندت اسیبی برسه
    محبت هایی که الان میکنه رو بپذیر تا کم کم بتونی باهاش کنار بیای و اون اقا رو از ذهنت پاک کنی
    به خودت بقبولون یا حد اقل تلقین کن اون همکارت در محیط بیرون از خونه تغییر میکنه…ادما نمیتونن رفتاری که توی خونه دارن رو توی محل کارشون داشته باشن

    چه بسا بدتر از شوهرت باشه که به نظرم هست… با پیشنهاد به شما بدون نظر خواهی از همسرش خیانتی بزرگتر از شوهر خودت انجام داده

    انشالله موفق و شاد باشی

    [پاسخ]

  23. مهتاب گفت:

    شقایق مطمئن باش اگه با همکارت ازدواج می کردی الان پشیمون تر بودی ازدواج دوم اونم با یه مرد زن دار یه چاهه .دیگه راه برگشتت هم سخت تر می شد ما تو ایران زندگی می کنیم که با یک بار طلاق هم همه چپ چپ به ادم نگاه میکنن .از بابت اون مرد هم دلت نسوزه همکارت بوده و بدی هاش رو ندیدی اگه یک ماه باش زندگی می کردی حتما نظرت عوض می شد .منم یه مادرم و دنیا رو با خونه ای که بچه ام توشه عوض نمی کنم .

    [پاسخ]

  24. مینا گفت:

    جناب رضا ! شما خیانتت رو بکن و پیش برو . دیگه چرا انقدر سعی داری دیگران رو با صحبت های مضحکت متقاعد کنی؟ الیته که شرع و حتی عرف همواره برای “نر” ها ، امتیازات ویژه ای قائل شده ولی در این بین ، چیزی وجود داره به نام “انسانیت” یا “وجدان” که مثل ایمان میمونن . یعنی جایی نوشته نشدن ولی احساس میشن. البته این قسمت آخر برای کسانی بود که هنوز تتمع وجدانی براشون دارن. شما و نرهایی چون شما معاف هستید ! راحت باشید !

    [پاسخ]

    محنا پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 14:24:

    وجدان؟؟؟؟؟واژه ای که تو جامعه ما فقط برای جنس مؤنث قابل تعریفه و بس…وگرنه برای مردای ایرانی که فقط صحبت از نیاز جنسی و اطفای شهوت افسار گسیخته ست.
    اگر زن مریض باشه که بیخیال سالهایی که خودشو با تمام وجودش و احساسات مقدسش به این مرد عرضه میکرده.مهم الانه که این مرد احتیاج داره و… منطق…. میگه باید سراغ کس دیگه بره.پس حق باااااا مرده.
    حالا اگر هم زن مریض نباشه و مرد خیانت کنه بازم قصور از زنه که باید بگرده ببینه کجا واسه آقا کم گذاشته که طفل معصوم مجبوووور شده به روابط خارج از خونه پناه ببره.
    اون طرف قضیه اگه مردی خدای نکرده مریض باشه و زن تصمیم بگیره جدا شه…آی بی انصافه..آی بی وجدانه…آی عاشق شده حتما…آی اله و بله…

    [پاسخ]

  25. پيمان گفت:

    سلام بحث جالبی بود

    [پاسخ]

  26. reza گفت:

    برای اطلاع باید بگم در زندگی نباید زیاد خودخواه بود. باید یا شرع را قبول کرد یا اینکه با انصاف بود. ولی خیلی ها وقتی نوبت خودشون می رسه همه را گناهکار می دانند ولی وقتی نوبت دیگران است شرع و گناه را نمی شناسند. نمیشه در جامعه مسلمان زندگی کرد ولی شرع را قبول نکرد بخاطر خودخواهی. در هر صورت جامعه ما مشکلات زناشویی زیادی دارد باید حل شوند تا کمتر آبروی اشخاص زیر سوال رود. باید منطقی مشکلات را دید و جواب و امکان منطقی براش پیدا کرد. موفق باشید.

    [پاسخ]

  27. reza گفت:

    سارا خانم سلام. باید بگم در زندگی فقط مردها زیر کاهی نیستند ؟؟؟؟؟ ولی تو زندگی باید موقعیت سنج هم بود . مثلا کسی خانمش یا شوهرش مریض است و باید زن یا مرد مریض را تحمل کنند زن برای ازدواج موقت به مرد اجازه نمی دهد و ایشان مرتکب اشتباهی بشوند آیا باید همه تقصیرها را گردن شخص انداخت نباید قضاوتی دیگه کرد؟؟؟؟ موارد مشابه وموضوعات مشابه زیاد است.کمی هم باید منطقی بود.

    [پاسخ]

    goli پاسخ در تاريخ نوامبر 18th, 2013 12:13:

    جناب اقای رضا باید بگم این حرف شما اصلا درست و منطقی نیست
    زنو شوهری که یک عمر زندگیشونو با هم گذروندن و به هم عشق ورزیدن بخاطر مزیضی همسرشون هیچ دلیلی وجود نداره که خیانت کنن
    از نظر من ازدواج موقت بدون رضایت همسر اول همچنان خیانته اسمش

    چطور یه مرد باید بخودش اجازه بده حرمت زن زندگیشو بشکنه و بخاطر ارضای شهوتش به زنی که یک عمر با نفس همسرش زندگی کرده و هر کاری واسه رضایت همسرش انجام داده خیانت کنه؟؟؟؟؟
    چه برسه بیماری همسر کوتاه مدت باشه این دیگه واقعا بی انصافی و از انسانیت به دوره

    پس اگر اینطوریه چرا یه زن نمیتونه همچین بلایی رو سر شوهرش بیاره ؟؟؟ چرا دیواره زن ها انقدر کوتاهه؟؟؟

    (این علامت سوالا واسه این نبود که از شما جواب بخوام من نظرمو گفتم)

    [پاسخ]

    سوگلی پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 13:47:

    کاملا نوشته هات منطقی بود گلی جون ….منم باهات موافقم

    [پاسخ]

  28. sara گفت:

    man asheghe tasmim khanomhy jeddy hastam raftar bad az har kas ra baiad mohkam bi javab ngozasht gozash mojeb mishe baz marday ab zir kah yek jor dige zir ab zendegit ra bezannd

    [پاسخ]

  29. شقایق گفت:

    نه هرگز من به کسی خیانت نکردم و
    نه اون آقا به خانمش،من در اون شرایط که امیدوارم برای هیچ زنی پیش نیاد واقعأ گیج بودم واحتیاج به دلداری یک نفر داشتم ونه بیشتر
    اون آقا هم اینقدر شرف داشت که پیشنهاد رابطه نامشروع به من نده و مثل شوهر من مرتکب یه گناه بزرگ بشهقضاوت با خودتون

    [پاسخ]

    سحر ناز پاسخ در تاريخ نوامبر 20th, 2013 08:47:

    شقایق جونم شما سن زیادی نداری و احتمالا همسرتون هم نباید مرد پخته ای باشه…
    من جای تو باشم کمی به نوع رابطه خودم و همسرم از ابتدای زندگی تا حالا که این اتفاق بد افتاده نگاهی موشکافانه و بدور از عجله میکنم… گاهی یه مسائلی که از نظر ما خانوما بی اهمیته تاثیر عجیبی روی مردها داره…
    اون زن میگی خیابونی بوده حتما یه نکته کوچیک جذب کننده برای همسرت داشته و شاید ۹۰درصد اون زن اشتباه و بد بوده ولی همون چیزی که شوهرتو براش تشنه کرده پیدا کن…
    بزار ساده تر بگم… شاید یه آدم متاهله متعهد هم گاهی ناخواسته از یک ویژگی ظاهریه کسی خوشش بیاد و این کاملا طبیعیه … خودم خیلی وقتا که شوهرم از زنی تعریف میکنه تیز میشم و دقت میکنم که اون زن چه خصیصه ای داره که این ازش خوشش اومده و اینطوری تمایلات همسرم رو که شاید تو ذاتش هست و خودش هم خبر نداره رو میفهمم و سعی میکنم من هم بعضی از کارامو مطابق میلش کنم البته تا جایی که باعث آزار خودم نشه…
    من نمیگم کدومتون تقصیر داشتید و ممکنه این اتفاق واسه هر کسی بیوفته و مطمئن باش تو هم شاید حق داشتی و هم اشتباه کرده باشی…در مورد ارتباطت با همکارت باید بگم اصلا این موضوع نادر نیست و من خیلیا رو دیدم مرتکب همچین اشتباهی میشن ولی خوبه که زود جمعش کردی…بهرحال آدمی زاد از نوع زن همیشه دنبال تکیه گاهه…پس قانون طبیعته
    عزیزم با تلاش سعی کن از اول بسازی … گاهی فراموش کردن هم مفیده… تلاش کن فراموش کنی …میدونم سخته ولی به خاط همون بچه ای که بینتون مشترکه…
    این موضوع و اتفاقات رو به عنوان تجربه ذخیره کن و به کلیت زندگیت فکر کن که باید ایشالا ۷۰سال بیشتر با همسرت باشی پس این سالها رو فراموش کن.

    [پاسخ]

  30. reza گفت:

    شقایق جان سلام . تو میگی شوهرت خیانت کرد . خودت هم رفتی علاقمند به یک آدم متاهل شدی که باعث میشی به زن دیگری خیانت بشه. بنظرت کارت اشکالی نداره ؟؟؟ ولی کار شوهرت اشکال داره؟؟؟ خوب خودتو قاضی کن و جواب بده خیانت یعنی چی ؟؟؟؟موفق باشی.

    [پاسخ]

  31. محنا گفت:

    بحق این شبها و این ماه محرم و حرمت امام حسین (ع) دل هیچ زن و شو هری از هم جدا نشه…آمین

    [پاسخ]

    مانا پاسخ در تاريخ نوامبر 14th, 2013 23:51:

    الهی آمین

    [پاسخ]

  32. شقایق گفت:

    سلام
    خانمی که شهر من به خانه آورده بود یک زن خیابونی بود که مطمئنأ از نظر شوهر من لیاقت ازدواج نداشته وفقط برای خوشگذرونیش براش ارزش داشته.
    نمی دونم شوهرم آدم بدی نبود ولی به قول خودش شاید گول اون زن خورده ولی هر چی باشه دلم می سوزه که حرمت خونه من رو نگه نداشته وشاید هرگز نتونم ببخشمش
    مشاور هم رفتیم ولی گناهش از نظر من نابخشودنیه
    ممنون بابت راهنماییتون

    [پاسخ]

    سوگلی پاسخ در تاريخ نوامبر 15th, 2013 11:08:

    عزیزم من خیلی براتون ناراحت شدم ایشالله مشکلتون حل بشه میدونم الان چی میکشی واقعا خیلی سخته ببخشی….فقط یه نصیحت دارم اگه بچه نداری ازش جدا شو اگه داری مدارا کن ولی راحت نبخشش سعی کن بیشتر بهش نزدیک بشی تو کاراش بیرون رفتنش درموردش کنجکاوی کن ببینی مثلا چکار میکنه فقط نفهمه….

    [پاسخ]

    ياسى پاسخ در تاريخ نوامبر 15th, 2013 19:18:

    سوگلى جون, تجسس بین زنوشوهر درست نیست,مطمئنا اگه زیاد کنجکاوى کنه شوهرش متوجه بشه,درثانى این تجسس باعث میشه همیشه ب شوهرش شک داشته باشه.
    شقایق جان این مسئله باید از طریق یک روانشناس خوب حل بشه,موفق باشى.

    [پاسخ]

    سوگلی پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 13:52:

    یاسی جون من نگفتم که شک کنه فقط باید بدونه شوهرش کجا میره ؟چکار میکنه …منظورم این بود که به شوهرش نزدیک بشه همین !اگه گفتم شوهرش متوجه نشه ؟اینکه فکر نکنه زنش تو کاراش دخالت میکنه یا همون شک که تو میگی؟؟؟… روانشناس هم خوبه؟

    [پاسخ]

    ياسى پاسخ در تاريخ نوامبر 19th, 2013 23:05:

    سوگلى جون حرفتو قبول دارم.
    این اتفاق براى یکى از آشناهام افتاده,درک کردنش مشکله چون هیچکدوممون جاى شقایق و شقایقها نیستیم.
    اون خانومم بخاطر بچهاش داره ادامه میده,الانم رابطشون بد نیست اما برامون ک تعریف میکنه میگه خیانت شوهرشو نمى تونه فراموش کنه,مث۱فیلم جلوى چشاش همیشه درحال نمایشه.

    [پاسخ]

  33. سحر گفت:

    manam ba ana moafegham,omidvaram zendagiton be revale khobe gozashte bargarde.

    [پاسخ]

  34. آنا گفت:

    دوست من سلام
    از اتفاقی که برای شما و کانون گرم زندگیتون افتاده خیلی ناراحت و متاثر شدم .
    با تمام وجودم شمارو به عنوان یه مادر فداکار که بخاطر فرزندش دوباره حاضر به زندگی با شوهر خاطی شده تحسین میکنم . فداکاری شما سخاوت زیادی می خواد .
    گفتید شوهرتون خیانت کرده اما نگفتید چرا ؟
    اگر دلیلش بوالهوسی شوهرتون بوده که باید به عنوان یه دوست بهتون بگم منتظر خیانت دوباره ایشون باشین .
    و اگر نه ، دلیل دیگه ای داره از طریق یه مشاور به گذشته برگردین و با حلاجی کردن گذشته مطمئنا خواهید فهمید کجای را ه زندگیتون خدایی نکرده کاستی پیش آده که شوهرتون سمت زن دیگه ای کشیده شده .
    در مورد علاقه تون به همکارتون :
    عذر خواهی میکنم دوست من ، اما من گاهی بی رحمانه حرف میزنم :
    فکر نمیکنی دوباره عاشق شوهرت شدی ؟
    بله ، شما دقیقا عاشق مردی شدین که مثل شوهر شما به زنش خیانت کرده و حتی بدتر از شوهر شما بوده چرا که به شما پیشنهاد ازدواج هم داده اونهم به عنوان زن دوم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    به نظر شما چنین مردی هرچقدر هم خوب ، آیا قابل اعتماده ؟
    مردیکه به شریک زندگیش پشت میکنه و حاضره با مکارش ازدواج کنه مرده قابل اعتمادیه ؟
    شاید شوهر شما مرد خاطی و خیانتکاری بوده اما مطمئنم دوستون داشته و از اشتباه گذشته نادم . وگرنه چه دلیلی داشت که بعد از متارکه کردن از شما دوبره حاضر به ازدواج مجدد با شما باشه ؟ شما که از زندگیش رفته بودید ؟ و مطمئنا رقیب عشقی شما هم می تونست جایگزین مناسبی برای شوهرتون و زندگی مشترکتون باشه .
    ازتون خواهرانه می خوام کمی واقع بین باشین . زندگی خودتون رو بخاطر هوسهای پوچ م مقطعی از بین نبرید .
    با خودتون کنار بیاین و به زندگیتون برگردین .
    ممنون که به حرفام گوش کردین
    آنا

    [پاسخ]

    goli پاسخ در تاريخ نوامبر 14th, 2013 16:31:

    انا جان صحبت های شما بسیار منطقی بود
    منم امیدوارم شما و پسرتون توی مسیر خوشبختی قرار بگیرید

    [پاسخ]

    سوگلی پاسخ در تاريخ نوامبر 20th, 2013 22:15:

    انا جان بسیار عالی و منطقی گفتی …. امیدوارم شقایق هم درک کنه…!!

    [پاسخ]

  35. شقایق گفت:

    سلام
    من در پی خیانت همسرم به مردی که همکارم بود وابستگی پیدا کردم
    حتی می خواست من رو به عنوان زن دومش بگیره ولی من به خاطر فرزندم دوباره به زندگی با شوهرم برگشتم
    الان هم کمی پشیمونم ومدام خاطراتی که با اون آقا داشتم در ذهنم تداعی می کنم و رنج می برم و فوق العاده دلتنگش هستم
    به خاطر خیانت شوهرم وبرای اینکه خانه خالی نمونه دیگه کار نرفتم ولی من واقعا علاقه به کار بیرون از خانه دارم
    میشه راهنماییم کنید
    ممنون

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × سه =